سوم: ولید بن عقبه
او ولید بن عقبه بن ابی معیط بن ابی عمرو بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی و برادر مادری عثمان بن عفان بود. او هر چند پیامبر جرا درک نمود اما مدّت زمان این افتخار بسیار اندک بود. [۱۰۷۵]
ولید در دولت خلافت ابوبکر و عمر که تنها افراد لایق و با کفایت و راست کردار و امانتدار را در حکومت خویش به کار میگرفتند، جزو کارگزاران آنان بود. در واقع همین سیاست دقیق ابوبکر و عمر در تعیین والیان و امرای خود بود که سبب شد اسلام، با سرعتی خیره کننده، گسترش یابد و بلاد وسیعی به زیر سلطه خود برد، ولید توانست به خاطر ایمان راستین و لیاقت و توان بالای خود، اعتماد شیخین را به خود جلب نماید و به همین دلیل مناصب و مأموریتهای مهمی را به او واگذار کردند. [۱۰۷۶]اولین مسئولیتی که او در خلافت ابوبکر صدیقسبه عهده گرفت، رساندن نامههای محرمانه خلیفه به خالد بن ولید بود که در سال۱۲ بعد از هجرت، همراه سپاهیان اسلام در جنگ مذار با ایرانیان به کارزار مشغول بود. [۱۰۷۷]
سپس ابوبکر، ولید را به کمک و یاری سپاه عیاض بن غنم فهری فرستاد. [۱۰۷۸]
در سال ۱۳ بعد از هجرت، ولید از جانب ابوبکر، مسئول جمعآوری زکات قبیله قضاعه بود و چون ابوبکر صدیق عزم فتح شام نمود، به ولید چنان اطمینان و اعتماد داشت که او را در کنار عمرو بن عاص فرمانده سپاهیان اسلام نمود، سپاه عمرو به جانب فلسطین حرکت کرد و سپاه ولید، شرق اردن را هدف خویش قرار دادند. [۱۰۷۹]
در سال۱۵ بعد از هجرت و در عهد عمر، ولید امیر سرزمین قبایل تغلب و قسمت عربنشین منطقه جزیره بود. [۱۰۸۰]
او در این منصب، مسئول بود تا مراقب آن باشد که دشمنان از پشت به سپاهیان مستقر در شام حمله نکنند. او در طول مدتی که عهدهدار این منصب بود تلاش میکرد با روشهایی خردمندانه و نیکو و مردم پسند، مسیحیان قبایل ایاد و تغلب را که بیشتر قلمرو آن سرزمین در اختیار آنان بود، به پذیرفتن دین اسلام تشویق نماید. [۱۰۸۱]
با این سوابق درخشان بود که ولید در عهد عثمان، ولایت کوفه را به دست گرفت. او از جمله عادلترین و مهربانترین والیان عثمان محسوب میشد. در تمام مدت حکومت او بر کوفه، سپاهیان تحت امر او، به پیروزیهای چشمگیری در ایران دست یافتند کما اینکه پس ازمرگ او، امام شعبی [۱۰۸۲]که از تابعین صاحب علم و فضل بود، چون در مجلسی از شجاعتها و رشادتهای مسلمه بن عبدالملک بن مروان (۱۲۰ ه) یاد میشد، او به سخن آمد و در ستایش ولید بن عقبه چنین گفت: شما جنگها و حکومت ولید را ندیدید. او چون به جنگ میرفت به پیروزیهای عظیمی دست پیدا میکرد و تا زمان بر کناری او از ولایت کوفه، هیچ احدی ضعف و خطایی را از او مشاهده ننمود. [۱۰۸۳]
ولید بسیار مردم را دوست میداشت و نسبت به آنان بسیار مهربان بود. پس از پنجاه سال همچنان منزل او در نداشت تا مردم بتوانند به او مراجعه کنند و نیازهای خود را نزد او مطرح کنند. [۱۰۸۴]
عثمان هنگام انتصاب او به ولایت کوفه چنین گفت: من او را نه به این خاطر که برادر من است به ولایت کوفه برگزیدم، بلکه او را به این دلیل به این منصب انتخاب کردم که او فرزند ام حکیم بیضاء، عمه رسولخدا جو دوقلوی پدر آن حضرت میباشد. ولایت براساس اجتهاد استوار است. عمر نیز پس از عزل مردی بزرگ چون سعد بن ابی و قاص، فردی را به ولایت کوفه برگزید که از نظر سوابق و اعتبار در حد سعد نبود. [۱۰۸۵]
نکتهای که در اینجا لازم است راجع به آن صحبت شود اتهامی است که به این قهرمان اسلام و مرد مورد اعتماد ابوبکر و عمر و عثمان بود، وارد میکنند. این اتهام همان ادعای فاسق و شرابخوار بودن ولید است که باید در اینجا به طور مفصّل به این قضیه بپردازیم.
