عثمان بن عفان رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه سوم

فهرست کتاب

دوم: ارسال نامه به سرزمین‌های مختلف

دوم: ارسال نامه به سرزمین‌های مختلف

عثمان در این نامه‌ها که به مثابه اعلامیه‌ای خطاب به عموم مسلمانان بود چنین نوشت: «ای مردم! بدانید که هر وقت کارگزاران من به حج می‌آیند آنان را مورد بازخواست قرار داده‌ام و هرگز از عملکرد آنان بی‌خبر نبوده‌ام. من از زمانی که خلیفه امت شده‌ام براساس امر به معروف و نهی از منکر حکومت کرده‌ام و چون فردی از من یا کارگزاران حکومتم درخواستی نموده است به خواست خود دست یافته. من حق و حقوق مردم را بر حقوق خود و خانواده‌ام ترجیح داده‌ام و هرگز در خصوص حقوق آنان ظلمی ننموده‌ام. اما حال می‌بینم که افرادی به من تهمت‌های ناروا می‌زنند و شایعاتی را در مورد من بر زبان می‌رانند. از همین جا اعلام می‌کنم که هر کس از من شکایتی دارد و گمان می‌کند که حق او را پایمان کرده‌ام به حج امسال بیاید و آن را از من و یا کارگزاران دولتم بگیرد و اگر هم خواست آن را بر من ببخشد که خداوند نیکوکاران را پاداش نیک عطا فرماید». نقل است چون مردم از محتوای این نامه‌ها با خبر شدند بسیار گریستند و عثمان را دعا نمودند. [۱۴۱۷]

حال باید نگریست که آیا دنیا چنین گذشت، صبر، درایت و شجاعتی را به خود دیده است که این پیرمرد هشتاد و دو ساله از خود به نمایش گذاشت؟! آیا می‌توان حاکمی را یافت که چنین تلاش ورزد تا ریشه ظلم و ستم را بخشکاند؟! آیا مردم تا به حال، چنین عدالت والایی را به چشم خود دیده‌اند؟! این عدالت تا بدان حد عظیم بود که خلیفه اعلام می‌دارد که در راه احقاق حقوق مردم، از حق و حقوق خود و خانواده‌اش نیز می‌گذرد و تنها حد و مرز این عدالت را حدود شریعت پاک اسلام می‌داند که نباید پا را فراتر از آن گذاشت. عثمان به این مسأله اکتفا نکرد که بازرسانی امین و قابل اعتماد را به میان مردم بفرستد تا از اوضاع و احوال ایشان خبردار شود، بلکه رسماً به همه‌ی مردم اعلام می‌دارد که هر کس را علیه او و کارگزارانش شکایتی است به حج آن سال بیاید و آن را در ملأعام مطرح نماید. نیز دستور داد تا همه‌ی والیان و امرا در قلمرو خود همین رویه را در پیش گیرند و به شکایت مردم گوش فرا داده و آن‌گاه آن‌ را به خود خلیفه اطلاع دهند و دیدگاه‌های راه‌گشای خود را در این مسایل بر خلیفه عرضه دارد [۱۴۱۸].

[۱۴۱۷] همان (۵/۳۴۹). [۱۴۱۸] عثمان بن عفان الخلیفة الشاکر الصابر، ۲۱۲.