سوم: فتح آفریقا
از جمله مهمترین اهدافی که عمرو بن عاص به خاطر نیل به آنها، مناطقی چون برقه و طرابلس را به تصرف در آورد، فتح آن سرزمینها و از میان بردن سایۀ شوم طاغوت روم بر آن مناطق بود تا شاید دین حق بر آنان آشکار شود و راه راست را از باطل تمیز دهند و بتوانند به آزادی- که حق آنان بود- دست یابند. پس از این فتوحات مبارک بود که نور ایمان به درون آن سرزمینها تابیدن گرفت و تاریکیهای نشأت گرفته از عبادت و پرستش بتان و برگزیدن و اطاعت خدایانی از نوع بشر را از میان برد [۷۳۸]. دکتر صالح مصطفی در مورد حمله عبدالله بن سعد بن ابی سرح به آفریقا چنین میگوید: در سال۲۶ ه/ ۶۴۶ م، عثمان، عمرو بن عاص را از امارت مصر عزل و عبدالله بن سعد بن ابی سرح را به جای او گماشت. عبدالله نیز چون عمرو، سوارانی را به اطراف و اکناف آفریقا میفرستاد و آنان نیز در باز گشت، غنایمی همراه خود میآوردند [۷۳۹]. مأموریت این سواران این بود که مقدمات فتح آفریقا را فراهم آورند و اطلاعات ذی قیمتی را نزد عبدالله بیاورند. در واقع این سواران مانند گروههای شناسایی امروز بودند که چونان پیش قراولان ارتش و جاسوسان آن به کسب اخبار و شناخت اوضاع پیرامون میپردازند. پس از اینکه عبدالله اطلاعات با ارزش و جامعی از اوضاع و احوال آفریقا و نیز نیروهای دشمن و مواضع آنان به دست آورد، نامهای به عثمان بن عفّانسنوشت و این اطلاعات را در اختیار او قرار داد و از او خواست با عنایت به این اطلاعات، اذن حمله به آفریقا را به او بدهد. عثمان نیز صحابه را گرد هم آورد و در مورد حمله به آفریقا با آنان مشورت نمود، همهی اصحاب جز ابو اعور سعید بن زیدسبا این کار موافقت نمودند. دلیل سعید برای مخالفت با این حمله این بود که عمر بن خطّاب، مسلمانان را از حمله به آفریقا منع مینمود و آنرا کاری نادرست میدانست، به هرحال عثمان، براساس اجماع صحابه، مردم را به جهاد و نبرد در آفریقا فرا خواند، مدینه، پایتخت خلافت اسلامی، مملو از داوطلبین حضور در این جهاد شد و حکومت نیز به تجهیز آنان جهت اعزام به مصر اقدام نمود. انبوه داوطلبانی که خواستار اعزام به مصر بودند و نیز حضور بزرگان صحابه، جوانان اهل بیت و فرزندان مهاجرین و انصار، خود دلیلی است بر اهتمام فوقالعاده مسلمانان به این جهاد بزرگ.
