دوم: گروههای تأثیرگذار در تغییرات اجتماعی و فرهنگی عهد عثمانس
از نیمه دوم خلافت عثمان، به تدریج، تغییراتی عمیق در جامعه عهد او روی داد که کمتر کسی خطر آن تحولات را احساس میکرد تا آنکه این تغییرات به نقطه اوج خود رسید و در میان فوران گدازههای این تحولات شوم، خلیفهی مسلمانان به شهادت رسید. [۱۲۶۸]
با توسعه قلمرو اسلامی و به تصرف در آمدن سرزمینهای دیگر، بافت و ترکیب جمعیتی جامعه مسلمانان و به تبع آن ساختار اجتماعی و فرهنگی آنان دچار تغییرات و تحولات زیادی شد. در واقع با فتح دیگر سرزمینها، مردمان بسیاری را با رنگها، نژادها، زبانها، فرهنگها و نظامها، افکار و باورهای گوناگون به زیر سلطه خود درآورد و این خود سبب پیدایش بافتی ناهمگون و نامتناسب در جامعه مسلمانان شد. این وضعیت در مراکز و شهرهای مهم حکومت، چون کوفه، بصره، شام، مصر، مدینه و مکه بیشتر نمود پیدا کرد و به این دلیل بود که سپاهیان اسلام از این شهرها و مناطق عازم میادین جنگ میشدند و هنگام بازگشت از فتوحات نیز به همین سرزمینها مراجعت میکردند. بسیار پیش میآمد که این سپاه، غیر عربها را که به دلیل مرگ سربازان خود، آنان را جایگزین آن سربازان کرده بودند با خود به این شهرها میآوردند و به این ترتیب، اقوامی چون فارس، ترک، کرد، روم، قبط و بربر توانستند حضوری چشمگیر در این مناطق پیدا کنند. از طرف دیگر عربهای مسیحی بسیاری در کنار یهودیان در این مناطق سکنی گزیده بودند [۱۲۶۹]و این علاوه بر حضور گستردهی اعراب بادیهنشین و عربهای ساکن جنوب، شرق و شمال شبه جزیره بود که طبیعتاً اکثریت قریب به اتفاق آنان صحابه نبوده و در مدرسه رسولخدا جو یا نزد نسل اول صحابه تربیت و تزکیه نشده بودند که مهمترین علت آن را میتوان اشتغال شبانهروز آنان به فتوحات و همچنین کم بودن تعداد صحابه در مقایسه با حجم عظیم آنان دانست. بدین صورت بود که بافت جمعیتی جامعه مسلمانان دچار تغییر شده و گروههای مختلفی چون صحابه، اعراب بادیهنشین، مردمان سرزمینهای به تصرف در آمده، آنانکه پیشتر و در زمان ابوبکر مرتد شده بودند و یهود و نصاری را در خود جای داد. این تغییر بافت و ترکیب جمعیت، فرهنگ و وضعیت معیشت ایشان را نیز دچار نوسانات بسیاری نمود به نحویکه انواع انحرافات فکری، عقیدتی و اخلاقی در میان آنان رواج پیدا کرده و فضای جامعه بیشتر از گذشته، آمادهی قبول شایعات و اکاذیب شد. [۱۲۷۰]
[۱۲۶۸] همان. [۱۲۶۹] دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ۳۷۹. [۱۲۷۰] همان، ۳۸۰.