گام سوم: تغییر شایعات به باورها
الف) آنچه در این مرحله انجام گرفت بشرح زیر است:
در این مرحله شایعاتی که قبلاً توسط ائمه مورد تردید قرار میگرفت، بعنوان پایههای عقیدتی دین امامیه که بعداً به خود عنوان «اثنا عشریه» را گرفت تبدیل شد و روایاتی جهت تقویت و تایید این شایعات ساخته شد. شایعات از این قرار بود:
۱ـ امامت مقامی است الهی.
۲ـ عصمت امامان.
۳ـ خیانت صحابه به علی.
۴ـ مسالهی «بدا»
۵ـ رجعت.
۶ـ تقیه.
این قضایا در سه قرن اول، شایعاتی بیش نبود ولی اکنون بعنوان باورهای مهمی مطرح است که مورد تایید روایات نیز میباشد.
چنانکه دانشمند شیعه، دکتر موسی موسوی بر این نکته تاکید میروزد که این باورها در مذهب شیعه بعد از وفات حسن عسکری تثبیت گردید که میتوان آن دوره را، عصر مبارزهی شیعه و تشیع یا عهد انحراف نامید و دلایل عقلی نیز مؤید این مطلب میباشند.
دکتر موسی موسوی میگوید:
پس از اعلام رسمی غیبت امام مهدی در سال ۳۲۹ هجری، امور غریبی در طرز فکر شیعه پدیدار گشت که در نتیجه، آن عهد را میتوان عهد جدال بین شیعه و تشیع و یا عهد انحراف نام نهاد و اولین انحرافی که در این عصر بوجود آمد، ظهور آرائی بود که عنوان میکرد: خلافت بعد از رسول خدا ص بنص الهی، مخصوص علی بوده است. و همه صحابه بجز چند نفری از آنان، با انتخاب ابابکر این نص را زیر پا گذاشته اند. و همزمان با عنوان شدن این نظریات نظریه دیگری نیز مطرح شد، که این مسئله را اعلام میکرد: ایمان به امامت، مکمل اسلام است. و حتی برخی از علماء شیعه مسئله (امامت) و (عدل) را به اصول سه گانه دین، یعنی (توحید) (نبوت) و (معاد) اضافه نمودند. و برخی علماء نیز اینطور مسئله را توجیه کردند که این دو اصل ، جزو اصول دین نبوده، بلکه از اصول مذهب میباشند. و در همین زمان نیز روایاتی از ائمه شیعه نقل شد که محتوای این روایات، ناسزاگویی به خلفای راشدین و بعضی از زنان حضرت رسول ص بود.
جدیر به ذکر است که بدانیم در زمان خلافت معاویه، و هنگامیکه او امر به سب امام علی بر روی منابر را میداد، و حتی پس از مقتل امام حسین و ظهور انقلابات انتقام جویانه در رابطه با آن و زمانیکه طوفان تشیع بر خلاف امویان تازیانه میزد، و راه را برای خلافت عباسی هموار میساخت، هیچ اثری از این آراء عجیب و غریب که به یک باره پس از غیبت کبری در مجتمع اسلامی بروز نمود، دیده نمیشود همان آرایی که بعضی از راویان شیعه و علمای مذهب، در نشر، کاشت و داشت آن در عقول ساده اندیشان شیعه با یکدیگر مشارکت نمودند. و هم در آن زمان بود که نظریه (تقیه) در مذهب شیعه بروز نمود. نظریه ای که در راه حمایت از آراء نو رسیده و جدید از گزند سلطه حاکم، امر به علنی ساختن بعضی از امور، و مخفی ساختن برخی دیگر میداد. و چون راویان شیعه میخواستند به آن روایات غریب پشتوانه دینی بدهند، تا در صحت آن هیچ شکی بوجود نیاید در نتیجه آنان را به ائمه شیعه و بخصوص (امام باقر) و (امام صادق) منتسب نمودند . صحت این روایات احتیاج به تثبیت داشت تا مردم آنان را همانگونه که هست قبول نموده و از تعمق و ژرف اندیشی در مضامین آن خودداری کنند. [۳۸۷]
