تشیع از پیدایش تا تکامل

فهرست کتاب

مسأله‌ی دوم: دلایلی خمینی در مورد انتصاب نائب امام زمان:

مسأله‌ی دوم: دلایلی خمینی در مورد انتصاب نائب امام زمان:

بعد از اینکه خمینی توانست تشکیل حکومت شیعی را بر خلاف دستور مذهب توجیه نماید، قواعدی تاسیس نمود تا از خلان آن بتواند برای امام زمان جانشین تعیین کند؛ امام زمانی که طبق عقیده‌ی شیعه از جانب خدا تعیین شده ولی خداوند او را مخفی نگه‌داشته و شیعیان در این مدت نتوانسته‌اند از ایشان استفاده‌ای ببرند.

بنابراین خمینی تصمیم گرفت در تکمیل پروژه جانشینی ، مشابهی برای امام بوجود بیاورد؛ کاری شبیه ساختن بدلیجات بجای اجناس اصلی گویا اینها می‌خواهند بجای امام اصلی،یک امام قلابی بسازند و در جای او بنشانند!!

گفتنی است که علمای سابق و محدثین، مخالف با بدیل ساختن برای امام اصلی بودند و در جهاد و نماز جمعه و غیره فقط امام اصلی را معتبر می‌دانستند یا کسی را که توسط امام اصلی معرفی شده باشد. ولی امروز که امام اصلی وجود ندارد نیابت از وی را به هیچ وجه جایز نمی‌دانند.

چنانکه شیخ عبدالعزیز بن براج طرابلسی شیعه (۴۰ ـ ۴۸۱ هـ) در کتابش «المذهب» پیرامون جهاد می‌نویسد: جهاد با کفار بدون معیت امام اصلی یا کسی که او تعیین کرده باشد، کار زشتی است که مرتکب آن مستحق تنبیه و عذاب می‌باشد حتی اگر پیروز شود گنهکار است و اگر کشته شود فاقد اجر و پاداش خواهد بود. [۴۹۰]

همچنین بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانی معروف به فاضل هندی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷ هـ) در مورد نماز جمعه می‌گوید: امامت در نماز جزو وظائف امام، محسوب می‌شود و برای کسی دیگر تصرف در آن بدون اجازه‌ی امام، روا نیست. این از ضروریات دین است که با عقل و اجماع قولی و فصلی ثابت است. بویژه پس از ظهور امام، این قضیه منوط به اجازه‌ی خاص یا عام ایشان می‌باشد و اکنون به هیچ کسی چنین اجازه‌ای داده نشده است ضمناً در اشتراط اجازه، تفاوتی بین زمان غیبت و ظهور نمی‌کند [۴۹۱]

در ادامه می‌گوید: اجازه در هر زمان باید از امام همان زمان صادر شود و در زمان غیبت فقط اجازه‌ی خود امام زمان ملاک است که چنین اجازه‌ای در دست نیست و نه از ائمه قبلی در مورد اقامه‌ی آن در هر زمان دلیلی در دست است... همه‌ی مسلمانان بر این امر اتفاق نظر دارند که در حضور امام اصلی کسی دیگر اجازه اقامه‌ی آنرا ندارد مگر اینکه ایشان اجازه بدهند. [۴۹۲]

از آنچه نقل کردیم روشن شد که متقدمین و متأخرین شیعه امامت هر امامی جز امام اصلی یا کسیکه امام اصلی او را تعیین کرده باشد را مردود می‌شمارند ولی معاصرین ساختار شکنی کرده و امامت امام قلابی را پذیرفته‌اند!

و اما دلایل خمینی در مورد انتصاب نائب امام زمان بشرح زیر است:

ایشان معتقد است که شروط نائب امام در فقهای شیعه یافت می‌شود؛ چنانکه می‌گوید:

۱ـ از طرف امام، نصی در مورد شخص معینی که در زمان غیبت نائب وی باشد وجود ندارد.

۲ـ ولی بیشتر فقهای زمان ما دارای شرائط حاکم شرعی می‌باشند.

۳ـ اگر همه دست به دست هم دهند می‌توانند حکومت عادل و بی‌نظیری را پایه‌گذاری کنند.

