روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

عقیده‌ی امام شافعی /در مورد قضا وقدر

عقیده‌ی امام شافعی /در مورد قضا وقدر

عقیده‌ی امام شافعی /در مورد قضا وقدر همان عقیده‌ی سلف - رحمهم‌ الله‌ - است.

جملاتی از امام شافعی روایت شده‌ که‌ بیانگر تأیید آن بزرگوار برای مراتب قضا و قدر است و همچنین بیانگر این است که‌ ایشان اعتقاد داشته‌ به‌ اینکه‌ خداوند کردار بندگان را خلق نموده‌ است.

ایشان گفته‌: خداوند متعال می‌فرماید:﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا ٣٠[الإنسان: ۳۰]. ترجمه: «و تا خدا نخواهد [شما] نخواهید خواست. خداوند در این آیه‌ به‌ بندگان خود اعلام داشت که‌ مشیت مربوط به‌ او است نه‌ بندگان، و اینکه‌ مشیت بندگان به‌ مشیت و اراده‌ی بندگان مرتبط است و به‌ آن تعلق دارد» [۸۱۸].

و در تاریخ ابن عساکر از ربیع نقل شده‌ که‌ گفته‌: از شافعی شنیدم که‌ می‌گفت: اگر خداوند بنده‌ی خود را به‌ وسیله‌ی هر گناهی جز شرک قرار دادن برای خدا داخل آتش نماید بسیار بهتر از آن است که‌ به‌ وسیله‌ی چیزی از این اهواء او را داخل آتش نماید. و منظور ایشان از (اهواء) این است که‌ جماعتی را دیدند که‌ در مورد قدر با هم کشمکشم می‌کردند.

شافعی می‌گوید: در قرآن مشیت برای خداوند نه‌ بندگان قرار داده‌ شده‌ است و مشیت هم همان چیزی است که‌ خداوند در آیه‌ی زیر بدان اشاره‌ نموده‌﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا ٣٠[الإنسان: ۳۰]. خداوند در این آیه‌ به‌ بندگان خود اعلام داشت که‌ مشیت مربوط به‌ او است [۸۱۹].

و از جمله‌ شعرهای شافعی که‌ در این مورد روایت می‌شود این است: ما شئت کان وان لـم اشأوما شئت ان لـم تشأ لـم یکنخلقت العباد علی ما علمتففی العلم یجری الفتی والـمسنعلی ذا مننت وهذا خــــذلتوهذا أعنت وذا لـم تعـــنفمنهم شقی ومنهم سعیـدومنهم قبیح ومنهم حسن [۸۲۰] هر آنچه‌ شما بخواهید صورت می‌گیرد و لو اینکه‌ من آن را نخواهم، و آنچه‌ من بخواهم و شما نخواهید هرگز صورت نمی‌پذیرد، بندگان را بنا به‌ علم خویش خلق کردی، پس در علم شما پیر و جوان جاری می‌شود، بر این یکی منت گذاشته‌اید و این یکی را بى‌خانمان کرده‌اید، و به‌ این کمک کرده‌اید و آن دیگری را بى‌یاری رسان کنار زده‌اید، وبرخی از مردم را بدبخت و برخی را هم خوشبخت نموده‌اید، و برخی را زشت و برخی را زیبا آفریده‌اید.

با توجه‌ به‌ این شعر می‌فهمیم که‌ شافعی /قایل به‌ مراتب قدر بوده‌ است:

مرتبه‌اول: علم و دانش.
مرتبه‌ دوم: مشیت و خواستن.
مرتبه‌ سوم: خلق و آفرینش.

همچنانکه‌ می‌فهمیم که‌ شافعی به‌ مشیت مخصوص بندگان هم قایل بوده‌ است و اعلام داشته‌ که‌ خداوند خالق کردار بندگان است.

اما مرتبه‌ چهارم: یعنی نوشتن کردار بندگان در لوح المحفوظ، برای این مرتبه‌ هم به‌ شعر زیر نگاه کن که‌ می‌گوید: الهم فضل والقضاء غالبوکائن ما خط في اللوحفانظرالروح واسبابه‌الیس ما کتب من الروح [۸۲۱] و در مورد آفرینش کردار بندگان می‌گوید: بشر کردار خود را خلق نمی‌کند، بلکه‌ خداوند آن را خلق می‌کند و بندگان آنرا انجام می‌دهند [۸۲۲].

و می‌گوید: مشیت و خوسته‌های بندگان مربوط به‌ خداوند است و مردم چیزی را نمی‌خواهند مگر اینکه‌ خداوند آنرا بخواهد. بشر کردار خود را خلق نمی‌کند، و در واقع خداوند آن را خلق می‌کند و بندگان آنرا انجام می‌دهند و نیک و بد قدر ازجانب خداوند است [۸۲۳].

