سوم: نبرد قبرص
چون معاویه توانست کشتیهای بسیاری را جهت حرکت به سوی قبرص تدارک ببیند، آنها را در بندر عکّا گرد آورد و خود همراه همسرش، فاخته دختر قرظه، طبق شرط عثمان، سوار بر یکی از آنها شد. عباده بن صامتسنیز همراه همسر خود، ام حرام دختر ملحان سوار بر یکی از آن کشتیها شد و به این ترتیب او نیز در این نبرد شرکت جست. [۷۰۲]
اینجا باید گفت که ام حرام، صاحب داستان مشهوری است. انس بن مالک نقل میکند که رسولخدا جعادت داشت گهگاه نزد ام حرام برود و او نیز به حضرت غذا میداد. در آن ایام نیز ام حرام همسر عباده بن صامت بود. روزی طبق معمول، رسولخدا جنزد ام حرام رفت و در خانه او غذا خورد. پس از غذا، حضرت مشغول استراحت شد و ام حرام نیز به پاک کردن موی سر حضرت پرداختند. در این اثنا حضرت که تبسمی بر لب داشتند از خواب بیدار شد، ام حرام، علت این تبسم را جویا شد، حضرت فرمود:
«ناس من أمتی عرضوا علیَّ غزاة فی سبیل الله، یركبون ثبج هذا البحر ملوكا على الأسرة أو مثل الملوك على الأسرة».
«در خواب دستهای از مجاهدان امّتم را به من نشان دادند که سوار بر امواج دریا چونان پادشاهان بر تختهایشان تکیه زده بودند».
ام حرام از رسولخدا جدرخواست کرد تا حضرت دعا کند شاید که او نیز جزو آن مجاهدان باشد و حضرت نیز دعا فرمود؛ حضرت چون به خواب رفت، بار دیگر با تبسمی که بر لبان خود داشت از خواب بیدار شد و به ام حرام فرمود:
«ناس من أمتی عرضوا علی فی سبیل الله».
«در خواب دستهای از مجاهدان امّتم را به من نشان دادند».
پیامبر جبه او گفت که همان مجاهدان را در خواب دید. ام حرام گفت: دعا کنید که از زمرهی آنان باشم. رسول گرامی فرمودند: تو از پیش گامان هستی و در صفوف مقدم آنان قرار داری؛ ام حرام نیز در دوران امارت معاویه بر شام، سوار بر کشتیها عازم قبرص شد تا تأویل این خواب را به چشم خود ببیند. اما چون کشتیها به ساحل قبرص رسیدند این زن بزرگ با مرکب خود به زیر افتاد و بر اثر جراحت سر، جان خود را از دست داد. [۷۰۳]
معاویه اعلام نموده بود که در این سفر، هیچ کس را مجبور به همراهی خود نمیکند اما چون کشتیهای سپاه اسلام از ساحل عزم حرکت نمودند، میدید که خیل عظیمی از مسلمانان داوطلبانه قصد عزیمت به جانب قبرص را دارند [۷۰۴]. در واقع تنها دلیل این شور و شوق مسلمانان را باید در این اصل جستجو نمود که دنیا و تمامی سختیها و مشکلات آن در چشم آنان حقیر و بیارزش مینمود و در عین حالی که ثروتها و نعمتهای دنیا در اختیارشان قرار گرفته بودند و قادر بودند هر آن که میخواهند آنها را به دست آورند نسبت به آنها بیاعتنا و کم توجه بودند.