۴ـ بیشتر فقهای ما در این زمان دارای ویژگیهائی هستند که به آنها شایستگی نیابت از امام معصوم را می‌دهد. [۴۹۳]

۵ـ خمینی در ادامه، ویژگیهای نائب امام را بر می‌شمارد و می‌گوید: شرائط حاکم: شرائط لازم برای یک حاکم نشأت گرفته از نوع خود حکومت اسلامی است. و پس از شرائط عمومی مانند عقل و تدبیر، دو شرط اساسی دیگر نیز وجود دارد که عبارت‌اند از: ۱ـ علم به قانون، ۲ـ و عدالت ...

سپس می‌افزاید: علم به قانون و عدالت برای مسلمین دو شرط و رکن اساسی در امر امامت بحساب می‌آیند و نیازی به چیز دیگری نیست. [۴۹۴]

نگاهی به این دلایل:

۱ـ در پاسخ سخن ایشان که می‌گوید: گرچه از امام نصی درباره‌ی نیابت شخص معینی در زمان غیبت وجود ندارد ..

باید گفت: اگر امت بعد از پیامبر نیازمند جانشینی است که توسط پیامبر مشخص شده باشد چرا مهدی قبل از فرار نمودن کسی را بعنوان جانشین خود تعیین نکرد در حالی که شما انتخاب جانشین را بر رسول خدا واجب می‌دانید؟

۲ـ و اما اینکه می‌گوید: «بیشتر فقهای زمان ما دارای ویژگی‌های حاکم شرعی می‌باشد.» باید گفت: چه خوب!! پس در اینصورت نیازی به مهدی نیست. زیرا فقها دارای ویژگی‌های مهدی هستند و می‌توانند حکومتی تشکیل دهند که عدالت گستر و بی‌نظیر باشد. یعنی حتی حکومت مهدی هم به آن نمی‌رسد.

پس نیازی به انتظار برای مهدی وجود ندارد. چرا که مهدی مخفی شده تا روزی بیاید و جهانی را که پر از ظلم و ستم شده، پر از عدل و انصاف بکند و اکنون فقهای شیعه می‌توانند، همین نقش را در جهان ایفا کنند.

سوال دیگری که در اینجا مطرح می‌شود اینکه وقتی ممکن است که فرد غیر معصوم از اهل‌بیت بتواند حکومتی بر پایه عدل تشکیل دهد چرا خداوند، غیر اهل‌بیت را از اینکه امام بشوند محروم نموده است؟!

مگر خداوند نمی‌دانست که فقهای شیعه می‌توانند حکومت عادلانه تشکیل دهند؟!

اصلاً چرا فقهای زمان حاضر از چنین توانائی برخوردار هستند و فقهای سابق دارای چنین ویژگی‌ای نبودند؟

آیا در دین اتفاق تازه‌ای افتاده است: باید گفت این دیدگاه خمینی انقلابی علیه امامت و علیه عقیده شیعه و علیه گذشتگانی می‌باشد که با چنین برداشتی از دین آشنائی نداشتند بلکه طبق آنچه از کلام خمینی بر می‌آید، شایسته چنین مقامی نبودند!!

باید پرسید چرا ویژگی‌های امام در مردانی یافت می‌شود که زیر نظر امام تربیت نشده‌اند و آنان که زیر نظر مستقیم امام امامان؛ محمد تربیت شده و از یاران بزرگ ایشان محسوب می‌شوند نزد شما از چنین شایستگی‌ای برخوردار نیستند.

ایشان برای حاکم شرعی دو شرط؛ علم و عدالت را اساس قرار می دهد چرا از عصمت، منصوص بودن از جانب خدا و اهل‌بیت بودن سخنی بمیان نیاورد در حالی که اینها طبق عقیده‌ی شیعه جزو شرائط امامت می‌باشند؟

آری این دو شرط می‌تواند شرائط حاکم شرعی‌ای باشد که توسط مردم انتخاب می‌شود ولی طبق عقیده‌ی شما تعیین حاکم بدست مردم صورت نمی‌گیرد اکنون چگونه شما تعیین حاکم توسط مردم را جایز شمردید و برای آن شرائط وضع نمودید در حالی که طبق عقیده شیعه، مردم حق چنین کاری را ندارند؟!

