و) علی برای خود خلیفه و جانشین تعیین نکرد:
۲۵ـ از عبدالله بن سبع روایت است که علیسطی خطبهای فرمود: بخدائی که دانه را شکافت و انسانها را آفرید سوگند که محاسنم با خون سرم رنگین خواهد شد. مردی گفت: بخدا سوگند نسل کسی را که با شما چنین کند از روی زمین بر خواهیم داشت، فرمود: بخدا سوگندتان میدهم که جز قاتلم از کس دیگری انتقام نگیرید. مردی گفت: ای امیرالمؤمنین برای خود جانشین انتخاب نمیکنی؟ گفت خیر بلکه شما را همانگونه که رسولالله رها نمود رها میکنم. گفتند: پس جواب خدا را چه میدهی؟ گفت: میگویم؛ پروردگارا تا زمانی که صلاح دانستی مرا در میان آنان گذاشتی و اکنون که مرا نزد خود طلبیدی من تو را در میان آنان گذاشتم اگر خواستی اصلاحشان کن و اگر خواستی گمراهشان کن. [۷۹]ابن عساکر برای این روایت چند طریق با عبارتهای متعدد بیان کرده است. [۸۰]
۲۶ـ شقیق میگوید: به علی گفتند: جانشینی برای خود تعیین نمیکنی؟ گفت: رسول خدا برای خود جانشین تعیین نکرد چگونه من تعیین کنم، اگر خدا به شما نظر خیری داشته باشد شما را بر بهترینتان گرد خواهد آورد چنانکه مردم را بعد از پیامبرش بر بهترینشان گرد آورد. [۸۱]
۲۷ـ ثعلبه بن یزید حمانی میگوید: علی گفت: همان روایت ش ۲۵ عبدالله بن سبع. [۸۲]
۲۸ـ از ابی وائل روایت است که به علی گفتند: آیا جانشینی برای خود تعیین نمیکنی؟ گفت: رسول خدا این کار را نکرد ولی اگر خدا نظر خیری نسبت به شما داشته باشد شما را بعد از من بر بهترینتان گرد خواهد آورد آنگونه که بعد از پیامبرش آنان را بر بهترینشان گرد آورد. [۸۳]
۲۹ـ صعصعه بن صوحان میگوید: بعد از اینکه علی ابن ابیطالب از دست ابن ملجم زخمی شده بود نزد او رفتیم و از او خواستیم که برای خود جانشینی تعیین کند. گفت: خیر، چنین نمیکنم بلکه همانگونه که رسول الله ما را گذاشت و رفت شما را میگذارم. ما نیز از رسول الله خواستیم تا جانشین تعیین کند ولی ایشان فرمود: اگر خدا در شما خیری ببیند، بهترینتان را بر شما خواهد گمارد، علیسمیگوید: خداوند نیز در ما خیری دید و ابوبکر را بر ما گمارد. [۸۴]
۳۰ـ از ابی وائل روایت است که به علی گفتند: برای خود جانشین تعیین نمیکنی؟ فرمود: رسول خدا برای خود جانشین تعیین نکرد تا من تعیین کنم. [۸۵]
۳۱ـ سالم بن ابی جعد از علی روایت میکند که گفت: آیا وقت آن نرسیده که بدبخترین انسان، اینجا را (اشاره به محاسن) با خون اینجا (اشاره به سر) رنگین کند ؟گفتند: ای امیرالمومنین؛ برای خودت جانشین تعیین نمیکنی؟ گفت: خیر بلکه شما را میسپارم به چیزی که رسول خدا ما را به آن سپرد. [۸۶]
۳۲ـ جندب بن عبدالله میگوید بر علی وارد شدم و گفتم: ای امیرالمومنین؛ اگر خدای ناخواسته شما را از دست دادیم آیا با حسن بیعت کنیم؟
فرمود: من نه به شما چنین دستوری میدهم و نه شما را از آن منع میکنم هرچه خودتان صلاح دانستید انجام دهید. [۸۷]
تاریخ نگار شیعی؛ علی بن حسین مسعودی (ت ۳۴۶ هـ) همهی این روایات را قبول دارد چنانکه در جریان حادثهی شهادت علی، مینویسد: مردم بر او وارد شدند و گفتند: اگر شما را از دست دادیم با حسن بیعت کنیم؟ گفت: من نه به شما چنین دستوری میدهم و نه شما را از این کار منع میکنم هر طوری که خود صلاح میدانید. سپس حسن و حسین را فراخواند و گفت: شما را به تقوای الهی توصیه میکنم. دنیا طلب نباشید حتی اگر دنیا به سراغتان بیاید و بر چیزی از دنیا تاسف نخورید. سخن حق را بگوئید. بر یتیمان ترحم کنید. ناتوان را یاری دهید. خصم ستمگر و یاور مظلومین باشید و در اجرای دستورات الله از سرزنش هیچ کس نترسید. سپس به ابن حنفیه نگریست و گفت: آنچه را به آنها توصیه نمودم به تو نیز توصیه میکنم. قدر برادرانت را بدان و بدون دستور آنها دست به هیچ کاری نزن و به آنها نیز در مورد ابن حنفیه توصیه نمود و گفت: او شمشیر شما و فرزند پدرتان است او را گرامی بدارید و قدرش را بدانید. مردی گفت: ای امیر المؤمنین از ما برای جانشینت عهد نمیگیری؟ گفت: خیر، من مردم را آنگونه که رسول الله رها کرده بود رها میکنم. گفتند: چه جواب برای پروردگارت خواهی داشت؟ گفت: میگویم؛ پرورگارا! تا روزی که فرصت داده بودی در میان آنها بودم و از روزی که مرا نزد خود طلبیدهای تو را در میان آنان گذاشتهام چه بخواهی گمراهشان کنی و چه بخواهی اصلاحشان نمائی. [۸۸]
[۷۹]. مسند احمد (۲/۲۴۲) مجمع الزوائد (۹/۱۳۷) و بزار با سند حسن. احمد شاکر: اسنادش صحیح است. [۸۰]. تاریخ دمشق (۴۲/۵۳۸). [۸۱]. مسند بزار (۱/۳۵۴) تاریخ دمشق. [۸۲].مسند بزار (۱/۴۹۳). [۸۳]. تاریخ دمشق (۳۰/۲۸۹). [۸۴]. تاریخ دمشق (۳۰/۲۸۹). [۸۵]. همان (۳۰/۲۸۹). [۸۶]. تاریخ دمشق (۳۰/۲۸۹). [۸۷]. تاریخ طبری (۴/۱۱۳). [۸۸]. مروج الذهب (۱/۳۴۱).