عثمان بن عفان رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه سوم

فهرست کتاب

پنجم: تعیین عبدالله بن قیس به عنوان فرمانده‌ی ناوگان دریایی شام

پنجم: تعیین عبدالله بن قیس به عنوان فرمانده‌ی ناوگان دریایی شام

معاویه بن ابوسفیان، با تأسیس یک ناوگان دریایی، عبدالله بن قیس جاسی را که هم پیمان قبیله فزاره بود به فرماندهی آن منصوب نمود؛ عبدالله بن قیس نیز در طول سال توانست پنجاه نبرد را با موفقیت به پایان رساند بدون این‌که فردی ازسربازانش غرق و یا کشته شوند، او همیشه دعا می‌کرد که خداوند تمام سربازانش را صحیح و سالم حفظ نماید و خداوند نیز دعای او را مستجاب نمود، تا آن‌گاه که تقدیر این بود تنها او کشته شود. نقل است که چون با قایق خود به ساحل سرزمین روم رفت، گدایان بسیاری دور او را گرفتند و او نیز به آنان صدقه داد. زنی که از او صدقه دریافت کرده بود، چون به روستای خویش بازگشت به مردان آن‌جا گفت که اگر می‌خواهید عبدالله بن قیس را بکشید می‌توانید او را در لنگرگاه بیابید. آنان گفتند: که چگونه می‌توانند او را بشناسند؛ آن زن آنان را مورد سرزنش قرار داد و به آنان گفت: که یافتن عبدالله برای هیچ فردی مشکل نیست، آنان نیز به راه افتادند و چون او را یافتند و بر او یورش بردند و با او به جنگ پرداختند و توانستند او را به شهادت رسانند. قایق‌ران او توانست خود را از مهلکه نجات دهد و ماجرا را به یاران عبدالله خبر دهد، آنان نیز خود را به لنگرگاه رساندند و با مهاجمان درگیر شدند. فرمانده این تعداد از مسلمانان، سفیان بن عوف ازدی بود و چون به سوی مهاجمان می‌شتافت فریاد می‌زد و دیگر مسلمانان را به حمله فرا می‌خواند و در عین حال آنان را ملامت می‌نمود. کنیز عبدالله فریاد زد که عبدالله هرگز این چنین نبرد نمی‌کرد. سفیان از او پرسید: پس عبدالله چگونه به مبارزه می‌رفت، آن کنیز بدو گفت: عبدالله شمشیر به دست می‌گرفت و به میدان کارزار می‌رفت و به تقویت روحیه سربازانش می‌پرداخت؛ سفیان نیز دیگر از ملامت مسلمانان دست برداشت و همان روش عبدالله را در پیش گرفت، آن روز تعدادی از مسلمانان به‌ شهادت رسیدند. [۷۱۲]

چون از زنی که خبر حضور عبدالله بن قیس را به رومیان داده بود پرسیدند که او را چگونه شناخته است، او گفت: ظاهرا عبدالله همانند بازرگانان بود، وقتی که از او صدقه خواستم، به من چون پادشاهان صدقه داد. دانستم که او خود عبدالله بن قیس است. [۷۱۳]

به این ترتیب می‌بینیم که چون تقدیر خداوندمرگ عبدالله بن قیس به دست دشمنان اسلام بود، به گونه‌ای مقدّمات شهادت او را فراهم آورد که مرگ او هیچ نوع لطمه‌ای به اعتبار و مجد مسلمانان وارد نیاورد. عبدالله خود، مستقیماً برای کسب اخبار و احوال ساحل رومیان بدانجا رفت. اما از بد حادثه زنی توانست او را بشناسد، آن زن مردی را دید در لباس بازرگانان اما با سخاوت و بخشش سلاطین و پادشاهان. او در آن مرد علایم و نشانه‌های بزرگان و رؤسا را می‌دید و به همین خاطر دانست که این مرد باید فرمانده شجاع و شکست ناپذیر ناوگان مسلمانان، عبدالله بن قیس باشد که تنها و بدون نگهبان به ساحل رومیان آمده است.

