نهم: ولایت کوفه
عمر بن خطاب در اواخر خلافت خویش، مغیره بن شعبه را به ولایت کوفه بر گزید [۹۳۶]. چون عثمان به قدرت رسید، او را عزل و سعد بن ابی و قاصسرا بدان منصب تعیین نمود. در مورد علت این اقدام عثمانسروایت میکنند که او آنرا بنا به وصیّت عمر بن خطابسکه در بستر مرگ، به خلیفه بعد از خود توصیه کرده بود که سعد بن ابی و قاص را بدان سمت انتخاب کند، انجام داد. عمر در وصیت خود گفته بود که او سعد را بدون اینکه کار اشتباهی مرتکب شود و یا خیانتی از او سرزده باشد، از ولایت کوفه عزل کرده است اما به خلیفه بعد از خود سفارش میکند که او را به این منصب باز گرداند [۹۳۷]. عثمان در تعیین سعد به ولایت کوفه، شرط گذاشت که او عهدهدار اقامه نماز و سپاهیان کوفه باشد و عبدالله بن مسعودسمسئول بیتالمال آن ولایت باشد [۹۳۸]. سعدسکه خود، در عهد عمرس، کوفه را بنیان نهاده بود، نسبت به اوضاع و احوال شهر شناختی کامل داشت. همچنین به خاطر اینکه چند سال، ولایت آنجا را بر عهده داشت، بهتر از هر کس دیگری به شرایط و مرزها و سپاهیان و مردمان آن آگاه بود [۹۳۹]. از مهمترین اقداماتی که سعد در طول حکومتش بر کوفه انجام میداد، بازدید مستمر از مرزها و سرزمینهای تحت سلطه ولایت کوفه بود سعد به رتق و فتق امور و مسایل آن پرداخت [۹۴۰]. همچنین او در مدّت این مسافرت، به بازدید از منطقه همدان مبادرت نمود و در این بازدید، کارگزاران آن دیار را تعیین کرد. اما به مرور زمان میان سعد و ابن مسعود اختلافاتی بروز نمود، مؤرّخان، علّت این اختلاف را به این صورت روایت کردهاند که سعد از بیتالمال، مبلغی پول را به صورت مدّتدار قرض نمود. اما هنگام سر رسید آن، قادر به بازگرداندن آن مبانع به بیتالمال نبود. در این اثنا، ابن مسعود نیز، شخصاً، نزد او رفت تا قرض بیتالمال را از او مطالبه کند. چون صحبت آن دو بالا گرفت و با تندی با هم سخنی گفتند، مردم گرد آنان جمع شدند، هنگامی که خبر این ماجرا به عثمان رسید، او سعد را بر کنار و ابن مسعود را همچنان در مقام خود ابقا نمود [۹۴۱]. این داستان، خود دلیلی است بر زهد و ورع آن دو نفر صحابی جلیلالقدر، تا آنجا درآمد ناچیز سعد کفاف معیشت او را نمیکرد و به همین دلیل ناچار شد از بیتالمال، پول قرض کند. همچنین این ماجرا اثبات میکند که ابن مسعود تا چه حدّ، نسبت به حفظ و حراست از اموال بیتالمال تاکید داشته است، به این ترتیب، عثمانسسعد را بعد از یک سال و نیم حکومت بر کوفه عزل [۹۴۲]و ولید بن عقبه بن ابی معیط را جانشین او نمود. ولید پیشتر و در دوران خلافت ابوبکر از فرماندهای رده میانه سپاهیان اسلام در اردن بود و در دوران عمرسامیر اعراب مستقر در منطقه جزیره بود [۹۴۳]او در اواخر خلافت عمر و اوایل دوران عثمان، جزو فرماندهان تحت امر والی کوفه محسوب میشد که در نبردهای بسیاری حضور پیدا کرده بود [۹۴۴]. ایشان پیش از انتصاب بدین سمت، از شناخت لازمی نسبت به ولایت کوفه، سپاهیان و مرزهای آن و نیز اخلاق مردمانش برخوردار شده بود. شایان ذکر است که خلفای راشدین هرگاه قصد داشتند والیان و امرای خود را تعیین نمایند آنان را از میان افرادی انتخاب میکردند که در آن حوزه از تجربه و علم و درایت بیشتری نسبت به دیگران برخوردار بودند. بر همین اساس نیز عثمان، ولید را از میان دیگر نامزدها انتخاب نمود. هر چند هستند در میان مؤرّخان قدیم و معاصر که عثمان را به خاطر این انتصاب مورد انتقاد خود قرار دادهاند. آنان چنین ادعا میکنند که او برادر مادری خویش را برای این منصب در نظر داشت و چون اختلاف میان سعد و ابن مسعود پیش آمد، فرصت را غنیمت شمرد و ولید را به این مقام رسانید [۹۴۵]. باید دانست که این اتهامی است آشکار و صریح به عثمانس [۹۴۶]و نباید به چنین اتهاماتی که براساس حدس