همچنین دکتر موسی موسوی بعد از پرداختن به سیرت ائمه و اینکه آنها اهل تقیه نبودهاند مینویسد: این خلاصه ی کوتاه از زندگانی ائمه شیعه را جهت آن نقل کردیم تا ثابت کنیم که نظریه «تقیه» در مفهوم شیعی خالص آن، در اواسط قرن چهارم هجری، یعنی پس از اعلام رسمی غیبت امام دوازدهم بوجود آمد که همزمان با ظهور جدال میان شیعه و تشیع بود. یعنی زمانی که رهبریت مذهبی، سیاسی و فکری شیعه خواست تا اعمال مخفیانه و سری را جهت از بین بردن خلافت عباسیان حاکم پیشه نموده و اعلام کند که این خلافت شرعیت ندارد و پس بسیار طبیعی مینمود که به نظریه تشیع علی و اهل بیتش عنصر جدیدی اضافه شود تا به مساندت این نظریه در آید. و این عنصر همان نظریه «الهی و آسمانی بودن خلافت» بود که از آن زمان به بعد یکی از محورهای اساسی عقیده تشیع را تشکیل میدهد. و میتوان گفت که اعمال مخفیانه و سرّی مذهبی درست از عصر ظهور نظریه تقیه آغاز شده، و همه کسانی که عقیده ای مذهبی داشته، و از ترس سلطه حاکم نمیخواهند آنرا افشا کنند، ملزم به تبعیت و پیروی از آن میگردند. به همین خاطر تقیه نقش بزرگی در کمک به رهبریت مذهبی شیعه، پس از غیبت کبری داشته است. آن رهبریت های مذهبی با کمک تقیه، فعالیتهای خود را در مامن از سلطه حاکم ادامه میدادند، و اموال لازمه نیز در زیر سرپوش تقیه به آنان میرسید. و اینچنین بود که تقیه در فکر و عمل شیعه در طول قرون متمادی جریان گرفت، و به تکوین شخصیت تشیع شکلی غم انگیز داد. [۳۸۸]
ب) نگاهی به این باورها:
در اینجا مجال پرداختن به بیان بطلان این عقاید نیست زیرا این مباحث قبلاً در دهها کتاب بیان گردیده است. [۳۸۹]
اینجا ما در نگاهی گذرا و عقلی ثابت میکنیم که اینها دروغهایی بیش نیست که به اهلبیت نسبت داده شدهاند.
۱ـ امامت الهی از بزرگترین ادعاهای دینی است که به گمان شیعه کمتر از مقام نبوت نیست.
این ادعا اگر با واقعیت منطبق بود، حتما در قرآن بطور واضح بیان میشد آنگونه که سایر اصول دین در قرآن به صراحت بیان شدهاند. چنانکه فرایض دینی از قبیل توحید، نماز، زکات، روزه و حج در کتاب خدا صراحتاً بیان گردیدهاند و اگر امامت جزو دین یا ارکان دین بشمار میرفت همانند همین احکام به صراحت بیان میشد (و ماکان ربک نسیا)
۲ـ عصمت نیز یکی دیگر از ادعاهایی است که مبتنی بر امامت است. و در قرآن نیز هیچ دلیلی بر معصوم بودن کسی جز رسول خدا، وجود ندارد که اگر چنین چیزی وجود میداشت، یادی از آن، در کتاب خدا بمیان میآمد در حالی که در کتاب خدا نیامده که هیچ انسانی معصوم از خطا ، فراموشی و معصیت باشد.
۳ـ باید دانست که الله متعال دینش را نازل کرده تا بشریت را از گمراهی برهاند و این میطلبد که خداوند چنین دینی را محفوظ داشته از آن پاسداری کند تا مردم آنرا بشناسند و از آن پیروی نمایند. و برای این منظور باید افرادی را بگمارد تا آنرا برای مردم تبلیغ کند و نسلی به نسلی دیگر آنرا برساند و اگر نه حجت بر بندگان قائم نمیشود.
بنابراین خداوند برای حفاظت و تبلیغ این دین مردانی را در خدمت رسول خدا گمارد که مستقیماً دین را از زبان رسول خدا شنیدند و فهمیدند و آنرا پاسداری کردند و به مردم منتقل نمودند و در راه آن جهاد کردند و با آن جهان را رهبری نمودند بگونهای که در زمانشان کسی یارای مبارزه با دین اسلام را نداشت.
