گفتار سوم: واقعیّات و حقایق مربوط به والیان عثمانس
مؤرّخان بارها بیان داشتهاند که عثمان، به دلیل محبت و علاقه بسیار به خویشاوندان خود، آنان را در مناصب مختلف به کار گرفت و دست آنان را در حکومت باز گذاشت و همین ادّعاهای نادرست، خشم مردمان بسیاری را علیه این مرد با اخلاص برانگیخته است [۱۰۱۰]
عثمان تنها پنج تن از خویشاوندان خود را به ولایت گمارد، که عبارتند از:
معاویه بن ابی سفیان، عبدالله بن سعد بن ابی سرح، ولید بن عقبه، سعید بن عاص و عبدالله بن عامر بن کریز، و این اقدام از نظر آن مردمان، نادرست بوده و به همین دلیل به خاطر آن، عثمان را مورد طعن و انتقادات تند و ناروای خود قرار دادهاند. برای اینکه به این طعنهها و گمانهزنیهای نادرست پاسخی قاطع داد شود، نخست باید والیان عثمان را بشناسیم و آن وقت به قضاوت بنشینیم که عثمان چند درصد از آنان را از میان خویشاوندان خود برگزید. والیان عثمان عبارت بودند از: ابوموسی اشعری، قعقاع بن عمرو، جابر مزنی، حبیب بن مسلمه، عبدالرحمن بن خالد بن ولید، ابو الاعور سلمی، حکیم بن سلامه، اشعث بن قیس، جریر بن عبدالله بجلی، عینیه بن نهاس، مالک بن حبیب، نسیر عجلی، سائب بن اقرع، سعید بن قیس، سلمان بن ربیعه، خنیس بن حبیش، احنف بن قیس، عبدالرحمن بن ربیعه، یعلی بن امیه، عبدالله بن عمرو حضرمی و علی بن ربیعه بن عبدالعزی. میبینیم که تعداد والیان عثمان بیست و شش نفر بودهاند. حال این پرسش را مطرح میکنیم: آیا عثمان حق نداشت پنج نفر از بنیامیه را که خود حضرت رسول جاز آنان بیشتر از دیگران در مشاغل و مناصب حکومتی استفاده میکرد، به منصب ولایت برگزیند؟
از طرف دیگر، همهی این پنج نفر، به طور همزمان، بر مسند قدرت نبودهاند. به عنوان مثال، عثمان بعد از عزل ولید، سعید بن عاص را به جای او منصوب نمود که به دلیل بعضی مسایل و اتفاقات، پس از مدتی او را نیز عزل کرد. به این ترتیب هنگام شهادت عثمان تنها سه نفر از امویان بر مسند قدرت بودند و آنان عبارت بودند از معاویه، عبدالله بن ابی سرح و عبدالله بن عامر، همچنین باید دانست که عثمان، ولید و سعید بن عاص را از ولایتی عزل نمود که پیشتر عمر، سعد بن ابی و قاص را از ولایت آن شهر عزل نموده بود. در واقع کوفه، شهری بود که مردم آن همیشه در مورد والیان خود، ابراز نارضایتی کرده و از آنان انتقاد مینمودند و عزل سعید و ولید به خاطر نقص و ضعف آنان نبود. بنابراین طعنه بر آنان و نیز شخصیت والای عثمان روا نیست و ایراد متوجه شهری است که آنان والی آنجا بودهاند. [۱۰۱۱]
خود رسولخدا جنیز افرادی از بنی امیّه را در حکومت خویش به کار میگرفت. ابوبکر و عمر نیز که قرابتی با امویان نداشتند، در دولت خود از آنان استفاده میکردند. به دلیل شرافت و اعتبار بنیامیه، تعداد افرادی که از آنان در حکومت رسولخدا جمشغول به کار بودند از هر قبیله دیگری بیشتر بود. به عنوان مثال، پیامبر خدا جعتّاب بن أُسید بن أبی العاص و أبوسفیان بن حرب را به ترتیب به ولایت مکه و نجران منصوب نمودند، خالد بن سعید را مسئول جمعآوری زکاتهای بنی مذجح ساخت و أبان بن سعید را نخست فرمانده چند سرّیه نمود و سپس ولایت بحرین را به او سپرد. عثمان نیز به تبعیت از رسولخدا ج، همان افراد و یا هم قبیلهایهای آنان را در حکومت خود به کار گماشت.
ابوبکر و عمر نیز چنین رفتار نمودند کما اینکه ابوبکر، یزید بن ابی سفیان را به فرماندهی فتوحات شام منصوب نمود و پس از او عمر، یزید را در منصب خود ابقا کرد و پس از یزید، برادرش معاویه را به مسئولیت گمارد. [۱۰۱۲]
حال ممکن است این سؤال به ذهن مخاطب برسد که آیا این افراد، در مسئولیتهای خود، موفق بوده و توانستهاند لیاقت خویش را به اثبات رسانند. ما در این مورد و در صفحات بعد، به تفصیل، دیدگاه علما و بزرگان دین را منعکس خواهیم نمود.
عثمان خلیفهای بود ره یافته که باید به او اقتدا نمود. اقدامات او خود، منبع الهام بسیاری از قوانین و احکام شریعت بوده است. باید به یادداشت همانطور که عمر، از به کار گرفتن نزدیکان خود در دولت اجتناب مینمود و آن را به دیگران نیز توصیه میکرد، عثمان، نزدیکان با لیاقت و مورد اطمینان خود را در مسئولیتهای مختلف به کار میگماشت و هر کس با دقت در سیره او مطالعه نماید به لیاقت و توان مدیریت بالای این افراد پی خواهد برد. [۱۰۱۳]
والیان و کارگزارانی را که عثمان از میان خویشاوندان خود برگزید، افرادی بودند لایق و توانا که این لیاقت و توان خود در اداره امور حکومت را به اثبات رساندند.
آنان توانستند به فتوحات بسیاری دست یافته و عدل و مساوات را در میان مردمان اقامه نمایند. باید به خاطر داشت، تعدادی از همین والیان و کارگزاران در عهد رسول جنیز مسئولیتهایی به عهده داشتند. [۱۰۱۴]
حال به دیدگاه بزرگان دین و صاحبنظران در مورد این والیان نگاهی میافکنیم:
[۱۰۱۰] الدولة الأمویة المفتری علیها، ص۱۵۹. [۱۰۱۱] حقبة من التاریخ، ۷۵. [۱۰۱۲] منهاج السنة (۳/۱۷۵-۱۷۶). [۱۰۱۳] الأساس فی السنة (۴/۱۶۷۵). [۱۰۱۴] تحقیق مواقف الصحابة من الفتنة (۱/۴۱۷).