عثمان بن عفان رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه سوم

فهرست کتاب

دهم: فتوحات ابن عامر در سال سی و دوم بعد از هجرت

دهم: فتوحات ابن عامر در سال سی و دوم بعد از هجرت

در این لشکرکشی ابن عامر توانست به شهر مرورود، طالقان، فاریاب، جوزجان و تخارستان را به تصرف در آورد. او نخست احنف بن قیس را به مرورود گسیل داشت. او نیز شهر را به محاصره در آورد. سپس در نبرد با مدافعان شهر توانست آنان را شکست داده و به پشت دیوارهای شهر باز گرداند. پس از این رویارویی، مدافعان شهر، به سپاهیان اسلام اعلام کردند: ای سربازان عرب! نمی‌دانستیم که قدرت شما تا بدین حدّ است، امروز را به ما فرصت دهید تا در مورد شما، با هم به مشورت بپردازیم و شما نیز به لشگرگاه خویش بازگردید، احنف نیز به لشگرگاه خود بازگشت، صبحگاه، مدافعان شهر که خود را مهیای جنگ نموده بودند، پیکی را نزد او فرستادند که حامل نامه‌ای از جانب مرزبان شهر به احنف بود، چون نزد احنف رسید از او امان خواست، احنف نیز به او امان داد همراه پیک برادرزاده مرزبان شهر و نیز مترجم نامه، نزد احنف آمدند. در نامه چنین آمده بود: ایزد را سپاس که قدرت و مکنت از اوست، سلطنت هر که را خواهد، تغییر دهد، هر که صلاح داند، از ذلّت به عزّت رساند و هر که صلاح داند از عزّت به ذلت کشاند. من، مرزبان شهر، تو را به صلح فرا می‌خوانم.

اما شرط صلح فی‌مابین این باشد که من شصت هزار درهم، خراج به شما بپردازم و در مقابل شما نیز تعهد دهید که مرا بر حکومت این شهر که شاهنشاه ایران آن را به عنوان پاداش کشتن اژدهای این دیار که جان مردم را می‌‌ستاند و راه را بر مردم بسته بود به جد پدرم اعطا کرد ابقا نمایید و حکومت را از دست ما خارج ننموده و به افراد واگذار نکنید و نیز از هیچ یک از افراد خاندان من خراجی دریافت ننمایید. اگر این صلحنامه‌ی مرا پذیرفتید، من به جانب شما می‌آیم و با هم پیمان می‌بندیم. من برادرزاده‌ام، ماهک، را نزد تو فرستاده‌ام تا از قصد و نیت من اطمینان حاصل کنی و نامه مرا به عنوان مکر و حیله قلمداد ننمایی. احنف بن قیس نیز نامه‌ای با این مضمون به مرزبان نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. از صخر بن قیس امیر لشکریان اسلام به مرزبان مروروذ و سرداران و ساکنان شهر سلام بر آنکه راه هدایت را برگزید و از آن تبعیت نمود و تقوا پیشه کرد. برادرزاده‌ات، ماهک، نزد من آمد و پیغام تو را به من رسانید. من پیشنهاد تو را به دیگر فرماندهان سپاه عرضه داشتم و آنان نیز آن را پذیرفتند. به این ترتیب ما درخواست تو را مبنی بر پرداخت خراج زمین‌هایی که پادشاه ستمکار ایران به جد پدرت بخشید می‌پذیریم. بدان که زمین از آن خداوند و رسول او است و آن را به هر که خواهد، عطا کند. تو باید متعهد باشی که در جنگ‌های ما با دشمنان باید ما را یاری دهی و در کنار ما با آنان به جنگ بپردازی. ما نیز متعهد می‌باشیم که از تو و سپاهیانت که در کنار ما می‌جنگند حمایت نماییم و نیز هیچ خراجی بر تو و خاندانت نیست. بدان اگر اسلام بیاوری و از رسول‌خدا جتبعیت نمایی، تو را نزد مسلمانان جایگاه و منزلی رفیع خواهد بود و تو را برادر خویش خواهند دانست، تو به خاطر این پیمان، در پناه من و دیگر مسلمانان خواهی بود. جزء بن معاویه سعدی، حمزه بن هرماس مازنی، حمید بن خیار مازنی و عیاض ابن و رقاء اسیدی شاهدان این صلحنامه می‌باشند. این نامه را کیسان، مولای بنی ثعلبه، در روز یکشنبه از ماه محرم کتابت نموده و احنف بن قیس، امیرلشکر، آن را با انگشتر خود که منقش به عبارت «نعبدالله» بود مهر نمود. [۶۳۳]

[۶۳۳] تاریخ طبری (۵/۳۱۶).