ج) عقیدهی علی در مورد امامت:
۱۳ـ یحی بن عمرو مرادی میگوید: از علی شنیدم که میگفت: رسول خدا از دنیا رفت و من فکر میکردم بیش از دیگران شایستگی جانشینی ایشان را دارم. ولی مردم، ابوبکر را انتخاب کردند من نیز با سمع و طاعت پذیرفتم. بعد از ابوبکر بازهم گمان نمیکردم غیر از من کسی برای تصدی این مقام انتخاب شود ولی عمر انتخاب شد من نیز پذیرفتم و گوش به فرمان وی شدم. هنگامی که عمر زخمی شد فکر نمیکردم کسی غیر از من انتخاب شود ولی عمر قضیه را به شورای شش نفره واگذار کرد که من هم یکی از آنان بودم، از میان ما عثمان انتخاب شد. من پذیرفتم و گوش به فرمان وی شدم، سپس عثمان کشته شد و مردم به من مراجعه کردند و با رضایت خویش با من بیعت کردند. بخدا سوگند من دو راه پیش روی خود نمیبینم یا شمشیر و یا کفر به محمد ج. [۶۷]
۱۴ـ عبد خیر میگوید از علی شنیدم که میگفت: رسول خدا در بهترین وضعی که یک پیامبر از جهان میرود از این جهان رخت بست. سپس ابوبکر جانشین ایشان شد و طبق سنت و عملکرد رسول الله عمل نمود آنگاه به بهترین وجه از دنیا رفت و بدون تردید بهترین فرد این امت بعد از رسول خدا بود. آنگاه عمر زمام امور را بعهده گرفت و طبق عملکرد آن دو بزرگوار و سنت آنها عمل نمود و نهایتا به بهترین وجه از دنیا رفت و بدون تردید او بعد از رسول الله و ابوبکر، بهترین فرد این امت بود. [۶۸]
۱۵ـ شیعه به علی نسبت دادهاند که گفته است: بعد از اینکه رسول خدا وفات یافت، مسلمانان در امر خلافت به منازعه افتادند. بخدا سوگند هیچگاه گمان نمیکردم که عرب بعد از رسول خدا ، این قضیه را از اهل بیتش دریغ میدارند، تا اینکه هجوم مردم بسوی ابوبکر جهت بیعت با وی مرا غافلگیر کرد. من بخاطر اینکه خودم را بیش از هرکس شایستهی این جایگاه میدانستم دست نگهداشتم. ولی دیری نگذشت که دیدم عدهای از مردم از دین برگشتهاند و در تلاش نابودی دین خدا و سنت نبوی هستند. ترسیدم که اگر به کمک اسلام و مسلمانان نشتابم ضربهی بزرگی بر پیکر دین وارد خواهد شد و این مصیبت به مراتب از دست دادن خلافت که متاعی زودگذر و سرابی بیش نیست بزرگتر است از اینرو به سمت ابوبکر رفتم و با او بیعت نمودم و به مقابله با حوادث برخاستم تا اینکه حق چیره شد و باطل نابود گشت و کلمة الله به رغم دشمنی کافران پیروز گردید.
... ابوبکر، متولی امور شد و کارها را با میانهروی، تعهد و نظم، راست و ریست کرد. من هم در کنارش بودم و در صورت لزوم از خیرخواهی و دادن مشوره دریغ نمیورزیدم و از او در راه خدا پیروی میکردم. [۶۹]
علاوه بر این، عباراتی از این دست در شرح نهج البلاغه (ابن حدید شیعه)، میثم بحرانی و در مجمع بحار مجلسی نیز آمده است.
[۶۷]. تاریخ دمشق (۴۲/۴۳۹). [۶۸]. ابن ابی شیبه در مصنف (۷/۴۳۴ ش ۷۰۵۳). [۶۹]. الغارات ثقفی (۱/۳۰۲)، منار الهدی علی بحرانی.