و گمان و در تضاد کامل با سوابق و عملکرد عثمان است وقعی گذاشت. در اوایل کار ولید، ابن مسعود همچنان عهدهدار امور بیتالمال بود اما به دلیل اختلافاتی که میان آن دو روی داد، عثمان تصمیم گرفت، مانند دیگر ولایات، امر ولایت و مسئولیت بیتالمال را به یک نفر واگذار کند و به همین دلیل، ابن مسعود را از مسئولیت خود بر کنار نمود و آنرا به ولید واگذار کرد. در واقع، عثمان بر این باور بود که در آن شرایط، مصلحت عامّه اقتضا میکند که والیان هم امور ولایت و نظامیان آنجا را بر عهده داشته باشند و هم امور بیتالمال را [۹۴۷]. در مورد ولید میتوان گفت که او امیری بود که نزد مردم از اعتبار و احترام خاصی برخوردار بود. گویند که خانه او در کوفه، در نداشت [۹۴۸]و او در تمام اوقات شبانهروز، پذیرای مراجعه کنندگان بود و به حلّ مشکلات آنان میپرداخت، تا آنکه جریان قتل ابن حیسمان خزاعی پیش آمد؛ ولید پس از این حادثه که در جریان آن چند نفر از جوانان کوفه، شب، ابن حیسمان را در منزل خود به قتل رسانیده بودند، آنها را قصاص کرد. این امر باعث آن شد که اقوام و نزدیکان آن جوانان، کینه ولید را به دل بگیرند و به مقابله با او بپردازند. آنان از هر اشتباه ولید، کوهی میساختند و تلاش میکردند به هر شکل ممکن، شخصیت او را ضایع و بیاعتبار کنند. سرانجام همین افراد توانستند اتهام شرب خمر را بر او وارد سازند که پس از کش و قوسهای فراوان، منجر به اجرای حدّ در مورد او و سپس عزل ایشان از ولایت کوفه شد. [۹۴۹]
بعد از عزل ولید، عثما نامهای خطاب به کوفیان نوشت و به آنان چنین گفت: از امیر المؤمنین عثمان به مردم کوفه؛ سلام علیکم بدانید که من ولید بن عقبه را به ولایت شما برگزیدم. او نیز توانست بر مشکلات و سختیهای آنجا فائق آید، ولید جزو مردمان صالح و نیکوکار بود که او را به رفتار و گفتاری نیک با شما امر نمودم اما شما را به چنین کاری مجبور نکردم. ولید در حقّ شما، نیک رفتار و خوب گفتار بود و هرگز به شما آسیب نرساند. این ظاهر او بود که خود به چشم خویش دیدید اما شما در مقابل، ایمان و تقوای او را مورد اتهام قرار دادید، بدانید که خداوند به احوال شما و او آگاه است و بینا؛ من پس از عزل ولید، سعید بن عاص را به ولایت شما انتخاب نمودم [پس از او اطاعت کنید و فرمان ببرید.] [۹۵۰]در واقع، این اتهام، دنبال یک سلسله شکایتهایی که دستهای از کوفیان، همیشه و به بهانههای مختلف، در مورد امرای خویش مطرح میکردند [۹۵۱]. با عزل ولید، بسیاری از مردم کوفه، خشمگین شدند و ولید را از این اتهام مبرّا دانستند. اما به هر حال و براساس سوگند چند نفر، عثمان در سال۳۰ بعد از هجرت، ولید را عزل و سعید را جانشین او نمود. کوفیانی که شکایت ولید را نزد عثمان برده بودند و در میانشان افرادی چون مالک اشتر حضور داشتند، هنگام عزیمت سعید به جانب کوفه، از همراهان و در واقع استقبال کنندگان او بودند [۹۵۲]که بعدها همین افراد علیه او دست به شورش زدند و مقدمات عزل او را فراهم آوردند. چون سعید به کوفه رسید به مسجد رفت و در آنجا خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! بدانید که من علیرغم میل خود به ولایت کوفه انتخاب شدهام اما چون اطاعت از امیر مؤمنان واجب است، من نیز این مسئولیت را پذیرفتم. بدانید اگر بوی فتنهای به مشامم برسد و ردّپایی از آنرا ببینم، آنرا در نطفه خفه خواهم کرد و در این کارزار کوتاه نخواهم نشست که یا من آنرا از میان خواهم برد و یا او بر من چیره میشود [۹۵۳]. به حقیقت که سعید، نشانههای ظهور فتنه و آشوبی بزرگ را در کوفه که مدتها قبل از ولایت او آغاز شده بود تشخیص داده و به همین خاطر، فتنهانگیزان را تهدید نمود که با شدّت با آن فتنه برخورد خواهد کرد. [۹۵۴]
