عثمان بن عفان رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه سوم

فهرست کتاب

پنجم: سزاوارتر بودن عثمان بن عفّان به امر خلافت

پنجم: سزاوارتر بودن عثمان بن عفّان به امر خلافت

هیچ شکی وجود ندارد که عثمان بن عفّان به مقام خلافت سزاوارتر بودند و این را هر صاحب قلب و فکر پاک و بدور از نفرت بدان اذعان می‌کند و تنها رافضی‌هایی که تنها سرمایه‌شان از دین، لعن و دشنام صحابه رسول‌خدا جمی‌باشد به این روایات و اباطیل که بی‌ارزش هستند و بطلان آن‌ها آشکار است، می‌پردازند [۲۳۱]. در مورد سزاوارتر بودن عثمان نسبت به مقام خلافت، قرآن و احادیث صحیح چنین آمده است:

۱- خداوند متعال در قرآن چنین فرموده است:

﴿ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٥٥ [النور: ۵۵].

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که آنان را قطعاً جایگزین (پیشینیان، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان گونه که پیشینیان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جایگزین (طاغیان و یاغیان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ) کرده است (و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است). همچنین آئین (اسلام نام) ایشان را که برای آنان می‌پسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌سازد، (آن چنان که بدون دغدغه و دلهره از دیگران، تنها) مرا می‌پرستند و چیزی را انبازم نمی‌گردانند. بعد از این (وعده راستین) کسانی که کافر شوند، آنان کاملاً بیرون شوندگان (از دائره ایمان و اسلام) هستند (و متمرّدان و مرتدّان حقیقی می‌باشند)».

هر آینه، عثمان از جمله مصادیق این آیه شریفه بود که خداوند آنان را قدرت و مکانت، عطا فرمود، او در دوران خلافت خویش، عدالت را گسترانید و اقامۀ نماز، پرداخت زکات و امر به معروف و نهی از منکر را سیره خویش ساخت. [۲۳۲]

۲- خداونددر قرآن می‌فرماید:

﴿ قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَۖ فَإِن تُطِيعُواْ يُؤۡتِكُمُ ٱللَّهُ أَجۡرًا حَسَنٗاۖ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ كَمَا تَوَلَّيۡتُم مِّن قَبۡلُ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا ١٦ [الفتح: ۱۶].

«به بازپس‌ماندگان عربهای بادیه‌نشین بگو: از شما دعوت خواهد شد که به سوی قومی جنگجو و پرقدرت بیرون روید. با آنان پیکار می‌کنید یا این که مسلمان می‌شوند. (یعنی دو راه بیشتر در پیش نخواهند داشت: رزم با مسلمانان، یا پذیرش دین آنان). اگر فرمانبرداری کنید، خداوند پاداش خوبی به شما خواهد داد، و اگر سرپیچی کنید، همان گونه که قبلاً نیز سرپیچی کرده‌اید، خداوند با عذاب دردناکی عذابتان خواهد داد».

بعد از رحلت پیامبر خدا ج، عثمان پس از ابوبکر و عمر، کسی بود که آن بادیه‌نشینان عرب را به جنگ با رومیان، ایرانیان و ترک‌ها فراخواند، بنابراین، طبق نصّ صریح قرآن، آن خلفا واجب الاطاعه می‌باشند و قاعدتاً خلافت آنان نیز برحق بوده است. [۲۳۳]

۳- ابوموسی أشعریساز رسول‌خدا جروایت می‌کند که او روزی با حضرت در یکی از باغ‌های مدینه نشسته بود که مردی درِ باغ را کوبید، حضرت جفرمود:

«ائذن له وبشره بالجنة».

«برو در را باز کن و به آن‌که پشت در است بگو که رسول‌خدا جتو را به بهشت بشارت می‌دهد». و چون در را باز نمود دیدم آن‌که پشت در است ابوبکر می‌باشد. پس از مدتی، مرد دیگری درِ باغ را کوبید، رسول‌خدا جباز به من فرمود:

«ائذن له وبشره بالجنة».

«به آنکه پشت در است بگویم رسول‌خدا جاو را به بهشت بشارت می‌دهد». چون در را گشودم دیدم که او عمر فاروق است. بعد از گذشت لحظاتی، مرد دیگری در باغ را کوبید، این بارهم حضرت جفرمودند:

«ائذن له وبشره بالجنة على بلوى تصیبه».

