ششم: اجماع مسلمانان بر لایقتر بودن عثمان به امر خلافت
رسول خدا جو همچنین اهل سنت و جماعت بر این اجماع نمودهاند که عثمانسبعد از ابوبکر و عمرب، لایقترین افراد برای امر خلافت بوده و هیچکس نیز با این قضیه به مخالفت صحابه برنخواسته است [۲۴۹]. ما در اینجا آرای تعدادی از علمای حدیث را در این رابطه بازگو میکنیم:
۱- ابن ابی شیبه از حارثه بن مضرب روایت میکند که: او در دوران خلافت عمرسبه حج رفت و مشاهده کرد که همگان بعد از عمر، عثمانسرا لایقترین افراد برای مقام خلافت میدانستند. [۲۵۰]
۲- ابونعیم از حُذَیفه بن یَمانسنقل میکند که روزی عمربن خطابساز من سؤال کرد: به نظرت، مردم بعد از من چه کسی را امیر خود خواهند کرد؟ من گفتم: قطعاً عثمان را به خلافت برخواهند گزید. [۲۵۱]
۳- ذهبی از قول قاضی شریک بن عبدالله چنین روایت میکند: با مرگ رسولخدا ج، مردم، ابوبکر را به خلافت برگزیدند و اگر بهتر از ابوبکر در میانشان بوده باشد اما به هر دلیل، او را کنار گذاشتند، سپس با مرگ ابوبکر، عمر به خلافت رسید و به اقامه حق و عدالت مبادرت ورزید و چون در بستر مرگ افتاد، شورایی را برای تعیین خلیفه تشکیل داد و آنان نیز عثمان را به خلافت برگزیدند و اگر فرض کنیم که در میان ایشان، بهتر از عثمان بوده اما آنان او را انتخاب نکردند، پس آنان به امت خیانت نمودهاند. [۲۵۲]
آرا و احادیث، نشان میدهد که عثمان در میان صحابهشبعد از ابوبکر و عمر، از حق اولویت نسبت به سایر صحابه برخوردار بوده است؛ نیز روشن است که خود عمر نیز براساس احادیث رسولخدا جو گرایشات مردم به این نکته پی برده بود که عثمان به خلافت خواهد رسید. [۲۵۳]
۴- ابن سعد از قول نزال بن سبرهسروایت میکند که چون عثمان به خلافت رسید، عبدالله بن مسعودساعلام نمود: بدانید که ما بهترینِ افراد را به مقام خلافت برگزیدیم و در این مهم، هیچ قصوری ننمودیم. [۲۵۴]
۵- حسن بن محمد زعفرانی از امام شافعی/نقل میکند که او در این رابطه چنین گفته است: چون پیامبر خدا جوفات فرمود، مردم ابوبکرسرا به خلافت برگزیدند؛ پس از او نیز عمرسخلیفه شد و چون در بستر مرگ افتاد، شورایی را جهت تعیین خلیفه تشکیل داد، اعضای این شورا نیز به اجماع، عثمانسرا به خلافت انتخاب کردند [۲۵۵]. همچنین ابوحامد محمد مقدّس از امام شافعی/نقل میکند که او چنین گفته است: بدانید که عثمان بعد از عمر، پیشوا و رهبر بر حق امّت اسلام بود، زیرا خود اعضای شورا بودند که حق انتخاب خلیفه را به عبدالرحمن بن عوف واگذار کردند و او نیز عثمان را به این مقام برگزید و صحابه نیز بر این انتخاب اجماع نمودند، چون عثمان به خلافت رسید، تا آن هنگام که به شهادت رسید، براساس حق و عدالت حکومت کرد و در راه گسترش دین تلاش نمود. [۲۵۶]
۶- شیخ الإسلام ابن تیمیه از امام احمد روایت میکند که صحابهشبعد از ابوبکر و عمر، آنگونه که بر خلافت عثمان با هم به توافق رسیدند در مورد هیچکس دیگری به چنین اجماعی دست نیافتند. [۲۵۷]
۷- ابوالحسن أشعری نیز در این رابطه چنین گفته است: عثمان را اعضای شورایی به خلافت انتخاب کردند که براساس وصیت عمرس، همه حق خلافت را داشتند اما همهی آنان، خلافت عثمان را پذیرفتند و بر این مسأله اجماع نمودند. [۲۵۸]
۸- عثمان صابونی در بیان عقیده سلف و اصحاب حدیث نسبت به ترتیب خلفای راشدین، چنین میگوید: آنان بعد از خلافت صدّیق و فاروق، معتقد به حقانیت خلافت عثمان میباشند؛ زیرا که او با اجماع اعضای شورا و سپس همه صحابه به این مقام رسید. [۲۵۹]
۹- ابن تیمیه نیز، خود، چنین گفته است: همه مسلمانان با عثمان بیعت کردند و هیچیک از این کار امتناع ننمود، حال اگر تصور کنیم که علی یا دیگر صحابه با او بیعت نمیکردند، بدون شک، عثمان هرگز به این منصب دست پیدا نمیکرد. عمر، اعضای شورا را از میان صحابهای چون علی، عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابیوقاص و عبدالرحمن بن عوف انتخاب نمود که هر یک صلاحیت خلافت را داشتند، اما در جریان مذاکرات، زبیر، طلحه و سعد خود را کنار کشیدند، بعد از آنان عبدالرحمن نیز خود را کنار کشید تا از میان علی و عثمان، یکی را به خلافت برگزینند. عبدالرحمن در طی چند شبانهروزی که عمر به آنان فرصت داده بود تا خلیفه را از میان خود انتخاب کنند، با مهاجرین، انصار، تابعین، امرا و فرماندهان مشورت نمود و نظر آنانرا جویا شد و همهی آنان، عثمان را نسبت به امر خلافت لایقتر میدانستند، سپس در روز موعود، همه مسلمانان، داوطلبانه و با طیب خاطر-و نه از روی تطمیع و یا تهدید- با عثمانسبیعت کردند. محدّثانی چون ایّوب سختیانی، احمد بن حنبل و دارقطنی بیان داشتهاند که هر کس علی را در امر خلافت، لایقتر از عثمان بداند، صحابهشرا تحقیر نموده است؛ در واقع، مهمترین دلیل اولویت عثمان برای مقام خلافت این بود که همه صحابهشاو را برای این منصب لایقتر میدانستند. [۲۶۰]