حضور افرادی چون حسن و حسین، ابن عباس، ابن جعفر شو دیگران بیانگر اهمیت آن نبرد میباشد. تنها از قبیله مهره، ششصد مرد، از قبیلهی غنث، هفتصد نفر و از قبیله میدعان، هفتصد جنگجو داوطلب حضور در این سپاه شدند. چون سپاه مهیای عزیمت شد، عثمان برایشان خطبه خواند و آنان را برای جهاد تشویق نمود. سپس حارث بن حکم را تا زمانی که به سپاه عبدالله بن سعد ملحق شوند به فرماندهی آنها منصوب نمود. نقل است که عثمان، هزار شتر را در اختیار آن سپاه قرار داد تا با آنها افراد ضعیف را حمل کنند. هنگامی که سپاه به مصر رسید، به جرگۀ سپاهیان عبدالله بن سعد پیوست و همراه عبدالله از فسطاط عازم آفریقا شدند، این سپاه که قریب به بیست هزار نفر میشد، از مرزهای مصر عبور کردند و چون به برقه رسیدند، عقبه بن نافع فهری همراه سپاهش به آنان ملحق شد. آنان در برقه با هیچ مشکلی برخورد نکردند و علت آن این بود که مردم آن دیار کاملاً به پیمان خود با عمرو بن عاص وفادار بودند، تا آنجا که هیچگاه خراج بگیری بدانجا اعزام نمیشد و مردم، خود، خراجهای خود را سر وقت به مصر میفرستادند. نقل است که چون از عمرو بن عاص در مورد آن پرسیدند گفت: من در مصر حکومت کردهام اما هیچ کس را چون مردمان انطابلس (برقه) پایبند به عهد و پیمان خویش نمیشناسم، آنان به هر عهدی که میبندند کاملاً وفادار میمانند. عبدالله بن عمرو بن عاص میگوید: اگر مال و ثروتم در حجاز نمیبود، به یقین در برقه ساکن میشدم، زیرا هیچ جایی را آرامتر و امنتر از آنجا نمیشناسم. [۷۴۰]
به این ترتیب این حمله پس از ملحق شدن سپاه عقبه بن نافع به سپاه عبدالله بن سعد به آفریقا آغاز شد. عبدالله نیز با اعزام پیش قراولان و جاسوسان به تمام اطراف و اکناف آفریقا، از وضعیت آن مناطق و نیز راههای طول مسیر مطلع میشد، این افراد تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشته و از هر نوع کمین یا حمله غافلگیرانه با خبر میشدند. از جمله نتایج این اقدامات، شناسایی این بود که آنان توانستند کشتیهای جنگی امپراتوری روم را که در نزدیکیهای شهر طرابلس لنگر انداخته بودند، پیدا کنند، به محض اینکه مسلمانان از توقف این کشتیها در آن نقطه با خبر شدند به آنها حمله برده و آنها را به تصرف خود در آوردند؛ آنان توانستند یکصد نفر از ملوانان را اسیر کرده و به غنایم ارزشمندی دست یابند و این اولین غنایم با ارزش بود که مسلمانان در این سفر به دست آوردند [۷۴۱]. عبدالله همچنان، پس از این پیروزی روحیهبخش، راه خود را به سوی آفریقا ادامه داد، در طول مسیر، جاسوسانی را جهت کسب اخبار به دیگر مناطق گسیل میداشت تا اینکه سپاه به شهر «سبیطله» رسید، در آنجا سپاه اسلام و سپاه جرجیر، حاکم آفریقا، رودرروی هم قرار گرفتند. نقل است که شمار سربازان جرجیر به یکصد و بیست هزار نفر میرسید. نخست دو فرمانده سپاه، پیغامها و نامههایی برای هم فرستادند که مضمون غالب آنها، این بود که عبدالله به جرجیر پیشنهاد نمود یا به اسلام ایمان آورد یا با قبول حاکمیت اسلام بر کیش خود بماند و در مقابل به مسلمانان جزیه پرداخت نماید. اما جرجیر هیچکدام از این پیشنهادات را نپذیرفت و بر مواضع خود اصرار ورزید. سرانجام دو سپاه به مصاف هم رفتند. جنگ چند روز به طول انجامید تا اینکه سپاهی به فرماندهی عبدالله بن زبیر به یاری سپاهیان اسلام آمد و به این ترتیب، جرجیر ستمکار به سرنوشت خود رسید. [۷۴۲]