«برو در را به روی او بگشا و به او بگو که رسول‌خدا جتو را به خاطر صبر و تحمّل در برابر مصیبتی که بر سر او می‌آید به بهشت بشارت می‌دهد». چون در را گشودم، دیدم عثمان پشت در ایستاده است [۲۳۴]. این حدیث، خود اثبات می‌کند که رسول‌خدا جبه ترتیب خلافت بعد از خویش اشاره نموده و سال‌ها قبل از وقوع ماجرای فتنه مثل عثمانساو دیگر صحابهشرا از آن آگاه نمود. از دیگر سو این حدیث، بیانگر رضایت خدا و رسولش جاز این مرد بزرگ می‌باشد که در راه دین خدا جان خویش را از دست داد. [۲۳۵]

۴- ابوداود از جابر بن عبداللهبروایت می‌کند که رسول‌خدا جفرمود:

«أُرِیَ اللیلة رجلٌ صالح: أن أبا بكر نیط برسول الله، ونیط عمر بأبی بكر، ونیط عثمان بعمر».

«شب گذشته مرد صالحی در خواب دید که ابوبکر دستان رسول‌خدا جرا گرفته و عمر نیز دستان ابوبکر را و عثمان نیز به عمر چنگ زده است».

جابر گوید: چون رسول‌خدا جاز پیش ما رفت، ما به یکدیگر گفتیم: به یقین، آن مرد صالح، خود رسول‌خدا است و این خواب، نشان می‌دهد که بعد از حضرت رسول جاین بزرگواران، سکان رهبری امت اسلام را به دست خواهند گرفت. [۲۳۶]

۵- حاکم در کتاب خود، به نقل از ابوهریرهسروایت می‌کند که رسول‌خدا جبه یاران خود فرمود که:

«إنها ستكون فتنة واختلاف -أو اختلاف وفتنة».

«بعد از من فتنه و اختلاف عظیمی در میان امّت رخ می‌دهد».

یاران گفتند: یا رسول‌الله! به ما بگویید که در آن وضعیت، چکار باید کرد؟ ایشان جدر حالی که به عثمان نگاه می‌کرد، فرمود:

«علیكم بالأمین وأصحابه».

«جانب امین امت و یارانش را بگیرید» [۲۳۷].

این حدیث، خود، از معجزات پیامبر خدا جو از دلایل حقّانیت نبوّت ایشان است. از طرف دیگر، این حدیث، مؤیّد عثمانسو بیانگر بر حق بودن او و بطلان ادعاهای دشمنان او می‌باشد. نیر در حدیثی دیگر، رسول‌خدا جاعلام کرد که عثمان بر طریق هدایت است و هرگز از آن منحرف نخواهد شد. [۲۳۸]

۶- ابوعیسی تِرْمِذی از امّ‌المؤمنین عائشهلروایت می‌کند که رسول‌خدا جخطاب به عثمان گفت:

«یا عثمان، إنه لعل الله یقمِّصك قمیصًا فإن أرادوك على خلعه فلا تخلعه لهم».

«بدان که خداوند، پیراهنی را بر تن تو خواهد کرد که در هر صورت، اگرمردمانی تو را وادار کنند که آن را از تنت بیرون بیاوری، هرگز این کار را مکن» [۲۳۹].

این حدیث، علاوه بر تأیید حقانیت خلافت عثمانسکه از آن به پیراهن تعبیر شده است، بیان می‌دارد که اگر مردمانی از عثمانسبخواهند که بنا به میل آنان، او از آن مقام کناره گیرد، نباید به درخواست آنان عمل کرد و به خواست نامشروع آنان تن در داد. [۲۴۰]

۷- ترمذی از ابوسهله نقل می‌کند که عثمان در روز فتنه به او گفت که رسول‌خدا جبا او پیمانی بسته است و او بر آن عهد، صبر و استقامت خواهد نمود و به آن وفادار می‌ماند [۲۴۱]. در واقع، این عهد و پیمان، همان حدیث پیراهن می‌باشد که در آن رسول‌خدا جبه عثمان سفارش کرد که: «در برابر خواست مردمان مقاومت کند و از مقام خود کناره نگیرد». [۲۴۲]

۸- حاکم از ابوسهله، مولای عثمان، روایت می‌کند که امّ‌المؤمنین عائشهلگفت: روزی رسول‌خدا جبه ما فرمود: «که دوست دارد یکی از یارانش را ببیند»، به آن حضرت عرض کردیم: آیا مایل هستید که ابوبکر را صدا بزنیم تا نزد شما بیاید؛ ایشان فرمود: «خیر». گفتم: عمر چطور؟ ایشان باز جواب ردّ دادند. با آمدن علی نیز موافقت ننمود. چون نام عثمان را بردیم، آن حضرت خوشحال شدند و از ما خواستند که او را فرا خوانیم، هنگامی که عثمان به خانه ما آمد، رسول‌خدا جاز من خواست تا از اتاق بیرون بروم و سپس به صحبت کردن با عثمان پرداخت، بعد از مدّتی دیدم که رنگ رخسار عثمان دگرگون شد. آن روزی که خانه عثمانسدر محاصره شورشیان بود به او گفتیم چرا فرمان نبرد نمی‌دهید؟ گفت: رسول‌خدا جبا من عهدی بسته است که باید به آن وفادار بمانم و بر آن صبر کنم. [۲۴۳]

