نخست: اسم، کنیه و القاب
۱- ایشان عثمان بن عفّان، ابوالعاص بن امیّه بن عبدالشمس بن عبد مناف بن قصیّ [۱۳]بن کلاب است که نسب ایشان در عبد مناف به نسب پیامبر جمیرسد. مادرشان أروی دختر کُرَیْز بنربیعه بنحبیب بن عبدشمس بنعبد مناف بنقصی [۱۴]و مادر بزرگ مادری ایشان، ام حکیم البیضاء دختر عبدالمطلب، خواهر تنی عبدالله، پدر نبی اکرم جمیباشد، زبیر بن بکار نقل میکند که ام حکیم و عبدالله دوقلو بودهاند. بنابراین عثمانسپسر دختر عمهی رسولالله جبود و حضرت رسول، پسر دایی/ مامای مادر حضرت عثمان بودند. مادر حضرت عثمان، در دوران خلافت پسرش، مسلمان از دنیا رفت و ایشان، خود، در تشییع جنازه مادر شرکت نمودند [۱۵]اما پدر ایشان در زمان جاهلیت فوت نمود.
۲- کنیهی ایشان: در زمان جاهلیت کنیه ایشان، أبو عمرو بود اما پس از اینکه رقیه دخت رسول اکرم جاز ایشان، صاحب عبدالله شد، مسلمانان، ایشان را با کنیهی ابوعبدالله صدا میزدند. [۱۶]
۳- لقب ایشان: لقب آن حضرت ذیالنورین بود. بدرالدین العینی [۱۷]در شرح خود بر صحیح بخاری گفته است: از مهلّب بن أبی صفره [۱۸]سؤال شد: چرا به عثمان، ذیالنورین میگفتند؟ او گفت: زیرا ایشان تنها فردی بود که با دو دختر نبی اکرم ازدواج نمود [۱۹]. عبدالله بن عمر بن أبان جعفی در این مورد گفته است: دائیم/ مامایم، حسین جَعفی به من گفت: پسرم! آیا میدانی چرا به عثمان، ذیالنورین میگفتند؟ من گفتم: نه نمیدانم، او گفت: زیرا که از میان مخلوق آدم تا روز قیامت تنها عثمان است که با دو دختر یک پیامبر ازدواج کرده است [۲۰]. هر چند در این رابطه، قولی بر این است که چون در هنگام شب، زیاد قرآن تلاوت مینمود، به این لقب شهرت یافت؛ زیرا قرآن و قیام در شب هر دو بسان نور میباشند. [۲۱]
۴- تولّد ایشان: آن حضرت در مکه و شش سال بعد از عامالفیل به دنیا آمد [۲۲]. هرچند که قولی دیگر، شهر طائف را محل تولد ایشان میداند. به این ترتیب میبینیم که ایشان، پنج سال از حضرت رسول جکوچکتر بودهاند. [۲۳]
۵- ظاهر ایشان: آن حضرت، مردی بودند میان بالا، با پوستی نازک، ریشی پرپشت، مفاصلی بزرگ و پشتی پهن، موی سرشان انبوه بود و عادت داشتند ریششان را زرد میکردند. امام زُهری در وصف ظاهر ایشان میفرماید: عثمان مردی چهارشانه، با موها و صورتی زیبا که موهای دو طرف پیشانیش ریخته بود [۲۴]، بینیشان باریک و دراز بود و ساقهای پایشان کلفت مینمود، دستانی بلند، موهایی مجعّد، دهانی زیبا و سیمایی زیبا داشتند. گویند ایشان، پوستی سفید داشت، اگرچه قولی دیگر بر آن است که ایشان رنگی گندمی داشتهاند. [۲۵]
[۱۳] طبقات ابن سعد (۳/۵۳). الإصابة (۴/۳۷۷). [۱۴] التمهید والبیان فی مقتل الشهید عثمان، محمد یحیی الأندلسی، ص۱۹. [۱۵] الخلاقة الراشدة والدولة الأمویّة، یحیی الیحیی، ص۳۸۸. [۱۶] التمهید و البیان، ص۱۹. [۱۷] محمود بن احمد بن موسی العینی، از علمای تاریخ، حدیث و فقه بود و صاحب تألیفات بسیار (متوفی ۸۵۵ ه ) نگا: شذرات الذهب (۷/۲۸۶) و الضوء اللامع (۱۰/۱۳۱). [۱۸] مهلب بن أبی صفره أزدی (د ۸۳ ه) از امراء و سرداران شجاعی بود که در عهد معاویهسدر هند نبردهای بسیاری انجام داد. او از جانب ابن زبیر، امارت منطقه جزیره را عهد دار بود و در دوران عبدالملک بن مروان، جنگهای بسیاری میان او و خوارج روی داد. سپس در سال (۷۹ ه ) از جانب عبدالملک، امارت خراسان یافت، شهرت او بیشتر به خاطر جنگهای او با خوارج است. نگا: وفیات الأعیان (۵/۳۵۰). سیرأعلام النبلاء (۴/۳۸۳). [۱۹] عمدة القاری شرح صحیح البخاری (۱۶/۲۰۱). [۲۰] سنن البیهقی (۷/۷۳) که بنا به قول دکتر عاطف لماضه این خبری حسن است. [۲۱] ذوالنورین عثّمان بن عفّان، ص ۷۹. [۲۲] الإصابة (۴/۳۷۷). [۲۳] عثمان بن عفّان، صادق عرجون، ص۴۵. [۲۴] تاریخ الطبری (۵/۴۴۰). [۲۵] صفة الصفوة (۱/۲۹۵). صحیح التوثیق فی سیرة و حیاة ذی النورین، ص۱۵.