چون رومیانی که در ساحل دریا مستقر بودند، از سرنوشت جرجیر و مردمان سبیطله با خبر شدند، به شدت احساس ترس نمودند؛ نخست خواستار جنگ با عبدالله بن سعد بن أبی سرح بودند اما به خاطر ترس از او، بدو نامه نوشتند و از او خواستند که سپاهیان خود را از آنجا ببرد و رومیان متعهد میشوند که به او حمله نکنند و هر سال سیصد قنطار طلا و در روایتی دیگر، یکصد قنطار طلا را به عنوان جزیه به مسلمانان بپردازند. عبدالله نیز این شرط را پذیرفت و جزیه را از آنان تحویل گرفت. اما با رومیان شرط گذاشتند غنایمی را که مسلمانان قبل از مصالحه به دست آوردهاند از آنِ آنان باشد و دیگر غنایمی را که بعد از مصالحه به چنگ آوردهاند به رومیان باز گردانند. پس از این مصالحه، عبدالله بعد از یک سال و سه ماه و در روایتی دیگر یک سال و یک ماه توقف در آفریقا، به مصر بازگشت. [۷۴۳]
هنگامی که عبدالله بن سعد به طرابلس رسید، تجهیزات و وسائل سنگین سپاهیان را سوار بر کشتیها نمود و خود و افرادش، صحیح و سالم به مصر باز گشتند. پس از بازگشت به مصر، خمس غنایم و اموالی دیگر را نزد عثمان فرستاد. در واقع کشتیهایی که در ساحل طرابلس لنگر انداخته و منتظر عبدالله بن سعد بودند، غنایمی بودند که مسلمانان در شام و اسکندریه به تصرف خود در آورده بودند. إرشیبالد در این خصوص میگوید: پس از اینکه مسلمانان، اسکندریه و شام را فتح نمودند، در کارگاههای آنها به کشتیهای سالم و یا نیمه کاری دست یافتند که با اندکی کار تکمیل میشدند [۷۴۴]. همچنین نقل است که عبدالله بن سعد پس از بازگشت به مصر، در سال سی و سوم بعد از هجرت به دلیل شورش مردمان آفریقا و نقص پیمان صلح از جانب آنان، بار دیگر عزم آنجا نمود و توانست بر آنان پیروز شود. او پس از فتح مجدّد آفریقا، ارکان حکومتی اسلامی را در آنجا بنیان نهاد و مردم آنجا نیز با به اسلام گرویدند و یا به پرداخت جزیه تن دادند. [۷۴۵]
چون اخبار دقیقی از مسلمانان در آفریقا به عثمان نمیرسید، عبدالله بن زبیر را با دستهای از جنگ جویان بدانجا اعزام نمود. او نیز خود را با سرعت به آنان رسانید. به محض ورود عبدالله بن زبیر به سپاه اسلام، صدای تکبیر مسلمانان، فضا را طنین انداز کرد. جرجیر چون از علت این هیاهو جویا شد، بدو گفتند که سپاهی دیگر به آنان ملحق شده است. این خبر، عزم جرجیر برای ادامه جنگ را سست کرد. عبدالله بن زبیر میدید که دو سپاه از صبح زود تا نیمه روز به کارزار میپردازند و سپس هر یک به اردوگاه خویش باز میگردد و تا صبح فردا استراحت میکنند. روز بعد خود او به میدان نبرد رفت اما عبدالله بن سعد را در میان سپاهیان ندید، چون از علت غیبت او سؤال کرد بدو گفتند: که جرجیر اعلام نموده است هر کس ابن سعد را به قتل برساند، به او یکصد هزار دینار پاداش خواهد داد و دخترش را به عقد او در آورده و او را حاکم آفریقا خواهد نمود. حال ابن سعد بیشتر نسبت به جان خود بیم دارد [۷۴۶]. عبدالله بن زبیر نزد ابن سعد رفت و بدو گفت: با این شیوه جنگ، مصاف ما با آنان به طول خواهد انجامید. آنان در سرزمین خود هستند و مدام تقویت قوا میکنند اما ما از سرزمین خود دور هستیم و نمیتوانیم چونان آنان خود را تقویت