چهارم: رشادتهای عبدالله بن زبیرسدر فتح آفریقا
نقشه عبدالله بن زبیر، بدون شک، در پیروزیهای مسلمانان در آفریقا کاملاً نمود داشت. حافظ ابن کثیر در تاریخ خویش چنین گفته است: چون مسلمانان با بیست هزار نیرو به فرماندهی عبدالله بن سعد بن أبی سرح قصد آفریقا نمودند، جرجیر، پادشاه آفریقا، با یکصد و بیست هزار و بنابر روایتی دیگر با دویست هزار سرباز به مقابله با آنان شتافت. در سپاه مسلمانان، بزرگانی چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر حضور داشتند. هنگامی که دو سپاه در برابر هم قرار گرفتند. سپاهیان روم، مسلمانان را به محاصره خود در آوردند. مسلمانان در آن شرایط، خود را در تنگنایی وحشتناک میدیدند که قبلاً در چنین شرایطی گرفتار نیامده بودند.
عبدالله بن زبیر خود چنین تعریف میکند: چون در میدان کارزار نظری به پشت سپاه روم انداختم، جرجیر را دیدم سوار بر اسب که دو کنیز او را با پر طاووس باد میزنند. نزد ابن سعد رفتم و از او خواستم افرادی شجاع را به من بدهد تا از من حمایت کنند، زیرا قصد دارم به دل سپاه دشمن بزنم و خود را به جرجیر برسانم. او نیز افرادی جنگجو را در اختیار من قرار داد و من با حمایت آنان به قلب سپاه روم زدم. رومیان گمان میکردند که من حامل نامهای از جانب ابن سعد به جرجیر هستم، چون به نزدیک جرجیر رسیدم، دانست که قصد کشتن او را دارم و به همین دلیل، اسب را تاخت تا بتواند خود را از دست من نجات دهد، من نیز با نیزه او را زدم و چون بر بالای سر او رسیدم، سر او را از تن جدا نمودم و آن را بر بالای نیزه خود بردم و شروع به تکبیر گفتن نمودم. بربرها چون سر جرجیر را دیدند پا به فرار گذاشتند و هر یک به جانبی گریختند. مسلمانان نیز به تعقیب آنان پرداختند و بسیاری از ایشان را به قتل رسانیدند و توانستند غنایم و اسرای بیشماری را به دست آورند. این جنگ در منطقهای بنام «سبیطله» روی داد که در فاصله دو فرسنگی قیروان قرار دارد.
ابن کثیر ادامه میدهد که این اولین میدان کارزاری بود که عبدالله بن زبیرسدر آن به شهرت و اعتبار زیادی دست یافت. [۷۴۸]
این اقدامی که ابن زبیر از خود نشان داد، بدون شک به خطر انداختن جان خویش بود. حال این سؤال پیش میآید او که در آن ایام، قریب بیست و هفت سال سن داشت و هیچ نوع تجربهای در این زمینه نداشت چگونه توانست به این عملیات بسیار خطرناک دست زند که از دید دیگر مردمان، به احتمال بسیار زیاد، سرانجام آن مرگ بود؟
در پاسخ به این سؤال میتوان به دو هدف زیر اشاره نمود که ابن زبیر به خاطر آنها دست به این ریسک بزرگ زد:
۱- او احتمال میداد که با موفقیت در این عملیات و کشتن پادشاه بربرها، سپاه کفار را به هم ریزد تا بدین وسیله مسلمانان بتوانند بر آنان فائق آیند و از گرفتار آمدن در نبردی سخت و دهشتناک نجات یابند.