عدّهای بر این باورند که آیه زیر در مورد ولید نازل شده است:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ ٦ ﴾[الحجرات: ۶].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی - بدون آگاهی (از حال و احوالشان و شناخت راستین ایشان -) آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید».
این قول براساس روایت افرادی است که روایت کردهاند رسولخدا ج، ولید بن عقبه را برای جمعآوری زکات بنی مصطلق نزد آنان فرستاد، در میانه راه به او خبر داد که بنی مصطلق مرتد شدهاند و از پرداخت زکات امتناع میکنند و به همین دلیل برای جنگ با ولید، به سوی او روانه شدهاند، ولید نیز که ترسیده بود، بدون کسب اطمینان از صحت این خبر، نزد رسولخدا جبازگشت و او را از ماجرا با خبر نمود، رسولخدا جنیز خالد بن ولید را به جانب بنی مصطلق فرستاد تا از صحّت و سقم قضیه اطلاع حاصل نماید. چون او نزد بنی مصطلق رسید، آنان به او گفتند: که اینان هرگز مرتد نشدهاند و همچنان به اسلام پایبند هستند. پس از این ماجرا بود که آیه فوقالذکر نازل شد.
هر چند روایتی دیگر نیز در همین رابطه نقل شده است اما باید دانست که سندی موصول [۱۰۸۶]، و صحیح [۱۰۸۷]در مورد این قصه به ما نرسیده است، به عبارتی بهتر، این قصه دارای سندی ضعیف میباشد. اگر علمای دین، احادیثی را که در مورد فضایل و اعمال نیک میباشند و در آنها نه حلالی حرام میشود و نه حرامی به حلال تبدیل میگردد، با وجود ضعف سند آنها، میپذیرند و در آثار خود ارائه میکنند. اما ما حق نداریم چنین روشی را در خصوص این روایت ضعیف در پیش بگیریم؛ زیرا این حدیث، حلالی را حرام کرده است، در واقع این روایت ضعیف، مردی را که پیامبر خدا جرا درک کرده است به فسق و فجور متهم میکند. چطور میتوان این روایت ضعیف را پذیرفت حال آنکه خود آید به ما دستور میدهد که در رابطه با صحت و سقم اخبار و اطلاعات باید اطمینان حاصل نمود. این آیه، خود، اساس علم روایت را که همانا یقین داشتن از صحت یک روایت میباشد، بیان میدارد.
در خصوص این داستان، باید تنها به احادیثی که هم سند آنها صحیح است و هم متن و محتوای آنها درست میباشند، استناد نمود. اگر در این روزگار، این داستان را در مورد یکی از بزرگان و رجال معتبر، نقل کنند، آیا آنرا به راحتی و بدون تحقیق قبول میکنیم که آنرا اینگونه بدون مطالعه و تحقیق، در شأن یکی از صحابه و مردانی که در عهد خلفای راشدین مسئولیتهای خطیری به عهده داشته، بپذیریم؟!