نماییم. من پیشنهاد میکنم فردا صبح جنگجویانی شجاع را در خیمهها پنهان داشته و به میدان کارزار نفرستیم. فردا در اردوگاه خود با دشمن خواهیم جنگید و چون روز به نیمه رسید، ما دست از جنگ نکشیم و با دشمن به نبرد ادامه دهیم تا آنان کاملاً خسته و درمانده شوند. آنگاه چون به اردوگاه خویش بازگشتند، آن افرادی را که در خیمهها نگاه داشتهایم پنهان از چشم رومیان و در غفلت ایشان به لشگرگاه آنان میفرستیم. انشاءالله با این نقشه، بر رومیان پیروز خواهیم شد. ابن سعد نیز بزرگان صحابه را فراخواند و با آنان در این خصوص، مشورت نمود که همهی آنان با این نقشه زیرکانه موافقت کردند. چون فردای آن روز فرا رسید، عبدالله بن سعد طبق نقشه، مردانی شجاع و جنگجو را همراه اسبانشان در خیمهها نگاه داشت و بقیهی سپاه را به جنگ با رومیان گسیل داشت. آنان تا ظهر با رومیان به کارزار پرداختند و چون هنگام ظهر شد و رومیان قصد اردوگاه خود را نمودند، ابن زبیر مانع این کار شد و به جنگ با آنان ادامه داد، جنگ آنقدر ادامه یافت که هر دو سپاه کاملاً خسته و کوفته شدند، آنگاه شیپور آتش بس به صدا در آمد و طرفین هر یک به اردوگاه خود باز گشتند. در این هنگام ابن زبیر همراه آن افرادی که در خیمهها پنهان شده بودند در خفا و بدون اینکه رومیان متوجه آنان شوند، خود را داخل سپاه روم کردند، چون رومیان به خیمهگاه خود بازگشتند و قصد استراحت نمودند، مردی تکبیر برآورد و آن افراد نفوذی، تکبیر زنان به قتل عام رومیان مبادرت ورزیدند، رومیان چنان غافلگیر شده بودند که فرصت آن را نیافتند سلاحهای خود را بردارند، مسلمانان با هجومی برق آسا، لشکرگاه آنان را به تصرف خود در آوردند و شکستی وحشتناک را بر آنان وارد نمودند، خود جرجیز نیز در این عملیات به دست ابن زبیر به قتل رسید و دختر او به اسارت مسلمانان در آمد. عبدالله بن سعد پس از محاصره شهر سبیطله، توانست آن شهر را به تصرف خود در آورد، او در آنجا به چنان غنایمی دست یافت که تا به حال نظیر آن را ندیده بود، به نحویکه سهم هر سرباز سوارکار از آنها، سه هزار دینار و سهم هر سرباز پیاده یک هزار دینار میشد. پس از فتح سبیطله، ابن سعد، سپاهیانش را به دیگر مناطق گسیل داشت. سپاهیان او توانستند تا شهر «قفصه» را به تصرف خود در آورند. او همچنین لشکری را به جانب قلعه «اجم» که بسیاری از رومیان بدان پناه برده بودند، اعزام نمود. این سپاه توانست پس از محاصره قلعه و از طریق مصالحه با مدافعان آن، به تصرف آنجا نائل آید. ابن سعد، دختر جرجیر را به ابن زبیر بخشید و او را با خبر فتح و ظفر لشکریان اسلام نزد عثمان فرستاد. [۷۴۷]
[۷۳۸] الشرف و التسامی بحرکة الفتح الإسلامی، علی محمد الصلاّبی، ۱۸۹. [۷۳۹] لیبیامن الفتح العربی حتی انتقال الخلافة الفاطمیة، ۴۹. [۷۴۰] لیبیامن الفتح العربی حتّی انتقال الخلافة الفاطمیة، ۳۹. [۷۴۱] الشرف و التسامی بحرکة الفتح الاسلامی، ۱۹۱. [۷۴۲] الشرف و التسامی بحرکة الفتح الاسلامی، ۱۹۳ و البدایة و النهایة (۷/۱۵۸). [۷۴۳] الشرف و التسامی بحرکة الفتح الاسلامی، ۱۹۴. [۷۴۴] لیبیامن الفتح العربی حتی انتقال الخلافة الفاطمیة، ۴۶. [۷۴۵] الشرف و التسامی بحرکة الفتح الإسلامی، ۱۹۴. [۷۴۶] التاریخ الإسلامی، مواقف و عبر (۱۲/۳۸۸). [۷۴۷] الکامل، ابن أثیر (۳/۴۵-۴۶).