۳ـ در پاسخ این سخن خمینی که می‌گوید: «اگر فقها دست به دست هم بدهند می‌توانند حکومتی عدل گستر و بی نظیر پایه‌گذاری کنند» باید گفت: شگفت‌‌آور است که فقها بتوانند حکومتی عدل گستر و بی‌نظیر بوجود بیاورند! آیا فقط فقهای معاصر دارای چنین قدرتی هستند یا فقهای سابق نیز دارای چنین قدرتی بوده‌اند؟

اگر بگوئید فقط فقهای معاصر از چنین توانائی برخوردار هستند، خواهیم گفت: چرا فقط اینها؟ مگر آنها شیعه نبودند و از همان منابعی که اینها استفاده می‌کنند استفاده نمی‌کردند؟ یا اینکه در دست معاصرین، منابع جدیدی هست که در زمان آنها نبوده است؟!

و اگر برای فقهای غیر معصوم امکان تشکیل حکومت عدل گستر وجود دارد چرا خداوند مردم را از تشکیل چنین حکومتی محروم ساخته است؟

واگر خود مردم توان برپایی چنین حکومتی را دارند چه نیازی به تشریف آوری امام دوازدهم برای تشکیل حکومت اسلامی و عدل‌گستر می‌باشد؟!

۴ـ اینکه می‌گوید: بیشتر فقهای معاصر دارای ویژگیهای نیابت از امام معصوم می‌باشند، شگفت انگیز است! بیشتر فقها شایستگی نیابت از امام معصوم را دارند؟!

نه بعضی بلکه بیشترشان!!

حال باید دید که ویژگیهای خود ائمه که شایسته‌ی چنین مقامی شده‌اند چیست؟

ویژگی‌های ائمه نزد شیعه بشرح زیر است:

۱ـ آنها افراد مخصوصی از اهل‌بیت هستند که فقط یکی از آنان باقی است و در غیبت بر می‌برد

۲ـ آنها بر همه‌ی مردم برتری دارند.

۳ـ آنها از طرف خدا به این مقام، منصوب شده‌اند.

۴ـ آنها معصوم می‌باشند یعنی به هیچ وجه مرتکب گناه و معصیت نمی‌شوند.

۵ـ آنها بدون اموزش، مستقیماً از جانب خدا علم و دانش را فرا می‌گیرند؛ که نزد اهل‌سنت این نوع دانش از طریق وحی فراهم می‌شود.

۶ـ هیچ چیزی بر ائمه پوشیده نیست.

۷ـ آنها واجب الاطاعه می‌باشند

حال سوال اینجاست که آیا این ویژگیهای هفتگانه در فقها وجود دارد؟

قطعا فقها نمی‌توانند دارای هیچکدام از این ویژگیها باشند زیرا ویژگی‌اول به پایان رسیده، فضیلت ائمه نیز دست یافتنی نیست، امامت الهی نیز برای کسی دیگر مقدور نبوده، عصمت همچنین، علم و دانش ائمه کسبی و تحصیلی نیست، همچنین علم غیب و واجب الاطاعه بودن ویژگیهائی غیر قابل دسترس برای دیگران می‌باشند. چرا که ائمه طبق عقیده‌ی شیعه، معصوم بوده و جز به سوی حق دستور دیگری نمی‌دهند.

چنانکه مجلسی در رد روایتی که به ابی‌عبدالله نسبت داده شده می‌گوید: ابوعبدالله جعفر بن محمد فرمود: شگفتا از کسانی که گمان می‌برند ما علم غیب می‌دانیم در حالی که علم غیب، مختص خداوند متعال می‌باشد تا جائی که روزی کنیزکم فرار کرده بود من نمی‌دانستم در کدام اتاق منزل مخفی شده است؟ [۴۹۵]

شارح کافی؛ مازندرانی می‌گوید: هدف امام از این سخن آن بوده که مردم نادان وی را معبود نگیرند یا اینکه از ترس دشمنانش چنین گفته است وگرنه ایشان دانای رویدادهای گذشته و آینده بوده تا چه رسد که نداند کنیزکش کجا رفته است؟ اگر کسی بگوید: پس این سخن وی دروغ تلقی می‌شود؟ می‌گویم: خیر زیرا او به توریه چنین وانمود کرده و هدفش این بوده که اگر خداوند به من چنین دانشی نداده بود نمی‌دانستم کجا است. [۴۹۶]

ببینید امام را متهم به توجیهی می‌نماید که حتی یک طلبه‌ی نوجوان از آن حیا دارد!

آری با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد ائمه نزد شیعه، چگونه می‌توان ادعای خمینی را باور کرد که می‌گوید: فقهای ما دارای ویژگیهائی هستند که لیاقت نیابت از امام معصوم را دارند.