حال می‌بینیم که سخاوت کریمانه او نسبت به غیر مسلمانان، باعث شد که راز او آشکار شود و دشمنان با احاطه او با آن مرد بزرگ به نبرد بپردازند و به این ترتیب بود که عبدالله توانست به افتخار والای شهادت نائل آید.

در واقع فرمانده سپاهیان اسلام، خود الگوی والایی برای دیگر مسلمانان بودند که توانستند پیروزی‌های بزرگی را به دنیای اسلام ارزانی دارند و جایگاه خود را به عنوان أسوه و الگوی آیندگان تثبیت نمایند. عبدالله بن قیس نیز چونان دیگر فرماندهان بزرگ سپاهیان اسلام، خطرات بزرگ را به جان می‌خرید. او خود، مسئولیت خطیر شناسایی کسب اخبار مناطق رومیان را به عهده گرفت و جان هیچ یک از سربازان را به خطر نیانداخت. او خوب می‌دانست با این کار در مهلکه بزرگی گام بر می‌دارد اما هرگز خطر این سفر، او را از انجام این مأموریت مهم و به مخاطره انداختن جان خویش باز نداشت. سپس او را می‌بینیم که از اخلاق نیک و فضایل برجسته‌ای برخوردار است. او دست محبت و کمک به جانب زنان و نیازمندان دشمنان خویش دراز می‌کند و سخاوتمندانه از مال خویش که نوع بشر آن را از هر چیز دیگری بیشتر دوست دارند، انفاق می‌کند. او را مردی می‌بینیم که با سربازان خود دوست و رفیق است و با صبر و تحمل نسبت به اشتباهات و سهل‌انگاری‌های آنان، هرگز در حق آنان با تکبّر و نخوت برخورد نمی‌کند و هرگز نسبت به آنان خشونت و برخورد ناپسند را به کار نمی‌‌گیرد. آن‌گاه که در میدان کارزار و در بحبوبه جنگ است، تمرکز و کنترل خویش را از کف نمی‌دهد و تلاش می‌کند از بار فشار آن لحظات بر سربازان خود بکاهد و چون زیر دستان او کاری را به اشتباه ضایع می‌کنند، بر آنان تازیانه سرزنش و تحقیر را فرود نمی‌آورد و هیاهو به پا نمی‌کند. سپس چون به جانشین او، سفیان ازدی، می‌نگریم، می‌بینیم که او به خاطر بی‌تجربه بودن، در موقع جنگ دستپاچه شده و به افراد زیر دست خود فریاد می‌کشد و آنان را مورد ملامت قرار می‌دهد. اما نکته‌ای که باعث می‌شود به شخصیت او ارج نهیم آن است که چون کنیز عبدالله به قیس، این رفتار او را نادرست می‌داند و به او شیوه صائب و حکیمانه عبدالله را یادآور می‌شود، بلافاصله به تبعیت از آن روش می‌پردازد، بدون این‌که غرور بی‌جا او را از شنیدن سخن حق باز دارد و لو از زبان یک کنیز گمنام باشد. این یک نمونه بارز از غلبه بر نفس است که نسل‌های نخستین مسلمانان، خود را بدان آراسته بودند و به همین دلیل بود که توانستند به چنان دستاوردها و پیروزی‌های عظیمی دست یابند. آنان راد مردانی بودند با ایمان والا، ‌درکی عمیق از دین که چون با مستکبران و زورگویان مصاف می‌نمودند بسیار قدرتمند و بی‌رحم بودند و چون به نیازمندان و ستمدیدگان بر می‌خوردند، افرادی مهربان و سخاوتمند می‌شدند که رفتار و گفتار آنان نزد خاکیان بس زیبا و ستوده می‌نمود. [۷۱۴]

[۷۱۲] تاریخ طبری (۵/۲۶۰). [۷۱۳] تاریخ طبری (۵/۲۶۰). [۷۱۴] التاریخ الاسلامی (۱۲/۴۰۲).