بعد از آنان تابعین بر سر کار آمدند و دین خدا را به نسلهای بعدی منتقل نمودند و مسلمانان تا به امروز آنرا صحیح، سالم و دست نخورده به یکدیگر منتقل کردند.
و اگر آنچه امروز در دست ما است و بدینصورت که بیان گردید به مارسیده، چیزی غیر از دین خدا است پس خداوند حجت را بر خلق خویش به اتمام نرسانیده است. چنانکه این مطلب با پارگراف بعدی واضحتر میشود.
۴ـ تقیه از زشتترین صفاتی است که به اهلبیت نسبت داده میشود، زیرا چگونه ممکن است که خداوند مردی را به مقام امامت که طبق گمان شیعه از مقام نبوت کمتر نیست بگمارد و او را موظف به تبلیغ دین و پاسداری از آن بنماید وانگهی آن فرد، از عمل به وظیفهی خویش ناتوان بوده، حق را مخفی نماید حتی گاهی برای حفظ جان خویش سخنان باطلی بر زبان بیاورد و جان خویش را بر دین خدا ترجیح دهد و دین را ضایع بگرداند تا زنده بماند؟! در حالی که خداوند در وصف انبیا و مؤمنان چنین میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا٣٩﴾[الأحزاب: ۳۹].«آنانی که پیامهای الهی را تبلیغ می کنند و از او می ترسند واز کسی جز او نمی ترسند وخدا بس است بعنوان حسابگر».
همچنین میفرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١١١﴾[التوبة: ۱۱۱].
ترجمه: «همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی راستینی است بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟ پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نمودهاید. و این است رستگاری بزرگ».
تقیه شاید برای پیروان انبیا و ائمه ضرورتاً جایز باشد و آنهم نه اینکه وظیفهای دینی تلقی بشود ولی اگر خود پیامبران ، ائمه و رهبران دینی دست به تقیه بزنند چیزی از دین باقی نخواهد ماند.
این در حالی است که تقیه در فرهنگ شیعی برای امام کتمان حق را جایز میشمارد و این از بزرگترین گناهان است. چنانکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١٦٠﴾[البقرة: ۱۵۹-۱۶۰].
ترجمه: «قطعاً کسانی که دلایل روشن و هدایتی را که نازل کردیم و آن را برای مردم در کتاب بیان و روش نمودیم، کتمان میکنند، مورد نفرین الله و لعنت کنندگان قرار می-گیرند».
مگر کسانی که توبه کنند و نیکوکاری در پیش بگیرند و (آنچه را کتمان کرده بودند،) آشکار نمایند؛ من توبهی آنان را میپذیرم و من توبه پذیر و مهربانم.
ـ ادعای تقیه و پیامدهای آن بر دین شیعه:
از آنجا که تقیه از خطرناکترین ادعاهایی است که بوسیلهی آن بر هر دروغی در دین شیعه سرپوش گذاشتهاند، لازم میبینم که قدری بیشتر به بحث تقیه پرداخته شود.
علمای شیعه با این قضیه میخواهند از تناقض شدیدی که بخاطر روایات متضاد و منسوب به امامان دچار آن شدهاند، خلاصی بیابند. چرا که واضع کنندگان این روایات، افراد متعددی بوده و اهداف مختلفی را دنبال میکردهاند که در نتیجه، روایات بگونهای از آب درآمده که برخی در تناقض با برخی دیگر میباشند چنانکه بزرگان مذهب به این مطلب اعتراف نمودهاند طوسی در مقدمهی کتاب «تهذیب الاحکام» میگوید: «بعضی از دوستان مرا در مورد احادیث اصحاب ما یادآوری کرد. اختلاف و تناقض در احادیث بقدری است که هیچ حدیثی شما سراغ ندارید مگر اینکه در مقابل آن حدیثی وجود دارد. [۳۹۰]
همچنین یکی از علمای دیار هند به نام دلدار لکنوی میگوید: «احادیث منقول از ائمه خیلی متضاد میباشند بگونهای که در مقابل هر حدیث ضد آن یافت میشود و همین امر باعث رجوع بسیاری از کوته فکران از مذهب و اعتقاد واقعی شده است!! [۳۹۱]
آری، باید برای تناقض گویی راه حلی دست و پا میکردند. بنابراین، مسالهی «تقیه» را پیش کشیدند.