این داستان، در مورد تاریخ اسلام بیانگر مسایلی مهم از عقاید اسلامی میباشد، بنابراین در این نوع مسایل نباید به راحتی و بدون تحقیق، اخبار و روایاتی را باور نمود. باید این نکته را در نظر داشت که ولید بن عقبه، از جمله افرادی بود که در فتح مکه، اسلام آوردند. در طول تاریخ نیز طعنهها و تهمتهای بسیاری به این افراد وارد شده است. عدهای از مؤرخان بر این باورند که این قبیل افراد به زور اسلام آوردند و دین هرگز در دل و جان آنان رسوخ ننمود، اما باید دانست که این توهمی باطل و ناروا است. [۱۰۸۸]
اخبار و روایات مربوط به ولید نیز، به تبع همین قضیه، آکنده از دروغها و توهمات راویان آنها شده است، که هر یک براساس مذهب و مسلک خویش در آن دخل و تصرف نمودهاند. در واقع شخصیتهایی چون ولید، به میدانی برای اثبات توان و مهارت و نبوغ سرشار و تخیل وسیع راویان در جعل روایات و دخل و تصرف در آنها، تبدیل شده است. [۱۰۸۹]
آنچه این داستان و قضیه فرستادن ولید به جانب بنی مصطلق را دچار اشکال میکند، حدیثی موصول میباشد که رجالی معتمد و مورد اطمینان آن را بازگو نمودهاند و آن این است که ولید در روز فتح مکه، نوجوانی کم سن و سال بوده است و نمیتوان پذیرفت که رسولخدا جچنین فردی را به چنان مأموریتی بفرستد. فیاض بن محمد رقی از جعفر بن برقان و او از ثابت بن حجاج کلابی و او نیز از عبدالله همدانی نقل میکند که ولید بن عقبه چنین گفته است: در روز فتح مکه، مردم فرزندان خود را نزد رسولخدا جمیآوردند تا آن حضرت جدست بر سر آنان بکشد و بر ایشان دعا نماید، من را نیز که به عطر زعفران خوشبو نموده بودند، نزد ایشان بردند تا مرا نیز مسح و دعا نمایند، اما ظاهراً حضرت جاز آن بو خوششان نمیآمد و به همین دلیل مرا مسح نکردند. [۱۰۹۰]
در واقع حضور ولید در این داستان ساخته و پرداخته گرایشات مذهبی و فرقهای بوده است. ولید اموی و از قبیله عثمان بود و همین، دشمنان بسیاری را برای او تراشید؛ فردی که اسم ولید را در این داستان گنجانید، مردی شیعی مذهب و رافضی مسلک بنام محمد بن سائب کلبی بود. ابن حجر او را از جمله شیعیان کوفه میداند و در مورد او چنین میگوید: در کوفه، دو دروغپرداز قهّار وجود داشتند که به جعل روایات و دخل و تصرف در آنها میپرداختند. آن دو کلبی و سدی بودند. [۱۰۹۱]
باید دانست که این جاعل حدیث با انتخاب ولید که هم در عهد ابوبکر عهدهدار جمعآوری زکات قبایل قضاعه بود و هم در دوران عمر، چنین مسئولیتی را در رابطه با قبایل تغلب که در منطقه جزیره ساکن بودند، بر عهده داشت، قصد داشت به شیوۀ دیگر منابع شیعه، بر عثمان بن عفان و دیگر خلفای راشدین طعنه و تهمت زند [۱۰۹۲].
ما منکر شأن نزول آیه که در مورد قبیله بنی مصطلق است نمیباشیم، بلکه نقش ولید در این ماجرا و فاسق بودن او را نمیپذیریم. اگر در آیه دقت نماییم، لفظ فاسق به صورت نکره ذکر شده است و میدانیم که هرگاه لفظی به صورت نکره در مقام شرط و یا نفی قرار بگیرد، مفهومی عام و فراگیر را در بر میگیرد و بر یک فرد دلالت نمیکند [۱۰۹۳].
[۱۰۷۵] فصل الخطاب فی مواقف الأصحاب، ۷۸. [۱۰۷۶] تاریخ طبری (۴/۱۶۸). [۱۰۷۷] تاریخ طبری (۴/۱۹۴). [۱۰۷۸] فصل الخطاب فی مواقف الأصحاب، ۷۸. [۱۰۷۹] تاریخ طبری (۵/۲۸). [۱۰۸۰] فصل الخطاب فی مواقف الاصحاب، ۷۸. [۱۰۸۱] فصل الخطاب فی مواقف الأصحاب، ۷۸. [۱۰۸۲] التمهید و البیان، ۴۰. [۱۰۸۳] تاریخ الطبری (۵/۲۵۱). [۱۰۸۴] العواصم من القواصم، ۸۶. [۱۰۸۵] فصل الخطاب فی مواقف الأصحاب، ۷۹. [۱۰۸۶] المدینة النبویه، فجر الإسلام و العصر الراشدی (۲/۱۷۶). [۱۰۸۷] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۸۲). [۱۰۸۸] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۷۳). [۱۰۸۹] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۷۳). [۱۰۹۰] مسند احمد (۴/۳۲). [۱۰۹۱] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۷۹). [۱۰۹۲] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۸۰). [۱۰۹۳] المدینة النبویه، فجر الاسلام و العصر الراشدی (۲/۱۸۰).
