مژدهی قدوم خمینی در کلام ائمه:
ما از این سخن علمای شیعه در شگفت میمانیم که چگونه اینهمه حکومتهای اسلامی از عهد پیامبر و خلفای راشدین گرفته تا پایان دولت عثمانی با آن همه فتوحات از جمله ایران و رسانیدن اسلام به دورترین نکات جهان نتوانستند آرزوی پیامبر و ائمهی معصومین را برآورده سازند ولی حکومت ولایت فقیه در ایران توانست آرزوی پیامبر و معصومین را برآورده سازد!
حالا سوال اینجاست که اگر آرزوی پیامبر و ائمه معصومین با این حکومت، به تحقق پیوسته پس چه نیازی به انتظار برای مهدی موعود میباشد؟ و اصلاً چه سودی از ائمهی معصومین نصیب امت گردید که نتوانستند آروزی رسول خدا و آرزوی خویشتن را برآورده سازند؟
اصلاً رسالت رسول الله چه سودی داشت وقتی که نتوانست آرزوی خویشتن را برآورده سازد؟
باید گفت این بزرگ بینی در اثر غروری است که به رهبران شیعه پس از تشکیل حکومت دست داده؛ حکومتی که بر خلاف دستور مذهب شیعه تشکیل شده است و آنها بدینصورت توجیهاتی برای قانع ساختن افکار عمومی بر صحت انقلابی که با طبیعت مذهبشان همخوانی ندارند، سرهم میکنند چرا که چنین فرصتی همیشه فراهم نیست.
البه این غرور میتواند برای امت مشکلساز و آغازگر جنگی تمام عیار بین ملتهای اسلامی باشد زیرا خمینی آرزوی حکومتی را در سر میپروراند که دامنهی آن همهی سرزمینهای اسلامی را در بر می گیرد تا ولی فقیه بتواند به حکومتی جهانی که حتی امامان شیعه از اقامهی آن عاجز بوده اند دست یابد. البته به این مطلب در مبحث دوم بیشتر خواهم پرداخت. گفتنی است که دیدگاه جواز تشکیل حکومت بدست غیر معصومین اهلبیت، پایه های عقیدهی شیعه اثنای عشری را بکلی نابود خواهد کرد.
بنابراین یا تشکیل حکومت و برافراشتن پرچم و بیعت با غیر معصوم به حکم عقیدهی مذهبی، باطل و مردود میباشد و یا اینکه عقیدهای که با تشکیل حکومت غیر معصومین مخالفت میکند باطل و مردود است. از این دو گزینه یکی را باید انتخاب کنند و گزینهی سومی وجود ندارد.
خردمندان قوم باید این نکته را برای مردم را خاطرنشان تبیین نمایند که این طرز تفکر، قرنها شیعه را از همزیستی مسالمت آمیز با امت اسلامی دور نگه داشته است آنها حکومت غیر معصومین را بر امت روا نمیدانستند ولی هم اکنون متوجه نادرست بودن این نظریه شده و چنین تفکری به صلاح اسلام نمی دانند و می گویندکه امامت غیر معصومین اشکالی ندارد زیرا امامت معصومین، عملاً اتفاق نیفتاد و کار بجائی نبرد.
و اگر امامت و تشکیل حکومت آنگونه که آنان قبلاً میپنداشتند، مخصوص امامان معصوم می بود، هیچگاه خداوند زمین را از وجود امام خالی نمیگذاشت و به یاری و حفاظت او میپرداخت تا بتوانند وظیفهی خویش را که همان هدایت و رهبری مردم است به نحو احسن انجام دهد همانگونه که خداوند به یاری و حفاظت پیامبرانش شتافت.
این بود مرحلهی پایانی شیعه البته امید می رود مرحله پایانی روزی باشد که ما بعد از آشکار شدن حقایق، شاهد بازگشت و پیوستن شیعیان به پیکر امت اسلامی باشیم.
آری، شعار مرحلهی پیشین شیعه چنین بود: هر پرچمی که قبل از پرچم امام زمان به اهتزاز در آید پرچم طاغوتی است که غیر از خدا پرستیده میشود.
و شعار امروزشان چنین است: پرچمی که توسط فقیه شیعه برافراشته شود، پرچم عدل و انصاف است حتی اگر توسط غیر اهلبیت برافراشته شود.
باید گفت که اینها دو شعار متضاد و غیر قابل جمع میباشند؛ مگر اینکه فقها حق نسخ شریعت را همانند خود ائمه داشته باشند؛ آنگونه که یکی از اساتید خمینی به نام حسین بن عبدالرحمان نجفی نائینی (۱۲۷۳ ـ ۱۳۵۵ هـ ) معتقد بوده و گفته است: انقطاع وحی، مستلزم انقطاع نسخ نیست زیرا ممکن است که پیامبر حق نسخ حکمی را به وصی خویش بسپارد و او به وصی بعدی، همینطور تا برسد به آخرین وصی و ایشان در زمان ظهور خویش آنرا اجرا نمایند چنانکه روایات متعددی در مورد تفویض دین به ائمه وجود دارد و صاحب کافی باب مستقلی در اینباره گشوده است، بنابراین نباید در مورد امکان تحقق نسخ بعد از پیامبر، شک و تردید به خود راه داد. [۵۱۳]
[۵۱۳]. فوائد الأصول (۴/۲۷۴).