چهارم: اقامه حجت و برهان بر ضد توطئهگران
آنگاه عثمان، سبئیان را دعوت نمود تا در مسجد و جلوی دیدگان همهی صحابه و دیگر مسلمانان ادعاهای خود را اثبات کنند و گناهان و اشتباهات و ظلم و فساد او و دستگاه خلافتش را به همگان نشان دهند. چون آن منافقان چنین نمودند، عثمان نیز با ارائه دلایل و توضیحات روشنگرانه پاسخ آنان و اتهامات ایشان را داد. او تک تک اتهامات سبئیان علیه او را تبیین نمود و جوابهای محکمی را به آنها داد و تمامی صحابه و بزرگان اسلام را گواه و شاهد آن ادله و توضیحات خود گرفت که هیچ کدام از آنها دروغ نمیباشند. [۱۴۳۱]
۱- او گفت از من انتقاد میکنند که من نماز در سفر را برخلاف سنت رسولخدا جو ابوبکر و عمر کامل خواندهام. باید بگویم من نماز را هنگام مسافرت به مکه کامل خواندم و همانطور که همه میدانند اقوام و خویشان من در آنجا ساکن هستند و در واقع من در میان اقوام و نزدیکان خود اقامت داشتم و مسافر محسوب نمیشدم. صحابه نیز سخنان او را تأیید کردند.
۲- او بیان داشت که او را متهم میکنند که چراگاههای وسیعی را به شتران حکومت اختصاص داده و دیگر مردمان را در تنگنا قرار داده است. باید گفت: که چراگاه شتران در عهد رسولخدا جو ابوبکر و عمر نیز وجود داشتند و من تنها آنها را توسعه دادم؛ چرا که شتران زکات و جهاد به میزان بسیار زیادی افزایش یافته بودند. از طرف دیگر من هرگز فقرا و مساکین را منع نکردم که نباید از آن چراگاهها استفاده کنند. خود من هرگز حیواناتم را در آن چراگاهها به چرا نفرستادم و همانطور که میدانید قبل از به خلافت رسیدن بیشتر از همهی مسلمانان شتر و گوسفند داشتم اما حالا فقط گوسفند دارم و از آن همه شتر، تنها دو شتر برایم مانده که آنها را نیز برای رفتن به مکه و ادای مراسم حج نگهداشتهام. پس از گفتن این سخنان، صحابه کلام او را تصدیق نمودند.
۳- مرا متهم میکنند که همهی نسخههای قرآن را سوزاندهام و تنها یک نسخه از آنها را باقی گذاشتهام. مگر نه این است که قرآن، کلام خدا و از جانب او بر پیامبر خدا جنازل شد. این کتاب واحد است و چند چیز نمیباشد. تنها کاری که من کردم این بود که همهی مسلمانان را بر یک نسخه گرد آوردم و مانع تفرقه و اختلاف آنان شدم. پیش از من نیز ابوبکرسهمین کار را کرد و همهی قرآن را در یک مصحف جمع نمود.
۴- گویند که من حکم بن ابی العاص را که رسولخدا جاز مکه به طائف تبعید کرده بودند به مدینه آوردم. مگر نه این است که حکم اهل مکه است و از مردمان مدینه نیست. رسولخدا جاو را از مکه به طائف تبعید نمود اما بعد از اینکه مورد ستایش پیامبر جواقع شد، او را به مکه باز گردانید. صحابه نیز سخنان او را تصدیق کردند.
۵- ایراد میگیرند که من افراد جوان و کم و سن و سال را در مقامات و مناصب مختلف به کار گماشتهام. من تنها افراد خردمند، صبور و مقاوم و مورد اعتماد را به این مسئولیتها گماشتهام و میتوانید لیاقت آنان را از افرادی که زیر دست آنان بودهاند، سؤال کنید. از طرف دیگر خود رسولخدا جو ابوبکر و عمربنیز افراد جوان را در مسئولیتهای مختلفی به کار گرفتند، مثلاً خود حضرت رسول جاسامه بن زید را که از همهی جوانانی که من استخدام کردم کم سن و سالتر بود امیر لشکر نمود و انتقاداتی به مراتب شدیدتر از این انتقاداتی که از من میکنند در حق ایشان روا داشتند. صحابه نیز با تایید سخنان عثمانسگفتند که این مردمان هر آنچه را که نمیتوانند درک کنند به باد انتقاد میگیرند.
۶- گویند که من خمس غنایم فتح آفریقا را به عبدالله بن سعد بن ابی سرح بخشیدم. اما من تنها یک پنجم خمس را که یکصد هزار درهم میشد به او دادم و این مبلغ را به عنوان پاداش تلاش او در فتح آفریقا به او بخشدیم. پیش از من نیز ابوبکر و عمربچنین پاداشهایی را تعیین میکردند. هر چند هنگامی که سربازان از این پاداش با خبر شدند به این اقدام من اعتراض کردند و حال آنکه آنان را چنین حقی نبود. من نیز به خاطر گلایهها و اعتراضات آنان، آن پاداش را در میان خودشان تقسیم کردم و به ابن سعد چیزی نرسید.