اجرای حد شرب خمر در مورد ولید
در صحیحین، ماجرای اجرای حد شرب خمر در مورد ولید و عزل او از ولایت کوفه که پس از شهادت شهود علیه ولید به دستور عثمان بن عفانسصورت گرفت، به ثبت رسیده است. باید دانست که در این قضیه نه تنها ایرادی بر عثمان وارد نمیباشد بلکه خود، از افتخارات حکومت عدل عثمان است. امام بخاری این ماجرا را به طور مبسوط در باب مناقب عثمان ذکر مینماید. [۱۰۹۴]
علی بن ابیطالب در سرزنش افرادی که این جریان را از ضعفهای حکومت عثمان میدانند، خطاب به آنان چنین گفت: مثال وضعیتی که شما در آن قرار گرفتهاید و در آن به ایراد گرفتن از عثمان میپردازید، چونان فردی است که خود را آماج طعنهها و تهمتهای خود قرار میدهد شاید بتواند یار و یاور خود را از پای در آورد. [۱۰۹۵]
مگر گناه عثمان چیست که مردی را به خاطر گناهش حد زد و او را از مقامش عزل نمود؟!
چرا به عثمان طعنه میزنید حال آنکه اقدامات و تصمیمات خود را در حضور ما اجرا مینمود؟! [۱۰۹۶]
باید دانست که چنین اتفاقی در زمان عمرسنیز پیش آمده و او قدامه بن مظعون را که از اصحاب رسولخدا جبود و در عهد عمر امارت بحرین را داشت به اتهام شرب خمر، حدّ زد و او را از مقام خویش برکنار نمود. [۱۰۹۷]
مؤرخان بیان داشتهاند که هیچ دلیلی بر شرب خمر ولید وجود ندارد. ابن حجر در الإصابه چنین میگوید: عدهای از کوفیان علیه ولید توطئه نموده و با هم همداستان شدند که او را به ناحق به شرب خمر متهم کرده و علیه او شهادت دهند. [۱۰۹۸]
ابن خلدون نیز با اشاره به این واقعیت چنین گفته است: غوغا سالاران و فتنهانگیزان همیشه اتهامات و شایعات بیاساس را متوجه والیان و امرای عثمان میکردند و روز به روز بر شدت این قضایا افزوده میشد. در همین راستا ولید را به شرب خمر متهم نمودند و عدهای از آن غوغاگران علیه او شهادت دادند تا سرانجام عثمان شهادت آنان را پذیرفته و او را حد زد و از مقام خود عزل نمود. [۱۰۹۹]
طبرانی اصل این ماجرا را اینگونه بازگو میکند: یک شب پسران ابو زینب و ابو مورع و جندب بن زهیر به قصد سرقت به منزل ابن حیسمان رفته و پس از درگیری با ابن حیسمان او را به قتل رساندند. ابو شریح خزاعی که از صحابه رسولخدا جو همسایه ابن حیسمان بود، همراه فرزند خویش شاهد ماجرا بودند. ولید نیز به حکم عثمان، آن جوانان را قصاص کرد. این اقدام ولید، باعث شد که پدران آن جوانان کینه او را به دل گیرند و منتظر فرصتی برای انتقام از او باشند. آنان در همه حال، مراقب رفتار و کردار ولید بودند تا شاید نقطه ضعف و بهانهای از او به دست آورند. نقل میکنند که روزی ابو زبید شاعر، که از مسیحیان تغلب بود، نزد ولید رفت، مردم ابو زبید را که به واسطه ولید به اسلام ایمان آورده بود به شرب خمر متهم کردند، عدهای از بیخبران نادان نیز ادعا میکردند که ولید همنشین ابو زبید و ملازم یکدیگر هستند.
