ششم: آزمایش حضرت عثمانسو هجرت ایشان به حبشه
قانون آزمایش و تحمل مشکلات، قانونی است که همهی افراد و اقوام آنها را تجربه نمودهاند وصحابه نیز از این قانون مستثنی نبوده و مشکلاتی را به چشم دیدند که کوه را از جا میکند. آنان جان و مال خود را در راه خدا فدا کردند و نهایت تلاش خود را در این راه مبذول داشتند. در این مسیر، مسلمانان ثروتمند نیز از بلایا و مصائب آن در امان نماندند، عثمان بن عفان نیز یکی از آنان بود که در راه خدا و دین او آزار و اذیت بسیاری را از جانب عمویش، حَکَم بن أبی العاص بن أمیّه متحمل شد. حکم بن أبی العاص، او را با طناب میبست و او را وادار میکرد تا دست از محمد و دین او بکشد، و به او میگفت: آیا مگر از دین آبا واجداد خویش رویگردان و به دین تازه دیگری گرویده ای؟ به خدا سوگند تا اینکه از آن دین دست بر نداری تو را آزاد نخواهم کرد. اما عثمان مقاومت مینمود و بر ایمان خود اصرار میورزید تا اینکه عمویش چون استقامت او را مشاهده کرد، دست از اذیت و شکنجه او برداشت [۴۸].
پس از اوج گرفتن آزار و اذیت مسلمانان و به خصوص مسلمانان فقیر و بیپناه و بعد از شهادت دلخراش سمیّه و همسرش یاسر، پدر و مادر عمار ش، پیامبر اکرم جامر فرمود تا مسلمانان به حبشه هجرت نمایند و به ایشان فرمودند:
«لَوْ خَرَجْتُم إلی الحَبَشَةِ، فَإِنَّ بهامَلِکاً صالِحاً لایُظْلَمُ عِنْدَهُ أَحَدٌ» [۴۹].
(به حبشه بروید زیرا در آنجا پادشاه صالحی حکومت میکند که به کسی ظلم و ستم روا نمیدارد).
به این ترتیب هجرت آغاز شد و مسلمانان دسته دسته و به صورت مخفیانه از مکه خارج میشدند و خود را سواره و پیاده به ساحل دریای سرخ میرساندند [۵۰]. آنان عثمان بن مظعون را سرپرست خود قرار دادند تا وضعیتشان را منظم کند؛ عنایت خدا شامل حال آنان شد و دو کشتی، آنان را در ازای پرداخت نیم دینار برای هر نفر، سوار نمودند [۵۱]. با اطلاع یافتن قریش از قضیه، بلافاصله افرادی را در تعقیب آنان گسیل داشتند اما مسلمانان در نیمهی راه حبشه بودند و دیگر دست قریش به آنان نمیرسید. حضرت عثمان و همسرش؛ رقیه، هم در هجرت اول و هم در هجرت دوم مسلمانان به حبشه حضور داشتند. مسلمانان در رجب سال پنجم بعثت به حبشه رسیدند و در آنجا بود که امنیت و آزادی انجام شعائر خود را مشاهده نمودند. در قرآن کریم در مورد هجرت اول مسلمانان چنین آمده است:
﴿ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١ ﴾[النحل: ۴۱].
«کسانی که برای خدا هجرت کردند، پس از آن که (در مکّه) مورد ظلم و ستم قرار گرفتند، در این دنیا جایگاه و پایگاه خوبی بدانان میدهیم، و پاداش اخروی (ایشان از پاداش دنیوی آنان) بزرگتر است اگر بدانند».
امام قُرطبی از قتاده نقل میکند که مراد از این آیه، أصحاب حضرت رسول جاست که مشرکان مکه آنان را مورد ستم خود قرار داده و آنان را از مکه اخراج کردند و به همین دلیل مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند اما خداوند آنان را در هجرتگاه سکنی داد و یارانی را برای ایشان فراهم نمود [۵۲]. همانطور که خود در قرآن چنین فرموده است:
﴿ قُلۡ يَٰعِبَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ ١٠ ﴾[الزمر: ۱۰].