سعید پس از به قدرت رسیدن، به رتق و فتق امور مهم ولایت خود چون تعیین امرا و فرماندهان مورد اعتماد خود پرداخت [۹۵۵]. او در طول حکومتش توانست فتوحات عظیمی را به دست آورد که در گفتار مربوط به فتوحات عهد عثمان، به تفصیل به آن پرداختیم. اما در سال۳۳ بعد از هجرت شعلههای فتنه کمکم از زیر خاکستر زبانه کشیدند و حوادث ناگواری را در کوفه و سپس در دیگر سرزمینها به بار آوردند. در این میان، مالک اشتر توطئهای بر ضد سعید بن عاص تدارک دید و از طریق آن توانست جماعتی از مردمان ساده لوح و زود باور را با خود همراه سازد. در واقع، موضع کوفیان نسبت به سعید کم و بیش، همانند موضع آنان در قبال حکام پیش از او چون سعد بن ابی وقاص و ولید بن عقبه بود. آنان پس از سعید بارها و بارها از دست والیان خود لب به شکایت گشوده و خواستار عزل آنان شده بودند و این به عادت این قوم لجوج و ناسپاس و فتنهانگیز تبدیل گشته بود. تنها تفاوتی که اعتراض این بار آنان با دیگر اعتراضاتشان داشت، شورش مسلحانهای بود که همزمان با این اعتراض، کوفه را در نوردید، بدون شک این رخدادی بود که در تاریخ کوفه و در تاریخ اسلام، برای اولین بار روی میداد. این حادثه را میتوان ثمره تغییرات و حوادثی دانست که بر اثر تبلیغات و شایعات آشوب طلبان و فتنهانگیزان، مردم کوفه را تحت تاثیر خود قرار داد، پس از این اعتراضات، عثمان، سعید را عزل و سپس ابوموسی را طبق خواسته خود مردم کوفه به ولایت آن دیار منصوب نمود. چون ابوموسیسبه کوفه وارد شد، خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! دیگر این چنین طغیان مکنید و از این نوع اقدامات بپرهیزید، متحد باشید و از خلافت اطاعت کنید، از تعجیل و شتاب در تصمیمگیریها و قضاوتهایتان پرهیز نمایید و صبر و آرامش را پیشه خود سازید که از امروز، امیری را که میخواستید نزد شماست. سپس چون از منبر پایین آمد مردم از او خواستند که برای نماز به امامت بایستید اما او امتناع کرد و اعلام نمود تا زمانی که مردم شهر با او پیمان نبستهاند که هیچگاه علیه عثمان شورش نخواهند کرد، هرگز به امامت ایشان نمیایستد. آنان نیز اعلام کردند که چنین خواهند بود که امیرشان میخواهد. [۹۵۶]عثمان نیز نامهای به مردم کوفه نوشت و در آن خطاب به مردم چنین گفت: ای مردم! من فردی را نزد شما فرستادهام که خود، او را برگزیدید. به خداوند سوگند که آبرویم را در معرض خطر فتنه شما قرار دادهام و صبورانه تمام توانم را به کار بستهام تا شاید شما اصلاح شوید. ای مردم! هرچه را که دوست دارید به این شرط که عصیان خداوند در آن نباشد بازگو کنید و آن را از من بخواهید و از هر چه نفرت و کراهت دارید به این شرط که عصیان خداوند در آن نباشد بازگو کنید تا آن را از شما دور سازم. اما بدانید که این، مشروط بر این است که از خلافت اطاعت کنید و بر او شورش نکنید که در غیر اینصورت همانگونه که با شما رفتار میشود که شما رفتار میکنید [۹۵۷]. ابوموسیستا زمان شهادت عثمانسبر ولایت کوفه ماند و حکومت نمود. [۹۵۸]
به این ترتیب میبینیم که ولایت کوفه در عهد عثمانسپنج والی را به خود دید که اصلاً در دیگر ولایات سابقه نداشت. در طول حکومت این والیان، حوادث مهمّی روی داد که به طور مستقیم بر سرنوشت حکومت اسلامی تاثیر گذار بود تا اینکه سرانجام شعلههای فتنه از این شهر زبانه کشید و همهی قلمرو اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داد. تجربه اثبات کرد که مردمان کوفه در تمام دوران حکومت والیان خود، علیه آنان دست به شیطنت میزدند و با وجود تلاش والیان جهت تأمین خواستههای آنان، باز هم آن مردم، ایشان را از خود میراندند. شاید به همین دلیل باشد که عمر بن خطّاب از دست آنان به تنگ آمد و در موردشان گفت که از خداوند میخواهد او را از شرّ مردم کوفه نجات دهد.