ابو زینب و ابو مورع این قضیه را بهترین فرصت برای گرفتن انتقام از ولید دانستند و به همین دلیل به مدینه رفتند و با خود دو شاهد را نزد عثمان بردند تا آنان در مورد شرب خمر ولید علیه او شهادت دهند. آنان نیز شهادت دادند که ولید را هنگام استفراغ کردن دیدهاند.
عثمان نیز اعلام نمود: تنها فردی که شراب نوشیده است، استفراغ میکند. پس دستور داد تا ولید را از کوفه نزد او بیاورند، ولید نیز سوگند یاد کرد که هرگز شراب ننوشیده است و همچنین عثمان را از خصومت ابو زینب و ابو مورع نسبت به خود آگاه نمود. عثمان به او گفت: ای برادر! صبور باش. هر چند ما حدود خداوندﻷرا در مورد تو اجرا میکنیم اما بدان که سزای شهادت دروغ، آتش دوزخ است. [۱۱۰۰]
محب الدین خطیب در همین رابطه میگوید: در صحیح مسلم است که ولید هنگام نماز صبح، پس از اتمام آن دو رکعت رو به مردمکرد و گفت: آیا باید بیشتر بخوانم یا همین کافی است. نیز از طریق احمد، نقل است که او چهار رکعت خواند. اما باید گفت که هیچ کدام از شاهدان به این مسایل اشاره نکردهاند. در واقع امام مسلم، این اضافات را از قول حضین که راوی آن ماجرا است نقل میکند، حال آنکه حضین نه جزو شاهدان قضیه بود و نه آن مطالب را از شاهد و یا شخصیت معروفی نقل کرده است. از طرف دیگر، خود حضین، هنگام رخ دادن ماجرای دروغین، در کوفه نبوده است تا شاهد ماجرا باشد، بنابراین، این بخش از سخنان او، بیاعتبار است [۱۱۰۱].
این سرنوشت والی عثمان بر کوفه، ولید بن عقبه بود. مردی مجاهد و فاتح، عادلی که هر چه در توان داشت در راه خدمت به این امّت صرف میکرد، اما پاداش او آن ظلم و ستمی بود که به او روا داشتند. او میدید که روز به روز بر قدرت و نفوذ ناپاکان و دروغگویان و سیطره آنان بر صالحان امت افزوده میشود و هر کاری را که بخواهند انجام میدهند. به همین دلیل، بعد از شهادت عثمان، عزلت پیشه نمود و در مزرعه خویش، به دور از هیاهو و جنجال غوغاسالاران، عمر گذرانید. این مزرعه، در پانزده مایلی شهر «رقه» که از توابع منطقه جزیره محسوب میشد، قرار داشت و همان جایی بود که در دوران خلافت عمر، در آنجا به جهاد و نبرد با دشمنان پرداخته و مردم را به دین اسلام دعوت نموده بود. [۱۱۰۲]
دیگر او خود را از جار و جنجال جنگهای میان علی و معاویه، دور نگه داشت و جانب هیچ کدام از طرفین را نگرفت تا اینکه بسال ۶۱ بعد از هجرت و بنا به قولی دیگر، در دوران خلافت معاویه، در همان مزرعه خویش وفات یافت و در همان جا نیز به خاک سپرده شد. [۱۱۰۳]
[۱۰۹۴] صحیح بخاری، کتاب مناقب عثمان. [۱۰۹۵] تاریخ الطبری (۵/۲۷۸). [۱۰۹۶] تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (۱/۴۲۱). [۱۰۹۷] العواصم من القواصم، ۹۳. [۱۰۹۸] الإصابة (۳/۶۳۸). [۱۰۹۹] تاریخ ابن خلدون (۲/۴۷۳) و فصل الخطاب فی مواقف الأصحاب، ۸۱. [۱۱۰۰] تاریخ طبری (۵/۲۷۷). [۱۱۰۱] العواصم من القواصم، ۹۶-۹۷. [۱۱۰۲] العواصم من القواصم، ۹۴. [۱۱۰۳] البدایة و النهایة (۸/۲۱۶).