ششم: موضع عبدالله بن مسعودسدر قبال مصحف عثمانس
هیچ روایت محکم و مستدلّی دالّ بر مخالفت عبدالله بن مسعود با عثمان در زمینهی تدوین مصحفی واحد به ما نرسیده است و تمامی روایاتی که چنین مسألهای را مطرح کردهاند ضعیف و متزلزل میباشند. هر چند ناگفته نماند که همین روایات ضعیف بیان میدارند که ابن مسعود نیز سرانجام با همان اجماع نظر صحابه در خصوص تدوین مصحفی واحد موافقت نموده و به مردم اعلام کرده است که باید آنان نیز تابع اجماع امّت باشند. [۸۶۰]
نقل است که او بر منبر رفت و چنین سخن راند: خداوند هیچگاه علمی را از میان مردمان محو نکرده است، اما علم با مرگ علما و دانشمندان از میان مردم فراموش میشود، بدانید که خداوند هیچگاه تمام امّت محمد جرا بر ضلالت گرد هم جمع نخواهد نمود، پس شما نیز با اجماع امّت موافقت کنید و از تصمیم آنان تبعیت نمایید که حق، همان است که بر آن اجماع نظر یافتهاند، سپس این موضع خود را به عثمان نوشت. ابن کثیر روایت میکند که ابن مسعود با اجماع نظر صحابه در این رابطه موافق بود. [۸۶۱]ذهبی نیز نقل میکند که ابن مسعود براساس روایات محکم و صحیح با اقدام عثمان در مورد مصحفها اتفاق نظر داشت. [۸۶۲]
در مورد این قضیه و روابط عثمان و ابن مسعود، نباید به سخنان افرادی چون طه حسین اعتنایی نمود، او به واقع افکار اساتید خاورشناسان خود را منعکس کرده است که دیدگاههای خویش را براساس روایات ضعیف رافضیان که در آنها به مخدوش نمودن چهره صحابه و روابط فیمابین آنها پرداخته شده است، مطرح ساختهاند. [۸۶۳]
آیا میتوان پذیرفت ابن مسعودی که در مِنی، قصر نماز را به تبعیت از عثمان ترک نمود و آنرا کامل خواند تا مبادا اختلاف و فتنه میان مسلمانان پیش آید [۸۶۴]، در این قضیه بر منبر رود و مردم را به مخالفت با عثمان فراخواند؟ مگر همو نبود که میگفت: اختلاف باعث شر و زیان امت میشود.
رافضیان با جعل روایاتی، چهرهای از صحابه ساختهاند که آنان مردمانی بودهاند کینهتوز و ستیزهجو که از هم تنفّر داشته و نسبت به یکدیگر دهان به ناسزا و دشنام میگشودند. اما این روایات دروغین در برابر محکمه، نقدی عادلانه و درست رنگ میبازند و دروغ بودن خود را نشان میدهند. بدون شک فطرتی پاک و عقلی ژرف اندیش به مجهول بودن چنین روایاتی پی خواهد برد. [۸۶۵]
هر آینه رافضیان دروغ گفتهاند: که ابن مسعود به عثمان دشنام میداد و او را تکفیر مینمود تا عاقبت عثمان او را محکوم به ضربات تازیانه نمود و او زیر آن ضربات جان سپرد، این دروغی است که به ساحت پاک ابن مسعود نسبت داده شده است.
همهی علمای حدیث، خوب میدانند که ابن مسعود، هرگز عثمان را تکفیر ننمود و چون عثمان به خلافت رسید، عبدالله از کوفه به مدینه آمد و با عثمان بیعت نمود، سپس خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! امیر المؤمنین عمر بن خطاب در گذشته است؛ من روزی را به یاد ندارم که مردم چنان شیون و زاری کنند؛ ای مردم! ما أصحاب رسولخدا جبر خلافت عثمان اجماع نظر داریم و بدانید که در این جریان، حق هیچ کس را که سزاوارتر از او باشد پایمال ننمودهایم. ای مردم! ما با امیرالمؤمنین عثمان بیعت نمودیم، پس شما نیز با او بیعت کنید. [۸۶۶]
این کلمات خود بهترین دلیلی است بر جایگاه رفیع و ممتاز عثمان نزد ابن مسعود و دیگر صحابه، آنانکه خداوند متعال در کتابش به مدحشان پرداخته است، هر آینه آنان بهترین فهم و درک را از این آیه نمودند و بدان عمل کردهاند:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ ﴾[الأحزاب: ۷۰].
«ای مؤمنان! از خدا بترسید (و خویشتن را با انجام خوبیها و دوری از بدیها از عذاب او در امان دارید) و سخن حق و درست بگوئید».
سخنان ابن مسعود، کلام راست و بر مبنای حقیقت بود که از احساس راستین او نشأت میگرفت. او این سخنان را نه از روی ترس و خوف گفت و نه برای دست یافتن به مقام و منصبی در خلافت جدید، این سخنان را بر زبان آورد. بنابهاین شواهد، بدیهی و واضح است که هیچ نوعی کینه و نفرتی میان آن دو وجود نداشته است و اگر هم اختلافی میان آن دو روی داده باشد تنها به خاطر حق و مصالح امت بوده است. [۸۶۷]
اما اکاذیب و جعلیات رافضیان و پیروان راه آنان مبنی بر اینکه عثمان، ابن مسعود را آن قدر تازیانه زد تا او فوت کرد، به اجماع علما، دروغ و باطل است.
ابوبکر بن عربی در این رابطه چنین میگوید: اینکه میگویند عثمان، ابن مسعود را تازیانه زد و او را از سهم بیتالمال خود محروم نمود دروغ و کذب است. [۸۶۸]
عثمان نه ابن مسعود را تازیانه زد و نه او را از سهم بیت المال خود محروم ساخت، بالعکس عثمان منزلت و شأن والای ابن مسعود را خوب میدانست و در مقابل، ابن مسعود نیز کاملاً از پیشوایی که با او بیعت نموده بود اطاعت میکرد و بر این باور بود که او بهترین امت اسلام جهت امر خلافت بوده است. [۸۶۹]
[۸۶۰] أضواء البیان فی تاریخ القرآن، ۷۷. [۸۶۱] فتنة مقتل عثمان به عفان (۱/۷۸). [۸۶۲] فتنة مقتل عثمان بن عفان (۱/۷۹). [۸۶۳] البدایة و النهایة (۷/۲۲۸). [۸۶۴] سیر أعلام النبلاء (۱/۳۴۹). [۸۶۵] الفتنة الکبری (۱/۱۵۹). [۸۶۶] فتنة مقتل عثمان بن عفان (۱/۸۰). [۸۶۷] طبقات ابن سعد (۳/۶۳). عبدالله بن مسعود، عبدالستار الشیخ، ۳۲۴. [۸۶۸] العواصم من القواصم، ص۶۳. [۸۶۹] عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام، (۳/۱۰۶۶).