۲- در صورت شکست، امیداوار بود که خداوندﻷاو را به عنوان شهید راه خویش بپذیرد و این یعنی دست یافتن به بهترین آرزوها و والاترین درجاتی که صالحان آرزوی آن را دارند و برای رسیدن به آن با هم رقابت میکنند. از طرفی دیگر، با این اقدام شجاعانه ابن زبیر، دشمنان دچار رعب و وحشت شده و گمان خواهند نمود که همه مسلمانان اینگونه دلیرانه با آنان خواهند جنگید. برای اثبات شجاعت فردی همین کافی بود که او خود را در آتش سوزان جنگ بیاندازد و به عاقبت آن اهمیت ندهد و تنها مردان بزرگی که راه رسیدن به بهشت را در انجام چنین اعمال شجاعانهای میبینند قادر به چنین کارهایی هستند. ابن زبیر نیز آنگاه که خود را به چنین مهلکهای وارد نموده از جان شیرین خویش دست شسته و به دنیا و دلبستگیهای آن پشت نموده بود و تنها به فکر رسیدن به وعدههای خداوندﻷبود که آنها را به مجاهدین در راه خود بشارت داده است. [۷۴۹]
گفتیم که چون بربرها، پادشاه خود را کشته یافتند پا به فرار گذاشتند و مسلمانان نیز که خود را پیروز جنگ میدیدند به تعقیب آنان پرداختند و ایشان را یا به قتل میرساندند و یا بدون هیچ نوع مقاومتی، به اسارت خود در میآوردند. این ماجرا، تأکیدی است بر این حقیقت که خداوند متعال، أولیای خویش را هنگام تنگنا، با مردی از جانب خود نصرت میدهد و آنان را از آن مشکلات رهایی میبخشد. در آن نبرد سخت، مسلمانان در یک گرداب وحشتناکی گرفتار آمده بودند، به نحوی که دشمنی با شش برابر تعداد نفرات، آنان را در محاصره خود قرار داده و مسلمانان ناچار بودند از هر سو با آنان به نبرد بپردازند و این از توان ارتشی کوچک که در محاصره ارتشی بزرگ گرفتار آمده، خارج است کما اینکه روایتگر این ماجرا در وصف این جنگ چنین گفته است: مسلمانان در چنان وضعیت سخت و دهشتناکی قرار گرفته بودند که تا پیش از آن، چنین وضعیتی را به چشم خود ندیده بودند. اما خداوند بزرگ، قهرمانی شجاع را به جانب آنان روانه نمود تا با رشادتهای بینظیر خود ایشان را از مهلکه نجات دهد و به این صورت بود که خداوندﻷسپاهیان اسلام را از آن وضعیت مرگبار به سر منزل موفّقیت رسانید. [۷۵۰]
در اینجا باید این نکته را یادآوری نمود که نباید از شجاعت دلیر مردانی که عبدالله بن زبیر را در آن مأموریت خطیر خویش یاری دادند و از او در برابر دشمنان حمایت نمودند، غافل شد. هر چند تاریخ نام آنان را فراموش کرده است اما آن عمل شجاعانه ایشان، همیشه در دنیا و در اذهان امّت اسلام جاودان خواهد ماند و چون از قهرمانان خویش یاد میکنند اقدامات شجاعانه ایشان، افتخاری است دیگر بر تاریخ این امّت و به یقین در آخرت نیز بدان پاداشی که خداوند آن را به مجاهدان راست گویش بشارت داده است، خواهند رسید. [۷۵۱]
در کنار این اقدامات شجاعانه، دیگر سربازان اسلام نیز در این جنگ از جان و دل مایه گذاشتند و هست و نیست خویش را در راه خدا فدا نمودند و بسیاری از آنان نیز جان عزیز خویش را در این راه در طبق اخلاص گذاشتند و به اسلام تقدیم نمودند. از جملهی این جنگجویان فتوحات آفریقا در عهد عثمان، ابوذؤیب هذلی بود که خود از شعرای بنام آن روزگار به حساب میآمد.
ابوذؤیب هموست که این ابیات مشهور را سروده است.
وَ إذا المنیّةُ أَنشَبَت أظَفارَها
أَلفَیتَ کُلَّ تَمیَمـةٍ لا تَنفَـعُ
وَ تَجَلُّدی للِشَّامِتِین أُرِیهِم
أَنی لِرَیبِ الدَّهرِ لا أتَضَعضَعُ
[۷۵۲]
(آنگاه که مرگ چنگال خویش را بر کسی فرو برد، هیچ چشم بند و دعائی نمیتواند مرگ را از او دور کند. من با صبر و تحمّل خویش در برابر مرگ، به شما دشمنان و حسودان خود اثبات میکنم که مصایب روزگار نمیتواند مرا از پای در آورد).
[۷۴۸] البدایة و النهایة (۷/۱۵۸). [۷۴۹] التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (۱۲/۳۹۰). [۷۵۰] التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (۱۲/۳۹۲). [۷۵۱] التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (۱۲/۳۹۲). [۷۵۲] تاریخ الاسلام، الذهبی، عهد الخلفاء الراشدین، ۳۵۹.