ششم: سیاست عثمان بن عفّانسدر إقطاع و تقسیم أراضی و املاک
ابوبکرسچونان رسولخدا ج، زمینهای بایر را به مردم واگذار میکرد تا آن زمینها را آباد کنند، کما اینکه به زبیر بن عوّام، زمینی بایر، مابین منطقه «جرف» و منطقه «قناه» [۴۵۰]و به مجاعه بن مراره حنفی، روستایی واقع در یمامه، به نام «حضرمه» [۴۵۱]را واگذار کرد، هر چند در این میان، بنا به خواست و نظر عمر بن خطاب، از واگذاری این زمینهای بایر به افرادی چون زبرقان بن بدر، عیینه بن حصن فزاری و أقرع بن حابس تمیمی منصرف شد. به اعتقاد عمر، هنگامی که اسلام نوپا و ضعیف بود، امثال این افراد به مجادله با آن و تضعیف آن میپرداختند و حال که دین اسلام، به لطف و خواست خداوندﻷ، ریشه دوانید و قدرتمند شده است، نیازی به جلب محبت و رضایت اینگونه افراد نیست که با زور و شمشیر و برای حفظ جان خود، اسلام آوردهاند. همانطور که واضح است این دیدگاه عمر بر اساس سیاست اصلاح زمینهای بایر نبود، بلکه ریشه در دیدگاه او نسبت به خودِ اشخاص داشت که معتقد بود، در آن شرایط، نیازی به جلب اعتماد افرادی که پیشتر، دشمنان سرسخت دین بوده و با زور و شمشیر به دین اسلام گرویدهاند نیست؛ اما با وجود این نوع ملاحظات، عمر نیز همان سیاست رسولخدا جدر إقطاع و تقسیم اراضی بایر را دنبال نمود و به مردم اعلام کرد که هر کس زمین بایری را آباد گرداند، صاحب آن میشود [۴۵۲]. باید دانست، روایاتی که در آنها بیان شده عمر در چند مورد پیش از احیا و اصلاح زمین، آنرا از صاحبش پس گرفته است، ضعیف و غیرمعتبر هستند. [۴۵۳]
از جمله موارد تقسیم اراضی که عمر آنها را انجام داده، میتوان به واگذاری زمینی بایر به خوان بن جُبیر، زمین عقیق به زبیر بن عوام، زمین ینبع به علی بن ابی طالب که چون آب از آن جوشان شد، علی آن را وقف فقرا و نیازمندان نمود، اشاره کرد. [۴۵۴]
هنگامی که عثمان به مقام خلافت رسید، به این کار، به ویژه در مناطقی که به تصرف مسلمانان درآمده بود، اهتمام بسیاری نمود. پس از فتوحات گسترده مسلمانان، بسیاری از مالکان زمینها، از شهر و دیار خود گریختند و املاک خویش را بدون صاحب رها کردند؛ حکومت نیز به ناچار و برای جلوگیری از تخریب آن زمین و باغها، آنها را به افرادی واگذار میکرد. [۴۵۵]
تعداد این زمینها بدان حد بود که، بنا به قول امام احمد، دامنه این واگذاریها به زمینهای شهرها و مناطق سرزمینهای فتح شده نیز رسید. براساس گفته مؤرّخان، میزان درآمد سالیانه این زمینها که به خزانه بیتالمال پرداخت میگردید، از نهصد هزار درهم در عهد عمر به پنجاه میلیون درهم در عهد عثمان بالغ میشد که این، خود، بیانگر موفقیت سیاست عثمان در خصوص این نوع زمینها بود. در منابع مختلف، روایتهای گوناگون و بعضاً ضعیفی از تعداد افرادی که به آنها زمین واگذار گردید، نقل شده است، هرچند این، خود، مؤیّد گسترش این امر در عهد خلافت عثمان میباشد.
ما در اینجا به ذکر نام این افراد میپردازیم که در میان آنان، کمتر به نامی از قریش برمیخوریم:
• عبدالله بن مسعود هُذَلی
• عَمَّار بن یاسر عَنْسی: منطقه أَستینیا
• خَبَّاب بن أَرَت تَمیمی قُرَیشی: منطقه صَنْعَبی واقع در عراق
• عَدِیّ بن حاتِم طائی: منطقه «روحاء» از توابع بغداد و واقع در کنار رود «عبس»
• سَعْد بن أبی وَقَّاص زُهْری قُرَشی: منطقه «هرمز» واقع در سرزمین فارس
• زُبَیْر بن عَوَّام
• أُسامه بن زَیْدِ کَلبی
• سعید بن زَیْد عَدَوی قریشی
• جَریر بن عبدالله بجَلی: منطقهای در ساحل رود فرات
• ابن هبّار
• طَلْحه بن عبیدالله تَمیمی قرشی: منطقه نشاستبح واقع در کوفه
• وائل بن حُجْر حَضْرَمِی: منطقهای جنب روستای زرار کوفه
• خالد بن عَرْفَطَه قُضاعی: منطقهای جنب «حمام عین» کوفه
• أَشْعَتَ بنِ قیس کِنْدی: طیزناباد واقع در حد فاصل کوفه و قادسیه
• أبومِرْ بَد حَنَفی: منطقهای در اهواز
• نافِع بن حارث ثَقَفی: منطقهای در بصره و در کنار رود عثمان
• أبوموسی أَشْعَری: منطقهای در «حمام عمره»
• عثمان بن أبی العاص ثَقَنی: رود عثمان واقع در بصره
در واقع فرار صاحبان این مناطق و زمینها، باعث شد این املاک در خطر تخریب قرار بگیرد، لذا عثمان بن عفانس، آنها را به افرادی معتمد واگذار نمود تا آنها را آباد و حفظ کنند. همچنین معاویه بن ابیسفیان، املاک و مناطقی واقع در ساحل دریای مدیترانه را به مردم واگذار کرد تا آنها را جهت مقابله با رومیان، مستحکم و آماده کنند. علاوه بر این، بنا به دستور خود عثمان بن عفّان، املاکی را در انطاکیه و بقالیقلا در میان مردم تقسیم نمود، اما این روایت که عثمان، «فدک» را به مروان بن حکم واگذار نمود، پایه و اساس درستی ندارد، بلکه براساس روایات مؤرّخان، این معاویه بن ابیسفیان بود که فدک را به مروان سپرد. [۴۵۶]
سیاست عثمان در تقسیم اراضی واملاک، در کنار سیاست أخذ زکات اموال، سهم بسزا و چشمگیری در افزایش میزان درآمدهای بیتالمال داشت و در مقایسه با عهد عمر، از رشد فزایندهای برخوردار بود، به نحوی که مجموع درآمدهای حاصل از این بخش، در عهد عثمان، از نهصد هزار درهم در عهد عمر، به پنجاه میلون درهم بالغ میشد. [۴۵۷]
[۴۵۰] طبقات ابن سَعْد (۳/۱۰۴). [۴۵۱] عصر الخلافة الراشدة، ۲۲۰. [۴۵۲] عصر الخلافة الراشدة، ۲۲۱. [۴۵۳] عصر الخلافة الراشدة، ۲۲۱. [۴۵۴] عصر الخلافة الراشدة، ۲۲۲. [۴۵۵] عصر الخلافة الراشدة، ۲۲۳. [۴۵۶] عصر الخلافة الراشدة، ص۲۴ –۲۵. [۴۵۷] السیاسة المالیة، ۱۱۸.