مطلبی که لازم است که بیان شود نقش کوفیان در فتنه قتل عثمان میباشد تا آنجا که تنی چند از آنان، مسقیماً در قتل عثمان دست داشتند. از طرف دیگر، چون کوفه سرزمینهای دیگری چون طبرستان، آذربایجان و شمال فلات ایران را تحت سلطه خود گرفته بود، با این سرزمینها ارتباطی تنگاتنگ داشت. مهمترین دلیل اثبات این ارتباط، حضور خود والیان در فتح آن مناطق و نیز نظارت مستقیم آنان در حفظ امنیت و ثبات آن سرزمینها میباشد [۹۵۹]. به این ترتیب، بعید نیست که آن مناطق نیز در کنار کوفه، نقشی را در جریان آن فتنه ایفا کرده باشند. [۹۶۰]
از خلال مطالعه ولایات قلمرو اسلامی در عهد عثمان میبینیم که ولایاتی چون بحرین، یمن، مکه و طائف که در خود جزیرة العرب واقع بودند از ثبات و امنیت پایداری برخوردار بودهاند. شام نیز در طول خلافت عثمان، جز در رابطه با جنگ با رومیان، بدور از هر نوع تشنّج بود. مردمان بصره نیز در کنار والی خود، عبدالله بن عامر، سرگرم فتوحات و دفع حملات و توطئههای دشمنان بودند. در این میان، کوفه و مصر هستند که در اواخر عهد عثمانسدچار تشنجات و حوادثی میشوند که باعث شد مردمان آن سرزمینها به جای نبرد با دشمنان دین، علیه خلیفه خود سر به طغیان بردارند و در فتنه به شهادت رسانیدن او مشارکت داشته باشند. [۹۶۱]
[۹۳۶] تاریخ الطبری (۵/۲۳۹). [۹۳۷] تاریخ الطبری (۵/۲۳۹). [۹۳۸] همان (۵/۲۵۰)، الولایة علی البلدان (۱/۱۹۶). [۹۳۹] عثمان بن عفان، صادق عرجون، ص۱۰۵، الولایه علی البلدان (۱/۱۹۶). [۹۴۰] همان (۱/۱۹۷). [۹۴۱] تاریخ الطبری (۵/۲۵۱). [۹۴۲] همان (۵/۲۵۰). [۹۴۳] همان (۵/۲۵۱). [۹۴۴] الولایة علی البلدان (۱/۱۹۸). [۹۴۵] الولایة علی البلدان (۱/۱۹۸). [۹۴۶] نگا: الفتنة الکبری، طه حسین (۱/۹۴). [۹۴۷] عثمان بن عفان، صادق عرجون، ص۱۰۸. [۹۴۸] تاریخ الطبری (۵/۲۵۱). [۹۴۹] الولایة علی البلدان (۱/۲۰۱). [۹۵۰] تاریخ الطبری (۵/۲۸۰). [۹۵۱] الولایة علی البلدان (۱/۲۰۶). [۹۵۲] تاریخ الطبری (۵/۲۸۰). [۹۵۳] همان (۵/۲۸۰). [۹۵۴] الولایة علی البلدان (۱/۲۰۷). [۹۵۵] همان (۱/۲۰۸). [۹۵۶] تاریخ الطبری (۵/۳۳۹). [۹۵۷] همان (۵/۳۴۳). [۹۵۸] همان (۵/۳۴۳). [۹۵۹] الولایة علی البلدان (۱/۲۱۳). [۹۶۰] الولایة علی البلدان (۱/۲۱۳). [۹۶۱] همان (۱/۲۱۴).