این حدیث نیز چون احادیث پیشین، مؤیّد حقّانیت خلافت عثمانسمی‌باشد و نشان می‌دهد که خلافت او مورد تأیید رسول‌خدا جبوده است. در واقع، براساس همین احادیث معتبر، هر کس خلافت عثمان را نپذیرد، او را از اهل بهشت و جزو شهدا نداند و با قلب و زبان به توهین و تخریب شخصیت او بپردازد باید، در صحّت ایمان خود شک کند. [۲۴۴]

۹- بخاری نیز از عبدالله بن عمربروایت می‌کند که صحابه در زمان حیات رسول‌خدا جهیچ کس را با ابوبکر برابر نمی‌دانستند و بعد از او عمر و سپس عثمان را برتر از دیگر صحابه می‌پنداشتند. غیر از این سه نفر، آنان دیگر صحابه را با هم برابر می‌دانستند و هیچکدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دادند [۲۴۵]. این روایت نشان می‌هد که چطور خداوند متعال زمینه به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر و عثمان را به قلب‌های صحابه الهام نموده و آنان را مهیای پذیرش آن ساخت. [۲۴۶]

این تیمیه در این رابطه چنین می‌گوید: این روایت خبر از آن می‌دهد که صحابه، ابوبکرسرا بر دیگران برتری می‌دادند و بعد از او عمر و سپس عثمان را بهتر از دیگر صحابه می‌دانستند. در روایتی دیگر نیز نقل است که پیامبر خدا جاز این ماجرا باخبر بودند اما با آن مخالفتی ننمودند، بنابراین، این رجحان و فضیلت خلفای راشدین بر دیگر صحابه، از طریق احادیث و روایات رسول‌خدا جبه اثبات رسیده است. اگر هم دراین احادیث، شک کنیم، خود رفتار مهاجرین و انصار این واقعیت را می‌رساند و در عین حال با مخالفت رسول‌خدا جنیز مواجه نشدند. از طرف دیگر، اجماع صحابه بر خلافت عثمانسو بیعت داوطلبانه و از روی رضایت صحابهش، خود، دلیلی دیگر بر این نکته می‌باشد. [۲۴۷]

تمامی این احادیث، همه و همه، بیانگر لایق‌تر بودن عثمان نسبت به امر خلافت است و هر کس که خود را پایبند به قرآن و سنّت رسول‌خدا جمی‌داند نباید در آن شکی به خود راه دهد. در واقع، بر هر مسلمانی واجب است به این امر مهم باور داشته باشد و در برابر شواهد و نصوصی که صحّت این مسأله را به اثبات می‌رسانند سر تسلیم فرود آورد. [۲۴۸]

[۲۳۱] عقیدة أهل السنّة فی الصحابه (۲/۶۵۶). [۲۳۲] عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (۲/۶۵۶). [۲۳۳] الفصل فی الملل و الأهواء و النحل (۴/۱۰۹ –۱۱۰). [۲۳۴] صحیح البخاری (حدیث۳۶۹۵). [۲۳۵] عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (۲/۶۵۷). [۲۳۶] سنن ابوداود (۲/۵۱۳). [۲۳۷] المستدرک (۳/۹۹). [۲۳۸] عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (۲/۶۶۰). [۲۳۹] فضائل الصحابه (۱/۶۱۳). [۲۴۰] الدین الخالص (۳/۴۴۶). [۲۴۱] فضائل الصحابه (۱/۶۰۵)، سنن الترمذی (۵/۲۹۵). [۲۴۲] تحفة الأحوذی (۱۰/۲۰۹). [۲۴۳] فضائل الصحابه (۱/۶۰۵)، المستدرک (۳/۹۹) سند این حدیث در هر دو کتاب، صحیح می‌باشد. [۲۴۴] الدین الخالص (۳/۴۴۶). [۲۴۵] صحیح البخاری (کتاب فضائل أصحاب النبیّ، حدیث: ۳۶۹۸). [۲۴۶] عقیدة أهل السنّة فی الصحابة (۲/۶۶۴). [۲۴۷] منهاج السنّه (۳/۱۶۵). [۲۴۸] عقیدة اهل السنّه فی الصحابة (۲/۶۶۴).