سوم: جایگاه حضرت عثمان در زمان جاهلیّت
در آن دوران جزء بهترین افراد قوم خود بود، مردی بود صاحب قدر و منزلت و ثروتمند، با حیا و آزرم و شیرین سخن بود، قومش او را بسیار دوست میداشتند و برایش احترام زیادی قائل بودند، برای هیچ بتی به سجود نرفت، مرتکب هیچ فحشا و کار ناپسندی نشد، هرگز لب به شراب نزد و میگفت: شراب، عقل را زائل میکند و عقل گرانبهاترین نعمتی است که خداوند به انسان داده، بنابراین بر انسان لازم است قدر آنرا بداند و آنرا بیارزش ننماید. هرگز آوازهای خنیاگران و مجالس لهو و لعب او را مجذوب خود نکرد و بحدّی با حیا بود که شرم داشت کسی عورت او را ببیند [۳۴]. به واقع اگر به این سخنان خود او نظری بیفکنیم، راه شناخت او بر ما آسان میشود: «هرگز آواز نخواندم، آرزوهای باطل ننمودم، از آن هنگام که با پیامبر بیعت نمودم، شرمگاه خود را با دست راستم لمس نکردم، نه در جاهلیت و نه در اسلام، هرگز شراب ننوشیدم و دچار زنا نشدم.» [۳۵]
ایشان نسبت به علوم و معارف آن روزگار عرب، چون علم أنساب، أمثال و حکم و تاریخ جنگهای قبائل عرب (الأیّام) مطّلع بود، اهل سفر بود و از سرزمینهای شام و حبشه دیدن کرده با اقوام و ملّتهای عرب برخورد داشته و با وضعیت و شرایط آنان آشنا شده بود. مرد تجارت بود و با ثروتی که از پدر به ارث برده بود بدان اقدام نمود و توانست پس از موفقیتهای بسیار، جزو ثروتمندان و بزرگان بنیامیه که خود، صاحب قدر و منزلتی والا در میان قریش بودند، شود. در آن روزگاران، در جامعهی مکه، شرف و منزلت هر فردی بر اساس میزان مال و ثروت او تعیین میشد و قدرت او بر پایۀ تعداد فرزندان، برادران و اقوام و طایفهاش شکل میگرفت و عثمان بن عفّان نه تنها توانست بدانها دست یابد بلکه از محبت و احترام زیادی در میان قوم خود و قریش برخوردار شد. از جالبترین داستانهایی که در مورد میزان محبت و احترام مردم به عثمان در زمان جاهلیت نقل شده آن است که به عنوان مثال زن عرب، آن هنگام که برای طفل خویش آواز میخواند [۳۶]، آوازهایی بر زبان میآورد که بیانگر میزان این محبت و احترام مردم نسبت به عثمان میبوده است: [۳۷]
اُحِبك والرَّحْمنِ
حُبَّ قُرَیش لِعثمان
([فرزندم] من تو را همانقدر دوست دارم که قریش، عثمان را دوست دارد)
[۳۴] موسوعة التاریخ الإسلامی، احمد شلبی (۱/۶۱۸). [۳۵] حلیه الأولیاء (۱/۶۰، ۶۱). [۳۶] عبقّریة عثمان، عقّاد، ص ۷۲. [۳۷] موسوعة التاریخ الإسلامی (۱/۶۱۸).