الف) علی و انکار معصومیت خویش:
۱ـ زید بن وهب میگوید: و فدی از یمن نزد علی آمد. علی دستور داد تا مردم را گرد بیاورند، آنگاه چند نفر از افراد وفد یکی بعد از دیگری سخنانی گفتند. یکی از آنها در آخر سخنانش گفت: پیروی از این مرد (علی) پیروی از خدا و نافرمانی وی نافرمانی از خدا است. علی گفت: دروغ گفتی. این چه سخنی است؟ نهایتاً علی برخاست و پس از حمد و ثنای خدا، گفت: همهی سخنوران شما سخنان خوبی گفتند جز نفر دوم که پیروی و عدم پیروی از من را همطراز با پیروی و عدم پیروی از خدا قرار داد، در حالی که چنین نیست بلکه آن کسیکه پیروی از وی پیروی از خدا و عدم پیروی از وی، عدم پیروی از خدا محسوب میشود، رسول خدا است. [۹۹]
۲ـ طارق بن شهاب میگوید: ما وقتی خبر کشته شدن عثمان را شنیدیم به قصد عمره از کوفه به راه افتادیم. زمانی که به «ربذه» مکانی نزدیک شهر مدینه رسیدیم، نزدیکیهای فجر بود ، دیدم گروهی پشت سرهم حرکت میکنند. پرسیدیم چه کسانی هستند؟ گفتند: امیرالمومنین (علی) است. پرسیدیم کجا میرود؟ گفتند: در تعقیب طلحه و زبیر بر آمده است. با خودم گفتم: انا لله و انا الیه راجعون. آیا به علی بپیوندم و با طلحه و زبیر و ام المومنین بجنگم یا اینکه به مخالفت با وی بپردازم. بسوی آنها رفتم. نماز صبح را در حالی که هوا هنوز تاریک بود به امامت علی خواندیم. بعد از نماز، فرزندش حسن آمد و گفت: پدرم! به حرف من گوش نکردی میترسم فردا در حالی که هیچ یار و یاوری نداری کشته شوی. علی گفت: تو همواره مانند زنان گریه میکنی؟ من کدام حرف تو را ناشنیده گرفتم؟ حسن گفت: روزی که عثمان در محاصره بود، گفتم: از مدینه بیرون شو تا اگر کشته شد تو در مدینه نباشی. سپس تو را از بیعت قبل از اینکه نمایندگان همهی بلاد حضور بیابند منع کردم همچنین زمانی که این دو نفر دست به کار شدند گفتم: در خانهات بنشین تا نتیجهی کار آنها مشخص شود و اگر کارشان به فسادی بینجامد، تو در آن مشارکت نداشته باشی ولی تو سخنان مرا ناشنیده گرفتی؟ علی گفت: فرزندم، ما نیز همچون عثمان در محاصره بودیم. اما اینکه گفتی بیعت نکنم تا مردم همهی شهرها حاضر شوند، حقیقت این است رأی اهل مدینه تعیین کننده بود و بیم آن میرفت که کار بجاهای باریکی کشیده شود. اما اینکه بعد از خروج طلحه و زبیر قیام نمیکردم، چنین چیزی ضربه به اسلام خواهد زد. بخدا سوگند از روزی که من زمام امور را بعهده گرفتهام همواره مغلوب قرار گرفته و به عقب میروم و به جایگاه مطلوب نمیرسم و اینکه میگویی خانه نشین شوم آیا میخواهی همچون سوسمار محاصرهام کنند؟ [۱۰۰]
۳ـ قتاده از حسن از قیس بن عباد نقل میکند که میگوید: علی در روز جنگ جمل گفت: ای حسن، ای حسن! کاش پدرت بیست سال قبل مرده بود، حسن گفت: من که تو را از این کار منع کرده بودم. گفت: پسرم نمیدانستم کار به اینجا کشیده میشود. [۱۰۱]
۴ـ همچنین در نهج البلاغه میخوانیم که علی میگوید: با من ریا کارانه رفتار نکنید و گمان مبرید که سخن حق بر من سنگینی می کند و نه در پی این باشید که مرا بزرگ بپندارید زیار اگر شنیدن سخن حق دشوار باشد عمل کردن بدان دشوار تر خواهد بود. بنابراین از گفتن سخن حق و دادن مشورهی نیک به من دریغ نورزید زیرا من از خطای در گفتار و کردار مصون نیستم. [۱۰۲]
۵ـ همچنین در نهج البلاغه این دعای علیسآمده است: بارالها! آنچه از گناهانم را که تو خود بهتر از من میدانی بیامرز و اگر من دوباره گناه کردم شما نیز دوباره ببخش. بارالها! اگر عهد شکنی کردهام مرا ببخش و اگر با زبانم چیزی گفتهام و قلبم با آن مخالفت کرده است ببخش.
بارالها! گناهان زبانی، قلبی و تمامی لغزشهایم را ببخش [۱۰۳]
۶ـ در وصیت علی به فرزندش حسن در نهج البلاغه چنین آمده است: اگر در این باره چیزی برایت پیچیده به نظر رسید بدانکه از نادانی تو است. زیرا تو نادان آفریده شدهای سپس علم آموختهای. و چه بسا اموری که در آن هنوز نادان هستی و بعدا به آن پی خواهی برد. [۱۰۴]
[۹۹]. تاریخ دمشق (۴۲/۴۷۵). [۱۰۰]. تاریخ طبری (۳/۴۷۴). [۱۰۱]. تاریخ دمشق (۴۲/۴۵۹). [۱۰۲]. در مورد نهج البلاغه یکی از علمای معاصر شیعه میگوید: همهی فرقههای شیعه در مورد نهج البلاغه اتفاق نظر دارند که گفتار امیرالمؤمنین است تا جایی که برخی انکار نسبت آنرا به علی همانند انکار ضروریات دین دانستهاند و حکم تمامی روایات آن حکم احادیث صحیح نبوی را دارد (الهادی کاشف الغطا فی مدارک نهج البلاغة). [۱۰۳]. نهج البلاغه شرح ابی الحدید (۶/۱۷۶). [۱۰۴]. نهج البلاغه (شرح محمد عبده ۲/۷۸ المعارف بیروت ).