طبیعی است که جانشین فرد، باید در سایر ویژگیهایا مهم‌ترین ویژگیها، شبیه خود آن فرد باشد چنانکه علمای شیعه نیز به این نکته تاکید ورزیده‌اند.

از جمله عالم معاصر شیعه، عبدالحسین دستغیب می‌گوید: امام باید کاملاً شبیه رسول خدا باشد، چرا که جانشین کسی باید شبیه رسول خدا باشد. چرا که جانشین کسی باید شبیه او باشد. بنابراین جانشین رسول‌خداباید از نظر علم و عمل بگونه‌ای شبیه ایشان باشد که هرگاه کسی او را می‌بیند بیاد رسول خدا بیفتد [۴۹۷]

آیا واقعا فقهایتان از نظر صفات و ویژگی‌ شبیه امامانتان هستند؟

اما اگر هدفتان مقام علمی فقهایتان می‌باشد که به آنها شایستگی رهبری امت را داده است؟ باید عرض کنم که علمای معاصر شما در مورد علوم علمایتان چنین دیدگاهی ارائه نموده‌اند که همه‌ی علمای گذشته و حال مخالف و متناقض با یکدیگر سخن گفته‌اند. حتی در یک فتوا متحد نیستند؛ متقدمین با یکدیگر و معاصرین با یکدیگر و معاصرین با متقدمین در اختلاف می‌باشند.

پس کجا شد ویژگیهای و افر در حالی که اینها در فتوای خویش برای پیروانشان، به حق نمی‌رسند؟

و اما تناقض فتاوا به گواهی علمای بزرگ شیعه، بشرح زیر می‌باشد:

در مورد تناقض گویی متقدمین فیض کاشنی صاحب کتاب الوافی (از کتب هشتگانه‌ی شیعه) و تفسیر الصافی می‌گوید اختلاف آنان در یک مساله به بیست یا سی و یا بیشتر مورد می‌رسد حتی می‌توان گفت که هیچ مساله فرعی‌ای از اختلاف در آن و یا مسایل مربوط به آن سالم نمانده است [۴۹۸]

در مورد تناقض گویی معاصرین افراد زیادی اعتراف نموده‌‌اند از جمله شیخ جعفر شاخوری از شیعیان اثناعشری معاصر که می‌گوید:

اگر ما به فتاوای علمای معاصر نظری بیفکنیم خواهیم دید که همه‌ی آنها خارج از دایره‌ی مذهب شیعه می‌باشند!

بعنوان مثال با مقایسه‌ی بین کتاب شیخ صدوق «الهدایة» و کتاب شیخ مفید «المقنعة» با کتاب «منهاج الصالحین» خوئی می‌بینید سید خوئی در ده‌ها مسأله با متقدمین مشهور مخالفت ورزیده است و اگر فرضاً برای شیخ صدوق ممکن باشد که کتاب «المسائل المنتخبه» خوئی را مطالعه بکند، وحشت زده خواهد شد.

شاخوری در ادامه‌ی بیان مخالفتهای خوئی با مشهورین می‌افزاید: اگر بخواهیم مخالفتهای سید خوئی با مشهورین و با اجماع را بر شماریم به دویست الی سیصد مورد می‌رسد و خمینی و حکیم و دیگر مراجع نیز وضعیت مشابهی دارند.

سپس می‌گوید: بزودی ما در یک کتاب ویژه ده‌ها فتاوای شاذ از مراجع شیعه از شیخ صدوق و مفید گرفته و علامه حلی تا سید خوئی و سیستانی و دیگر مراجع، جمع‌آوری خواهیم کرد.

و می‌گوید: مخالفت با فتاوای علمای مشهور خیلی زیاد است بویژه بعد از آنکه بخاطر احتیاط واجب، فتواها مخفیانه صادر می‌شد.