«(ای پیغمبر! از سوی من به مردمان) بگو: ای بندگان مؤمن من! از (عذاب) پروردگارتان بپرهیزید. کسانی که نیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی میشود. (در مراکز کفر و شرک و ظلم و غرق در گناه زندگی نکنید و پستی و خواری را نپذیرید و هجرت را پیشه سازید). زمین خداوند وسیع و فراخ است (و در دیار غربت شکیبائی کنید). قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده میشود».
از ابن عباس روایت است که منظور از این آیه، جعفر بن ابیطالب و افرادی است که با او به حبشه هجرت کردند [۵۳]. حضرت عثمان از این سفر، درسها و عبرتها گرفت و آنها را در مسیر زندگی مبارک خود به کار گرفت.
مهمترین این درسها و عبرتها عبارتند از:
۱- ثبات مؤمنان بر اعتقادات خود و استقامت آنان در برابر همه شکنجهها و ستمهایی که اشرار و گمراهان بر سرشان آوردند، خود، این دلیلی است بر صدق ایمان و اخلاص آنان در باورهایشان و عظمت روح و جان آنان، بطوریکه آرامش روح و درون و رضای خداوند متعال را برتر از تمامی شکنجهها و ستمهای کفار میدانند. در واقع در نزد مؤمنان راستین و مخلص، این روح است که قدرت دارد، نه جسم، بنابراین با تمام توان خود در مسیر اجابت خواست روحشان حرکت میکنند و به مطالبات و نیازهای جسمشان اعتنایی ندارند و این، خود، راز موفقیت و آزادی ملّتها از زیر یوغ ظلم و جور ستمکاران و نجات از تاریکیهای جهالت است. [۵۴]
۲- عثمانساز سنت پیامبر اکرم جآموخت که باید نسبت به امّت مهربان بود و بر آنان شفقت ورزید و این درس مهم در دوران خلافت خود او نیز و در روزگار حیات حضرت رسول جو خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق هویدا بود. او به چشم خود میدید که نبیاکرم چقدر نسبت به یاران خویش مهربان است و تمام تلاش خود را مینماید که آنان در امنیت و آسایش به سر برند و به همین دلیل بود که به مسلمانان امر فرمود تا به نزد پادشاهی بروند عادل که به هیچ کس ستم نمیکند و کلام آن حضرت جراست بود، مسلمانان در حبشه در امان بودند و توانستند دین خود را حفظ و گسترش دهند [۵۵]. بنابراین، این پیامبر جبود که سرزمین حبشه را برگزید و مسلمانان را تشویق به هجرت بدانجا نمود تا در امنیت قرار گیرند و این درس مهمی است برای رهبران جهان اسلام که باید برنامههای خود را براساس حکمت و دوراندیشی در جهت حمایت از اسلام و مسلمین تدوین کنند و در جستجوی مکانی امن به عنوان مرکزی باشند که در صورت به خطر افتادن مراکز اصلی و پایهای، بتوانند داعیان و امّت اسلام را پناه دهد؛ زیرا که ثروت واقعی، همان داعیان راستین هستند که باید دولتها تمام تلاشهای خود را صرف حفظ و حمایت از آنان بنمایند؛ زیرا که هر فرد مسلمان در اسلام بنا به اندازهی تمام انسانهای غیر مسلمان ارزشمند است و باید در حفظ جان و امنیت او کوشید.
۳- دیگر درسی که عثمانساز این هجرت گرفتند آن بود که در موقع بروز خطر [۵۶]، باید رهبر جامعه و دار و دستهی او برای دفاع از جامعه و در میدان نبرد پیش قدم و پیش قراول باشند، و خود را سپر قرار دهند و نباید خود از میدان کارزار بگریزند و پیروان را به معرکه بفرستند، زیرا این روشی است بدور از سنت نبی اکرم ج [۵۷]. و بر اساس این اصل بود که عثمانسدر دوران خلافت خویش، نزدیکان و اهل بیت خود را در صف مقدم لشکر قرار میدهد، کما اینکه عبدالله بن أبی سرح در فتوحات آفریقا، عبدالله بن عامر در فتوحات مشرق، خود، پیشاپیش سپاهیانشان نبرد میکردند و نیز حضرتسبه معاویهسدستور داد که همراه همسرش سوار بر کشتی در صف مقدم ناوگان خود به نبرد با رومیان بپردازد. البته در این خصوص، در مبحث فتوحات به تفصیل سخن خواهیم گفت.