آنان نعمتهای فانی دنیا را رها نموده و چشم به الطاف و رحمت جاودان پروردگارشان دوخته بودند و به همین دلیل خداوند نیز آنان را برای نصرت دین خویش، برپاداشتن عدالت، گسترش فضایل و خصایل نیک و جهاد در جهت اشاعه دین خود و غلبه آن بر دیگر مکاتب و مذاهب برگزید. آن مسلمانان، به این ترتیب یقین داشتند که رسالت حقیقی آنان تحقق همین مسایل مهم است و ایمان داشتند که جهاد در راه خدا، تنها راه کسب رضای اوست. آنان میدانستند که اگر در انجام این وظایف قصور و سستی از خود نشان دهند، خداوندﻷنصرت خویش را از آنان دریغ خواهد نمود و ایشان را از رحمت خود محروم مینماید و به همین دلیل که چون معاویهسندا بر آورد که قصد عزیمت به جانب قبرص را دارد، شتابان گرد او جمع شدند. چه بسا داستان ام حرام، بر روح آنان تأثیر گذاشت و آنان را تشویق نمود تا از جمله مجاهدانی باشند که رسولخدا جدر مورد ایشان با ام حرام سخن گفته بود. این سفر سرنوشتساز در اواخر زمستان سال بیست و هشت بعد از هجرت (۶۴۹ م) روی داد. [۷۰۵]
مسلمانان، از بندر عکا، به جانب قبرص به راه افتادند و چون به سواحل آن رسیدند در آنجا مستقر شدند، در این میان مرکب ام حرام رم کرد و آن زن دلیر، از مرکب به زمین افتاد و بر اثر شکافی که در سر او پدید آمد، در همانجا وفات نمود [۷۰۶]. مسلمانان او را در همان جزیره دفن کردند. امروزه ساکنان آن منطقه قبر او را به عنوان قبر زن پاک میشناسند. در واقع در این نبرد، مسلمانان، درسی بزرگ از رشادتها و از خود گذشتگیها به دیگر مسلمانان تمام تاریخ آموختند. آنان به همه یاد دادند که در راه خدا و جهاد در راه خدا و نشر و اشاعه دین او باید از خود گذشت و از هیچ چیز نهراسید [۷۰۷]. از جمله یاران و همراهان معاویه در این سفر میتوان به بزرگانی چون ابو ایوب خالد بن زید أنصاری، ابو الدرداء، ابوذر، عباده بن صامت، وائله بن اسقع، عبدالله بن بشر مازنی، شداد بن اوس بن ثابت، مقداد بن اسود، کعب الحبر بن ماتع و جبیر بن نفیر حضرمی باشاره نمود. [۷۰۸]
معاویه پس از مشورت با این بزرگان، تصمیم گرفت، پیکی را به جانب مردم قبرص اعزام نماید تا به آنان بگوید که قصد نبرد با آنان و تصرف جزیره ایشان را ندارد [۷۰۹]. آنان تنها به این دلیل بدانجا آمدهاند تا ساکنان آن دیار را به دین اسلام دعوت کنند و بتوانند با رومیان به مقابله بپردازند. در واقع جزیره قبرص به مکانی تبدیل شده بود که رومیان در هنگام حملات خود به سواحل شام، در آنجا استراحت و به تجدید قوا و تدارک آذوقه و آب اقدام مینمودند؛ به همین دلیل تا زمانی که مسلمانان خیالشان از جانب قبرص آسوده نمیشد، این منطقه به مانند خاری در پشت آنان محسوب میشد که از طریق آن، رومیان میتوانستند به تهدید مرزهای شام و حملات خود بدان ناحیه ادامه بدهند. اما ساکنان قبرص به این درخواست مسلمانان پاسخ مثبت نداده و در پشت برج و باروی پایتخت خود موضع گرفتند تا از خود در برابر مسلمانان دفاع کنند، آنان منتظر این بودند که رومیان به کمک آنان شتافته و از آنان در برابر مسلمانان حمایت کنند. [۷۱۰]
[۷۰۲] البدایة و النهایة (۷/۱۵۹). [۷۰۳] صحیح البخاری، حدیث: ۲۸۷۷ [۷۰۴] جولة تاریخیة، ص۳۵۶. [۷۰۵] جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، ۳۵۶. [۷۰۶] البدایة و النهایة (۷/۱۵۹). [۷۰۷] جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، ۳۵۷. [۷۰۸] جولة تاریخیة فی عصر الخلفاء الراشدین، ۳۵۷. [۷۰۹] جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین، ۳۵۷. [۷۱۰] جولة تاریخیة فی عصر الخلفاء الراشدین، ۳۵۷.