بحث دوم: وضعت مردم قبل از بعثت پیامبر صو نیاز آنها به بعثت پیامبرص
شافعی /در ابتدای کتاب " الرساله " میگوید:
..... و گواهی میدهم که بجز الله هیچ خدای دیگری وجود ندارد و او تنها و بىشریک است و محمد بنده و رسول او است و او را مبعوث نمود در حالی که مردم دو دسته بودند:
دستهی اول: اهل کتاب احکام خدا را تبدیل کردند و به خدا کفر ورزیدند و از پیش خود دروغ را جعل نمودند و آن را با برنامهی حق خداوند که به سوی آنها فرستاده بود مخلوط کردند، پس خداوند کفر آنها را برای پیامبرش ذکر مینماید و میفرماید:
﴿وَإِنَّ مِنۡهُمۡ لَفَرِيقٗا يَلۡوُۥنَ أَلۡسِنَتَهُم بِٱلۡكِتَٰبِ لِتَحۡسَبُوهُ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمَا هُوَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَمَا هُوَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٧٨﴾[آلعمران: ۷۸].
ترجمه: «و از میان آنان گروهى هستند که زبان خود را به [خواندن] کتاب [تحریف شدهاى ] مىپیچانند تا آن [بربافته] را از [مطالب] کتاب [آسمانى] پندارید با اینکه آن از کتاب [آسمانى] نیست و مىگویند آن از جانب خداست در صورتى که از جانب خدا نیست و بر خدا دروغ مىبندند با اینکه خودشان [هم] مىدانند».
سپس میفرماید:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ ٧٩﴾[البقرة: ۷۹].
ترجمه: «پس واى بر کسانى که کتاب [تحریفشدهاى] با دستهاى خود مىنویسند سپس مىگویند این از جانب خداست تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند پس واى بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و واى بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست مىآورند».
و میفرماید:
﴿ وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ يُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٣٠ ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٣١﴾[التوبة: ۳۰-۳۱].
ترجمه: «و یهود گفتند عز یر پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست این سخنى است [باطل] که به زبان مىآورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شدهاند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده مىشوند * ینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مىگردانند».
و میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبٗا مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَٰٓؤُلَآءِ أَهۡدَىٰ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ سَبِيلًا ٥١ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَمَن يَلۡعَنِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ نَصِيرًا ٥٢﴾[النساء: ۵۱-۵۲].
ترجمه: «آیا کسانى را که از کتاب [آسمانى] نصیبى یافتهاند ندیدهاى که به جبت و طاغوت ایمان دارند و در باره کسانى که کفر ورزیدهاند مىگویند اینان از کسانى که ایمان آوردهاند راهیافتهترند * اینانند که خدا لعنتشان کرده و هرکه را خدا لعنت کند هرگز براى او یاورى نخواهى یافت».
و دستهای به خدا کفر ورزیدند، پس چیزهایی را ابداع کردند که خداوند به آن دستور نداده بود و با دستهای خود سنگ و تخته و صورتهایی را نصب میکردند و آن را مزین مینمودند و نامهایی را برای آنها به کار میبردند و آنها را خدایان خویش مینامیدند و به پرستش آنها میپرداختند، و هرگاه غیر از معبودهایشان چیزهای زیبای دیگری را مییافتند آن را برمی داشتند و به عبادت آن میپرداختند و معبودهای قبلی را کنار میگذاشتند، اینها عرب بودند و دستهای از عجم هم در این کار و در پرستش آنچه از ماهی و ستاره و آتش و... انتخاب کرده بودند از اعراب پیروی میکردند.
و خداوند پاسخی از پاسخهای برخی از کسانی که غیر از او را پرستش میکردند برای پیامبرش بازگو مینماید، پس خداوند سخن آنها را حکایت میکند که میگفتند:﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾[الزخرف: ۲۳].ترجمه: «گفتند ما پدران خود را بر آیینى [و راهى] یافتهایم و ما از پى ایشان راهسپریم».
و خداوند در آیهی دیگری در مورد آنها حکایت میکند: ﴿ وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣﴾[نوح: ۲۳]. ترجمه: «و گفتند زنهار خدایان خود را رها مکنید و نه ود را واگذارید و نه سواع و نه یغوث و نه یعوق و نه نسر را».
و میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡٔٗا ٤٢﴾[مریم: ۴۱-۴۲]. ترجمه: «و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود * چون به پدرش گفت پدر جان چرا چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و از تو چیزى را دور نمىکند مىپرستى».
و میفرماید:
﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ ٧١ قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ ٧٣﴾[الشعراء: ۶۹-۷۳].
ترجمه: «بر آنان خبر ابراهیم را بخوان * آنگاه که به پدر خود و قومش گفت چه مىپرستید * گفتند بتانى را مىپرستیم و همواره ملازم آنهاییم * گفت آیا وقتى دعا مىکنید از شما مىشنوند * یا به شما سود یا زیان مىرسانند».
و خداوند آنگاه که نعمت خویش را به یاد آنها میآورد و از گمراهی آنها به طور عموم خبر میدهد و بر مؤمنین آنها منت میگذارد در موردشان میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾[آلعمران: ۱۰۳].
ترجمه: «و نعمتخدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانههاى خود را براى شما روشن مىکند باشد که شما راه یابید».
آنها قبل از اینکه به وسیلهی محمد نجات یابند در افتراق و اجتماعشان اهل کفر بودند و بزرگترین امور یعنی کفر به خدا آنها را گرد هم میآورد.
و همچنین ابداع و به وجود آوردن چیزهایی آنها را گرد هم میآورد که خداوند بدان اجازه نداده بود و خدا بسیار بلند مرتبهتر از آن است که آنها او را بدان توصیف میکردند.