دوازدهم: عدل و داد
در مورد عدل عثمان، عبیدالله بن عدی بن خیار روایت میکند که در روز فتنه، او به عثمان گفت: تو امام همه مردم هستی، اما اینان با تو این کار را میکنند، مردم پشت سر رهبر فتنهگران، عبدالرحمن بن عُدَیس بلوی، نماز میگذارند، اما من از این کار اجتناب میکنم، عثمان به عبیدالله گفت: نماز بهترین کارهایی است که مردم انجام میدهند، بنابراین هر وقت مردم بهترین کار را انجام میدادند، تو نیز با آنان باش و چون به کارهای بد و ناپسند روی آوردند از آنان دوری گزین. [۳۶۶]
ابن شبه روایت میکند که روزی عثمان از کنار خدمتکار خود که مشغول علف دادن به شتری بود رد شد، در میان علوفه چیزهایی را دید که او را ناخوش آمد، به همین دلیل گوش آن خدمتکار را کشید، بعدا از این کار خود پشیمان شد و به خدمتکار گفت: که او نیز انتقام خود را بگیرد و گوش او را بکشد، خدمتکار هر چقدر اصرار داشت که این کار را نکند، اما عثمان مکرّراً به او میگفت: که باید آن خدمتکار از او انتقام بگیرد، سرانجام خدمتکار قبول کرد و گوش عثمان را کشید، عثمان بدو گفت: گوش مرا آنقدر بکش تا به همان مقداری که دردت آمد، تا من نیز احساس درد کنم، سپس گفتند: چه خوبی است قصاصی که در دنیا و قبل از روز آخرت از انسان گرفته شود و او را از قصاص روز محشر برهاند. [۳۶۷]
[۳۶۶] صحیح البخاری، حدیث ۶۹۵. [۳۶۷] أخبار المدینة (۳/۲۳۶).