یعنی ائمه گاهی سخنی میگفتند و فتوایی میدادند سپس از ترس جان خویش، فتوایی مخالف با فتوای سابق خویش صادر میکردند.
سپس اینان در فضل تقیه نیز روایاتی ساختند و به اهلبیت نسبت دادند تا آنرا نهادینه کنند هرچند که با عقل و منطق سازگاری نداشته باشد. به نمونهای از اینگونه روایات توجه کنید:
۱ـ از باقر روایت کردهاند که گفته است: تقیه دین من و پدران من است و دین و ایمانی ندارد کسی که تقیه نکند. [۳۹۲]
۲ـ از صادق روایت کردهاند که گفته است: اگر من بگویم تارک تقیه مانند تارک نماز است، راست گفتهام [۳۹۳]
۳ـ همچنین صادق گفته است: نه (۹) دهم دین تقیه است و دینی ندارد کسی که تقیه نکند. [۳۹۴]
۴ـ و نیز به صادق نسبت دادهاند که گفته است: تقیه سپر مؤمن است و هرکس تقیه نکند ایمان ندارد. [۳۹۵]
۵ـ در روایت دیگری صادق میگوید: هیچ خیر و ایمانی در کسی که تقیه نکند وجود ندارد. [۳۹۶]
۶ـ محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به صدوق مؤلف یکی از منابع چهارگانهی شیعه میگوید: «تقیه واجب است و تا زمان ظهور آقا ادامه خواهد داشت هر کس که قبل از آن، تقیه را رها کند از دین خدا و دین امامیه خارج شده، با خدا، پیامبر و ائمه مخالفت ورزیده است . [۳۹۷]
۷ـ خمینی میگوید: ترک تقیه از گناهان نابود کنندهای است که موجب وقوع در قعر دوزخ میشود و برابر است با انکار نبوت و کفر با خدای بزرگ. [۳۹۸]
علمای شیعه تاکید میورزند که ائمه بخاطر ترس شدیدی که در آن بسر میبردهاند نتوانستهاند حقیقت را آشکار نمایند:
۱ـ مازندرانی در شرح حدیثی که به جعفر نسبت داده شده و در آن گفته است «پخش کنندهی سخن ما، مانند کسی است که انرا انکار میکند» مینویسد: بدانکه ایشان از دشمنان دین بر نفس مقدس خویش و شیعیانش میترسید و در تقیه سختی بسر میبرد بنابراین آنها را از پخش خبر امامت خویش و امامت پدرانش منع میکرد. [۳۹۹]
۲ـ همچنین مازندرانی در شرح حدیثی که جعفر از پخش اخبار ائمه، منع میکند مینویسد: از آنجا که در زمان آنها، تقیه سختی وجود داشت، شیعیانش را به کتمان اسرار، امامت، احادیث و احکام مذهبشان دستور میدادند. [۴۰۰]
۳ـ خوئی میگوید: شاگردان ائمه با اینکه نهایت تلاش خود را صرف حفاظت و جمعآوری احادیث طبق دستور ائمه نمودند ولی از آنجا که در زمان تقیه بسر میبردند قادر به پخش و نشر احادیث بصورت آشکار نبودند پس چگونه این احادیث به حد تواتر یا نزدیک به آن رسیدند؟! [۴۰۱]
بدینصورت زعمای قوم، بار تناقض اخبار و روایات را، به نام تقیه بر دوش ائمه گذاشتند و آنها را مسئول اینهمه تناقض گویی قرار دادند.
