عثمان بن عفان رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه سوم

فهرست کتاب

چهارم: اسلام آوردن ایشان

چهارم: اسلام آوردن ایشان

عثمان، سی و چهار سال داشت که ابوبکر صدیقساو را به دین جدید دعوت نمود و او نیز بدون هیچ‌گونه مکث و تأخیری بدان گروید و بدین‌سان جزو سابقین اولین امّت گردید. ابواسحاق در این این رابطه می‌‌گوید: «عثمان بعد از ابوبکر، علی و زید بن‌حارثه [۳۸]، نخستین کسی است که اسلام آورد و خود را به عنوان چهارمین فرد مسلمان مطرح نمود، هر چند که ممکن است اسلام آوردن سریع او به این خاطر باشد که در بازگشت از سفر شام، ماجرایی شگفت‌انگیز برایش پیش آمده بود و رسول‌خدا جنزد او و طلحه بن عبیداللهسرفت و چون آنان را به اسلام فراخواند و بشارت خداوند را به آن دو داد، و ایشان را از حقوق اسلام آگاه کرد، و به آن‌ها از جانب خداوند وعده‌ی اکرام داد، ایشان هم ایمان آوردند و عثمان آن ماجرا را برای حضرت رسول جبازگو کرد: به حضرت رسول جعرض کرد: یا رسول‌الله!، من به تازگی از شام بازگشته‌ام، چون کاروان ما در حد فاصل «معان» و «الزرقاء» اتراق کرد، شب هنگام صدایی را شنیدیم که به ما می‌گفت: ای خفتگان، بیدار شوید که احمد در مکه برانگیخته شد و چون به مکه آمدیم، از شما رسالتتان را شنیدیم [۳۹]. بدون شک این حادثه، تأثیر شگرفی بر عثمان گذاشته و او را به سوی اسلام سوق داد. او، خود، حقیقت را به چشم دید و پیش از ورود به مکه خبر رسالت محمد را شنید، پس چگونه می‌تواند آن هنگام که صداقت و حقیقت شنیده‌هایش را می‌بیند، در پذیرش آن تردیدی به خود راه دهد؟ به واقع در این حالت انسانی با هر درجه از عناد و مخالفتی که داشته باشد جز قبول حق و ایمان آوردن به آن هیچ راه دیگری را پیش‌روی خود نمی‌بیند و لو این‌که تلاش زیادی نماید. جلوی روح حقیقت‌طلب خویش را بگیرد اما باز قادر به این کار نخواهد بود و به ندای وجدان آگاه خویش پاسخ مثبت می‌دهد. باید دانست که پاسخ عثمانسبه این دعوت مبارک، نه از روی جهالت که از روی یقینی راسخ و باوری بدور از شک بود [۴۰]. او همان‌طور که عادت داشت در تمامی امور با آرامش و تدبیر بیاندیشد، در این مسأله نیز همین روش را در پیش گرفت و به یقین پی برد که این دعوت، فراخوانی است به سوی فضائل و نه رزائل و پستی‌ها، او این دعوت را راهی به سوی توحید و اجتناب از شرک دید که مردمان را به عبادت و اطاعت پروردگارشان فرا می‌خواند و آنان را از غفلت و خواب جهالت برحذر می‌دارد و در این میان به قوم خویش نگریست و دید که آنان جاهلانه بت می‌پرستند، مردار می‌خورند، به همسایه خویش بد می‌کنند و محرّماتی چون ریختن خون دیگران را مباح می‌دانند [۴۱]، آنگاه در محمد جاندیشید، فردی راستگو و امین، که مردمان تنها از او خوبی دیده‌اند و هرگز بدی را از او مشاهده ننموده‌اند. هیچ کس دروغی را از او نشنیده و خیانتی از او سر نزده، حال این فرد، با این فضایل، عثمان را به عبادت و پرستش خداوند تنها فرامی‌خواند؛ خدایی که او را هیچ شریکی نیست، عثمان می‌بیند که محمد جاو را دعوت به صله رحم و محبت به خویشان و همسایگان می‌کند، او را به اقامۀ نماز و گرفتن روزه می‌خواند و از او می‌خواهد که تنها خداوندرا پرستش و اطاعت نماید [۴۲]، بنابراین به ندای محمد جلبیک می‌گوید و توسط ابوبکر صدّیقساسلام می‌آورد و در این راه پیشگامانه و در عین صلابت، با آرامش گام می‌نهد، راهی که می‌بایست در آن چون او، صبور و بزرگ‌منش، آرام و با گذشت، بزرگوار و نیکوکار و مهربان و سخاوتمند بود، بایست با مؤمنان همدل بود و یار ضعیفان شد تا نهال اسلام رشد نماید و ثمر دهد. [۴۳]

در وصف اسلام آوردن عثمان، خاله‌اش، سعدی بنت کریز چنین سروده است:

هَدی اللهُ عُثْمانا بِقَوْلی إلی الهُدی
و أَرْشَدَه وَاللهُ یَهْدی إلی الْحَقِّ
فتابَعَ بالرَّأْیِ السَّدِیدِ مُحَمَّداً
وکانَ بَرَأیٍ لایَصُدُّ عَنِ الصِّدْقِ
و أنْکَحَه المَبْعُوثُ بِالْحَقِّ بِنْتَه
فَکانَ کَبَدْرٍ مازَجَ الشَّمْسَ فِی الأُفقِ
فِداؤُکَ یاابنَ الْهاشِمیِّیْنَ مُهْجَتی
و أنت أَمینُ اللهِ أُرْسِلْتَ لِلْخَلْقِ

(خداوند، عثمان را به راه راست رهنمون کرد و تنها خداوند است که راه حق را نشان می‌دهد. عثمان با تصمیمی درست، پیرو محمد جشد، تصمیم درستی که او را از حقیقت باز نداشت. رسول‌خدا جنیز دخترش را به عقد او در آورد، وصلتی که بسان برخورد بدر و خورشید در افق بود. (ای محمد!) ای فرزند هاشمیان! جانم به قربانت، تو امین خداوندی که برای هدایت مردمان مبعوث شده‌ای).

[۳۸] السیرة النبویة، ابن هشام (۱/۲۸۷ –۲۸۹). [۳۹] طبقات ابن سعد (۳/۵۵). [۴۰] جولة تاریخیه فی عصر الخلفاء الراشدین ص۳۰۲. [۴۱] مرویّات العهد المکّی، عادل عبدالغفور (۲/۸۰۵). [۴۲] فتنة مقتل عثمان (۱/۳۷). [۴۳] عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص۵۳. البدایة و النهایة (۷/۲۱۰).