۷- از من ایراد میگیرند که من خانوادهام را دوست دارم و به آنان پول پرداخت میکنم. بدانید که این محبت به خانوادهام هرگز باعث نشده که حق دیگران را ضایع کنم و به آنان ستم روا دارم و آن را به خانواده خود بدهم، بلکه بالعکس گاه حق و حقوق خانوادهام را به دیگر مسلمین دادهام. پولی را نیز که به خانوادهام میدهم از ثروت خود تأمین میکنم و هرگز از بیتالمال چیزی به خانواده خود ندادهام، چرا که اموال بیتالمال نه تنها بر من حرام است بلکه بر دیگر مسلمانان نیز حرام میباشد، من در دوران رسولخدا جو ابوبکر و عمرببخششهای بسیاری میکردم و امروز نسبت به آن دوران بسیار خسیس شدهام. امروز که پیر شدهام و قصد دارم اموالم را میان خانواده و نزدیکانم تقسیم کنم این مردمان از من ایراد میگیرند که چرا اموالت را به خانوادهات دادهای؟! سوگند به خدا جز خمس غنایم، همۀ اموالی را که از دیگر سرزمینها به مدینه میآمد به همانجا باز گردانم تا در همان دیار هزینه شود و خمس غنایم را نیز خود مسلمانان، تقسیم میکردند و به مستحقان آن پرداخت مینمودند. بدانید که من یک فلس بیارزش نیز از آن خمسها دریافت نکردهام. من و خانوادهام تنها و تنها از ثروت خود استفاده کردهایم و هیچگاه پولی از بیتالمال اخذ ننمودهایم.
۸- میگویند که من زمینها را به افرادی خاص بخشیدهام و دیگر مهاجرین و انصار و مهاجرینی را که در فتح آن سرزمینها شرکت داشتهاند محروم نمودهام. من آنگاه که آن زمینها را تقسیم کردم همه فاتحان را از آنها بهرهمند ساختم. اما در این میان دستهای از ایشان در همانجا ماندند و دستهای دیگر به شهرهای خود بازگشتند. همچنین از میان این دسته هم هستند افرادی که آن زمینها را فروختند. [۱۴۳۲]
این مسایل، مهمترین انتقاداتی بود که علیه عثمان بن عفانسمطرح میشود و عثمان با دلایلی محکم و توضیحاتی روشن به همهی آنها پاسخ گفت و همهی اراجیف و دروغهای سبئیان را برملا ساخت. اما چه سود که سبئیان انسانهای حق طلبی نبودند که با دیدن دلایل و شواهد روشن آن را بپذیرند و به راه راست آیند. آنان تنها و تنها قصد داشتند عثمانسرا از میان ببرند و در راستای این هدف، تمام تلاش خود را مبذول میداشتند تا مردم از او رویگردان شوند [۱۴۳۳]. حقا که هر کس را خداوند به راه ضلالت برد کس نتواند او را به راه راست هدایت کند.
همهی مردم اعم از صحابه و مسلمانان و رؤسای نفاق و سبئیت، سخنان عثمان بنعفانسرا شنیدند و همگی نیز صدق گفتار او را تایید کردند. سخنان عثمان چنان محکم و نافذ بود که همهی حضار در مسجد را تحت تاثیر خود قرار داد. اما سران نفاق و سبئیت که هرگز به دنبال حقایق نبودند و تنها قصد داشتند میان امت تفرقه ایجاد کنند و آنان را به دام مهلکه اختلاف و شکاف سوق دهند با این سخنان نیز دست از شرارت خود بر نداشتند. پس از افشا شدن دروغها و افتراهای آنان، مسلمانان از عثمانسخواهان آن شدند که او سران فتنهانگیز سبئیت را به قتل رساند تا امت اسلام از شر آنان در امان بماند و بلاد مسلمین بار دیگر، رنگ آرامش و امنیت به خود ببیند. عثمان مکررا با درخواست آنان مخالفت مینمود. او باور داشت که در صورت قتل آن افراد منافق و فتنهانگیز، فتنه آنان به سرعت سر تا سر جهان اسلام را در بر میگیرد و ایشان به اهداف خود دست خواهند یافت. او به آنان اجازه داد تا به سرزمینهای خود باز گردند حال آنکه میدانست که ایشان نقشههای خود را در راستای ضربه زدن به بدنه وحدت امت اسلام دنبال خواهند کرد. [۱۴۳۴]
[۱۴۳۱] الخلفاء الراشدون، ص۱۵۴-۱۵۵. [۱۴۳۲] العواصم من القواصم، ص ۶۱-۱۱۱ تاریخ الطبری (۵/۳۵۵) الخلفاء الراشدون، ص۱۵۸ الفتنة، احمد عرموش، ص۱۰-۱۴. [۱۴۳۳] تاریخ الجدل، محمد أبو زهرة، ص ۹۸-۹۹. [۱۴۳۴] الخلفاء الراشدون، ص۱۵۸-۱۵۹.