یوسف بحرانی یکی از علمای بنام شیعه به صراحت اعلام میکند که بیشتر احکام دینی شیعه بخاطر تقیه شناخته شده نیستند: «احکام دینی جز اندکی بخاطر تقیهای که وجود داشته است به صورت یقینی مشخص نشدهاند. [۴۰۲]
همچنین شیخ جعفر شاخوری در کتابش «حرکیة العقل الاجتهادی» مینویسد: ما میبینیم که بزرگان شیعه، در تعیین دقیق روایاتی که از روی تقیه بوده و روایاتی که حکم واقعی قضایا را بیان داشتهاند دچار اختلاف بودهاند. [۴۰۳]
ب) نگاهی به ادعای تقیه:
باید دانست آنانی که ادعا میشود امام بودهاند مانند سایر نیکان امت، در جامعه ی اسلامی زندگی میکردند و هیچگاه ادعای امامت نکردند و اهلسنت از آنان سخنانی را که شیعه به آنان، نسبت دادهاند، نقل ننمودهاند در حالی که شرح حال زندگی و سیرتشان را در کتابهایشان نوشتهاند، حتی آنان خود را اهلسنت میدانستند و همانند اهل سنت عمل مینمودند.
اما زمانی که دروغهای زیادی به آنان نسبت داده شد و آنان به تکذیب و انکار آن پرداختند، دروغگویان، به اختراع عقیدهی «تقیه» رو آوردند تا به ساده لوحان بگویند ائمه در آنچه میگویند صادق نیستند بلکه از روی تقیه چنین میگویند.
و این امر به شکوه و گلایه ائمه از اطرافیانشان انجامید و آنان را لعن و تکذیب نمودند ولی بازهم دروغگویان، این لعن و تکذیبهای ائمه را حمل بر تقیه کردند.
و با ادعای «تقیه» توانستند مردم را قانع سازند که رفتار ظاهری ائمه با واقعیت و درونشان متفاوت بوده است!
آیا حق و حقیقت وضعیتی آشکار خواهد شد؟ آیا ممکن است چنین دینی را به پروردگار جهانیان نسبت داد؟!! [۴۰۴]
۵- علاوه بر دلایل نقلی و عقلی، اعتراف خود فرزندان این مکتب بر وضع (ساختن) روایات و تالیف کتابها شاهد قضیه است. که ما در «گام چهارم» بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
[۳۸۷]. شیعه و تصحیح (۱/۱۰). [۳۸۸]. شیعه و تصحیح (۱/۶۳). [۳۸۹]. نگا: کتابهای گفتگو عقلی با اثنا عشریه پیرامون منابع و «برائت آل البیت» از مولف. [۳۹۰]. تهذیب الاحکام ۰۱/۳). [۳۹۱]. اساس الاصول ص ۵۱. [۳۹۲]. الکافی (۲/۲۱۹)، من لا یحضره الفقیه (۲/۱۲۸)، البحار (۱۳/۱۵۸)، الوسائل (۱۶/۲۰۴)، المستدرک (۱۲/۲۵۵) و جامع الاخبار ۹۵. [۳۹۳]. البحار (۷۲/۴۱۴)، من لایحضر (۲/۱۲۷)، الوسائل (۱۰/۱۳۱) و المستدرک (۲/۲۵۴). [۳۹۴]. الکافی (۲/۲۱۷)، البحار (۶۳/۷۵) و الوسائل (۱۶/۲۱۵). [۳۹۵]. الکافی (۲/۲۲۱)، البحار (۷۲/۳۹۴) و الوسائل (۱۶/۲۰۵). [۳۹۶]. البحار (۷۲/۳۹۷) المحاسن (۱/۲۵۷) العلل و المستدرک (۱۲/۲۵۴). [۳۹۷]. الاعتقادات ۱۰۸. [۳۹۸]. المکاسب المحرمة (۲/۱۶۲). [۳۹۹]. شرح اصول الکافی (۱۰/۳۳). [۴۰۰]. شرح اصول کافی (۹/۱۲۷) گفتنی است که این گفتار با آنچه ادعا میشود که جعفر صادق ۴ هزار شاگرد داشته است هماهنگی ندارد چگونه ممکن است فردی در تقیه شدید بسر ببرد و از طرفی چهار هزار شاگرد داشته باشد؟! [۴۰۱]. معجم رجال الحدیث (۱/۲۲). [۴۰۲]. الحدائق الناضرة (۱/۵). [۴۰۳]. حرکیة العقل الاجتهادی (۷۲ ـ ۷۵). [۴۰۴]. برای تفصیل بیشتر به کتاب مولف به نام: گفتگوی عقلانی با گروه اثنا عشری مراجعه شود.