در پایان به تعدادی از تناقض و مخالفتهای متاخرین پرداخته و در پاورقی یاد آور شده که در اینباره به ذکر تعداد اندکی از فتاوا اکتفا نموده‌ام وگرنه نیاز به چندین مجلد کتاب خواهد بود [۴۹۹]

حال از خمینی باید پرسید: کجا است آن شرائطی که در فقهای معاصر وجود دارد و آنها را شایسته‌ی مقام نیابت امام معصوم می‌کند؟

و با این اختلاف و تناقض شدید، سخن کدام یک از این فقها، سخن امام معصوم است؟

آیا بازهم باید گفت که بیشتر فقهای معاصر شیعه دارای ویژگیهائی می‌باشند که بوسیله‌ آن شایسته‌ی نیابت از امام معصوم می‌باشند؟

عجیب‌تر اینکه خمینی می‌گوید ایستادن در برابر سخن فقیه، بمعنای ایستادن در مقابل سخن الله متعال است، در حالی که فقیهان اینهمه اختلاف نظر دارند، معلوم نیست نپذیرفتن سخن کدام یک از فقیهان مانند نپذیرفتن سخن الله تعالی می‌باشد؟

چنانکه می‌گوید: نپذیرفتن سخن فقیه حاکم مانند نپذیرفتن سخن امام و نپذیرفتن سخن امام مساوی با نپذیرفتن سخن الله و در حد شرک می‌باشد [۵۰۰]

با توجه به مطالب بیان شده می‌توان گفت ادعای ایشان مبنی بر اینکه فقها ویژگیهای حاکم شرعی و نیابت از امام معصوم را دارند، عملاً محقق نشده است.

این ادعای خطرناک، بسیاری از پیروان مذهب را شدیدا شوکه نموده تا جائی که بعضی مجبور به مطالعه‌ و تحقیق کتب و منابع مذهب شده و سرانجام به تصحیح کامل عقاید خویش رو آورده‌اند زیرا متوجه این مطلب شده اندکه خانه از پایبست ویران است.

یکی از این فراد، دانشمند معاصر شیعه؛ احمد کاتب می‌باشد که می‌گوید:

«با آنکه در تفکر شیعه، فقیه معصوم نیست ولی خمینی برای فقیه حاکم بعنوان نائب امام معصوم، ولایت مطلقه قایل شده است»

سپس می‌گوید: و این امر مرا بر آن داشت تا نظریه ولایت فقیه را که قبلاً خودم معتقد به آن بودم در ترازوی فقهی و استدلالی بسنجم که در این اثنا متوجه شدم که علمای گذشته به ولایت فقیه اعتقادی نداشته یا بهتر است بگویم اصلا با آن آشنائی نداشته‌اند... و بعضی‌ها هنگامی که شیعیان زیدی برای برون رفت از تنگنای غیبت آنرا مطرح نمودند، در قبال آن موضع گرفتند و در رد آن مطالبی نوشتند مانند عبدالرحمان بن قبه و شیخ صدوق و علامه حلی و نخستین کسیکه در اینمورد نوشت شیخ نراقی بود که حدود صد و پنجاه سال پیش در «عوائد الایام» نوشت، علمای سابق معتقد به نظریه انتظار برای امام مهدی غائب بودند و هرنوع عمل سیاسی و انقلابی و تشکیل حکومت را در عصر غیبت بخاطر نبود دو شرط عصمت و منصوص بودن حرام می‌دانستند [۵۰۱]

۵ـ خمینی در توضیح ویژگیهای امام، شرائط حاکم را چنین بیان می‌کند: شرائط لازم برای حاکم نشأت گرفته از نوع حکومت اسلامی است و پس از عقل و تدبیر، دو شرط اساسی وجود دارد که عبارت‌اند از علم به قانون و عدالت و این دو برای مسلمانان دو شرط و رکن اساسی در امر امامت می‌باشند که نیاز به چیز دیگری نیست [۵۰۲]

[۴۹۰]. المذهب طرابلسی (۱/۲۹۷). [۴۹۱]. الفاضل الهندی (۴/۲۲۳). [۴۹۲]. کشف الشام عن قواعد الأحکام (۲۲۵۴). [۴۹۳]. الحکومة الاسلامیة (۴۸ ، ۱۱۳). [۴۹۴]. همان ص ۷۵، ۷۶. [۴۹۵]. اصول کافی (۱/۲۵۷). [۴۹۶]. شرح مازندرانی (۶/۳۰). [۴۹۷]. الامامة عبدالحسین دستغیب (۲/۶) [۴۹۸]. مقدمة الوافی ۹. [۴۹۹]. مرجعیة المرحلة و غبار التغییر (ص ۱۳۵، ۱۳۸، ۲۶۷). [۵۰۰]. کشف الاسرار خمینی ۲۰۷. [۵۰۱]. تکامل فکر سیاسی شیعه (۵ ـ ۷) . [۵۰۲]. الحکومة الاسلامیة (۷۵، ۷۶).