۴- عثمانساولین مسلمانی است که همراه با اهل بیت خویش هجرت نمود [۵۸]و پیامبر خدا جنیز همین مطلب را تدییر نمودهاند:
«صَحِبَهما اللهُ، إنّ عثمان لأَوّلُ مَن هاجَرَ إلی اللهِ بِأَهْلِهِ بعد لوط». [۵۹]
(خداوند یار و همراه عثمان و رقیّه باشد، عثمان، بعد از لوط÷اولین فردیست که با اهل بیتش در راه خدا هجرت کرده است).
هنگامی که شایع شد مردم مکه اسلام آوردهاند، دستهای از مهاجران حبشه به نزدیکیهای مکه بازگشتند، اما متوجه شدند که این خبر دروغ است، بنابراین در جوار چند تن از اهل مکه سکنی گزیدند. عثمانسهمراه با رقیه، همسر خود، نیز جزو این دسته از مهاجران بودند [۶۰]. این دسته از مهاجران همچنان تا زمانیکه خداوندﻷامر به هجرت به مدینه داد، در محل استقرار خود ماندند. حضرت عثمان، فردیست که از همان بدو اسلام آوردن، جز در زمانهایی که به خاطر هجرت و یا انجام امور مهم از جانب رسولخدا جمأموریت مییافتند، همیشه همصحبت و ملازم رسولخدا جبودند و هیچ کس نمیتوانست جای او را آنچنان که باید بگیرد.
در واقع این وضعیت حضرت عثمان، درست بمانند شرایط دیگر خلفای راشدین بود، گویا که این خصوصیت و امتیاز، مختص آنان بوده و خود، دلیلی برای به خلافت رسیدنشان شد. [۶۱]
حضرت ذیالنورینسهمیشه رابطهای محکم با اسلام و قرآن داشت و هرگز امری، چه عام و چه خاص، از امور زندگی پر برکت نبیاکرم جو خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق از دید او پنهان نماند و از آنها غفلت نورزید و به تعبیر امروزی، ایشان تمام امور مربوط به کارهای بنیادین در حکومت و دولت اسلامی را مدّنظر داشتند. [۶۲]
[۴۸] التمهید و البیان، ص۲۲. [۴۹] الهجرة فی القرآن الکریم، ص۲۹۰ و السیرة النبویة، ابن هشام (۱/۴۱۳). [۵۰] دماء علی قمیص عثمان، ص۱۵ و طبقات ابن سعد (۱/۲۰۴). [۵۱] طبقات (۱/۲۰۴) و تاریخ الطبری (۲/۶۹). [۵۲] الجامع لأحکام القرآن (۱۰/۱۰۷). [۵۳] الجامع لأحکام القرآن (۱۵/۲۴۰). [۵۴] السیرة النبویّة، مصطفی السباعی، ص۵۷. [۵۵] الهجرة فی القرآن الکریم، ص۳۱۲. [۵۶] التربیة القیادیة (۱/۳۳۳). [۵۷] التربیة القیادیة (۱/۳۳۳)، السیرة النبویّة، الصلّابی (۱/۳۴۸). [۵۸] الصواعق المرسلة (۱/۳۱۴). [۵۹] المعرفة و التاریخ (۳/۲۶۸). [۶۰] السیرة النبویة، ابن هشام (۱/۴۰۲). [۶۱] عثمان بن عفّان، عمّا، ص ۸۰. [۶۲] عثمان بن عفّان، عقّاد، ص ۷۸.