۱۰- ابن کثیر، در خصوص کیفیت اجماع صحابه برخلافت عثمانسچنین میگوید: اعضای شورا، بعد از تشکیل اولین جلسه، به عبدالرحمن این اختیار را دادند تا او خلیفه را انتخاب نماید؛ او نیز نخست با همه اعضای شورا نسبت به فرد اصلح و اولی صحبت نمود، همهی آنان در میان خود، عثمان را فرد اصلح و اولی میدانستند، او از علی سؤال کرد: اگر من تو را به خلافت انتخاب نکنم تو چه کسی را نسبت به خلافت، از همه لایقتر میدانی؟ علی نیز در جواب، عثمان را نام برد؛ چون عبدالرحمن همین سوال را از عثمان پرسید او در جواب، علی را لایقتر از همه میدانست، سپس عبدالرحمن به مشورت با دیگر صحابهش، تابعین، امرا و فرماندهان پرداخت، او حتی در این زمینه، نظر زنان، مسافران، دیگر ساکنان مدینه و نیز کودکانی را که به مدرسه میرفتند، جویا شد، همه آنان، بالاجماع، به لایقتر بودن عثمان به امر خلافت اذعان داشتند و او را فرد اصلح میدانستند. عبدالرحمن در طول آن چند شب و روز، وقت خود را صرف نماز، دعا و مشورت با مردم مدینه نمود و کمترین وقت را به استراحت اختصاص داد، چون شبِ روزِ چهارم فرا رسید، عبدالرحمن به خانه پسر خواهرش، مسوّر بن مخرمه، رفت و او را به دنبال علی و عثمان فرستاد، هنگامی که علی و عثمان نزد او آمدند، عبدالرحمن به آنان گفت: همه مردم شما را لایقترین افراد برای این مقام میدادند اما باید با من پیمان ببندید که اگر هر یک از شما به این مقام رسید عادل باشد و اگر به این منصب انتخاب نشد، طغیان نکند و در برابر خلیفه جدید، مطیع و فرمانبردار باشد. روز موعود، عبدالرحمن، عمامه رسولخدا جرا بر سر گذاشت و با شمشیری به مسجد رفت، او به دنبال اعضای شورا، دیگر صحابه و ساکنان مدینه فرستاد، چون همه آمدند و مسجد مملو از جمعیت شد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنا و دعا و نیایش، رو به مردم کرد و گفت: ای مردم، من در این چند روز، نظر همهی شما را راجع به خلیفه و پیشوای مسلمانان جویا شدم و دانستم که همه، علی و عثمان را لایقتر از دیگران میدانید، سپس عبدالرحمن، علی را فراخواند و به او گفت: با من پیمان ببند که در صورت به خلافت رسیدن به قرآن و سنت رسولالله جو روش ابوبکر و عمر پایبند و وفادار بمانی علی گفت: من چنین پیمانی نمیبندم، بلکه براساس فهم و توان خود رفتار خواهم نمود، آنگاه عبدالرحمن، عثمان را فراخواند و همین درخواست را از او نمود و عثمان نیز با او پیمان بست، در این هنگام، عبدالرحمن، دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا! من حقی را که بر گردنم بود به عثمان واگذار نمودم، چون سخنان عبدالرحمن تمام شد، مردم گرد عثمان جمع شدند و با او بیعت کردند، عبدالرحمن نیز یک پله بالاتر از عثمان، بر منبر نشسته و نظارهگر این ماجرا بود. نقل میکنند که علی اولین و یا دومین فردی بود که با عثمان بیعت نمود. [۲۶۱]
این روایات را بدان دلیل آوردیم تا بیان کنیم تعیین عثمان به عنوان خلیفه مسلمین به اجماع همه صحابهشصورت گرفت و در این میان، هیچیک از آنان مخالفتی ننمود. [۲۶۲]
[۲۴۹] همان. [۲۵۰] المصنّف (۱۴/۵۸). [۲۵۱] کتاب الإمامة والرّد علی الرافضة، ص۳۰۶. [۲۵۲] میزان الإعتدال (۲/۲۷۳). [۲۵۳] عقیدة أهل السنّة فی الصحابه (۲/۶۶۶). [۲۵۴] الطبقات الکبری (۳/۶۳). [۲۵۵] مناقب الشافعی، البیهقی (۱/۴۳۴). [۲۵۶] الردّ علی الرافضة، ص۳۲۰. [۲۵۷] منهاج السنّه (۳/۱۶۶). [۲۵۸] الابانه عن أصول الدیانة، ص ۶۸. [۲۵۹] عقیدة السلف و أصحاب الحدیث ضمن الرسائل النبویّة (۱/۱۳۹). [۲۶۰] منهاج السنة (۱/۱۳۴). [۲۶۱] البدایة و النهایة (۷/۱۵۹ –۱۶۱). [۲۶۲] عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (۲/۶۷۱).