و در مورد اثبات اراده‌ی خداوند می‌گوید: قدر الله‌ واقع یقضی وروده‌قد مضی فیك حکمة وانقضی ما تریده قدر خداوند به‌ وقوع می‌رسد و انجام می‌یابد، در مورد شما حکمتی را حکم کرده‌ و آنچه‌ او می‌خواهد به‌ انجام می‌رسد.

پس هر آنچه‌ او بخواهد رخ می‌دهد اگر شما هم آن را نخواهید [۸۲۴]

و چیزی واضح هم است که‌ اراده‌ به‌ دو معنی می‌آید:

نخست: اراده‌ی جهانی و اینکه‌ مشیت الهی تعلق بر چیزی بگیرد، و در این قسم محبت و رضایت خداوند برای آنچه‌ اراده‌ می‌کند شرط نیست، بلکه‌ همه‌ چیز حتی کفر و گناه هم داخل آن می‌شود، و این قسم از اراده‌ هیچ کس نمی‌تواند از آن بیرون رود.

و دلیل آن قول خداوند است که‌ می‌فرماید:﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن يُرِدۡ أَن يُضِلَّهُۥ يَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَيِّقًا حَرَجٗا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي ٱلسَّمَآءِ[الأنعام: ۱۲۵]. «پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید دلش را به پذیرش اسلام مى‏گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند دلش را سخت تنگ مى‏گرداند چنانکه گویى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود».

و می‌فرماید:﴿وَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِكَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَيۡ‍ًٔاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ[المائدة: ۴۱]. ترجمه: «و هر که را خدا بخواهد به فتنه درافکند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چیزى بر نمى‏آید اینانند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک گرداند در دنیا براى آنان رسوایى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود».

دوم: اراده‌ی دینی و شرعی؛ و این اراده‌ مخصوص چیزهایی است که‌ خداوند به‌ آنها راضی است و آنها را دوست دارد و بنا به‌ اقتضای آنها به‌ بندگان خود امر و نهی می‌کند، و دلیل این قسم هم قول خداوند است که‌ می‌فرماید:﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵]. «خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد».

و می‌فرماید:﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمۡ وَيَهۡدِيَكُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَيَتُوبَ عَلَيۡكُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٢٦[النساء: ۲۶]. ترجمه: «خدا مى‏خواهد براى شما توضیح دهد و راه [و رسم] کسانى را که پیش از شما بوده‏اند به شما بنمایاند و بر شما ببخشاید و خدا داناى حکیم است».

و هر کدام از این دو اراده‌ در انسان مسلمان جمع می‌شود و اراده‌ی جهانی در انسان فاجرو گناهکار خلاصه‌ می‌شود.

خداوند سبحان تمام بندگانش به‌ طور عموم را به‌ سوی رضایت خویش دعوت نموده‌ و هر آن کس که‌ بخواهد‌ به راه راست هدایت مى‏کند؛ خداوند می‌فرماید:﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٥[یونس: ۲۵]. ترجمه: «و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‏خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند».

خداوند سبحان دعوت را عمومی اعلام داشته‌ است اما هدایت را مخصوص کسانی قرار داده‌ که‌ خود خواهان آن است».﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ٧[القلم: ۷].

ترجمه: «پروردگارت خود بهتر مى‏داند چه کسى از راه او منحرف شده و [هم] او به راه یافتگان داناتر است» [۸۲۵].

و در همین رابطه‌ امام شافعی /در مقدمه‌ کتاب " الرسالة " می‌گوید: و از او استعانت و یاری می‌جویم همانند استعانت و یاری جویی کسی که‌ بجز به‌ وسیله‌ی او هیچ گونه‌ قدرت و توانایی ندارد. و از او طلب آن هدایتی را می‌کنم که‌ شامل حال هر کس شود هرگز گمراه نمی‌شود [۸۲۶].

و در جای دیگر می‌گوید: پس خداوند‌ به‌ وسیله‌ کتاب خود سپس بر زبان پیامبرش هدایت داد هر آن کس که‌ مورد رحم او گشت.

بیهقی می‌گوید: مراد آن فردی است که‌ به‌ وسیله‌ی سعادت و خوشبختی و توفیق برای انجام طاعات نه‌ چیزهای حرام رحم خداوند شامل حال او گشته پس با توجه‌ به‌ همین نکته‌ واضح شد که‌ دعوت الهی یک دعوت عمومی است و هدایتی که‌ عبارت است از توفیق برای طاعات و دوری از گناه و معصیت خصوصی است؛ همچنانکه‌ خداوند عزو جل می‌فرماید:﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٥[یونس: ۲۵]. ترجمه: «و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‏خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند» [۸۲۷].

و در مورد قدریه‌ فرموده‌ است: قدریه‌ همان کسانی هستند که‌ پیامبر /در مورد آنها فرمود: «آنها مجوسیهای (آتش پرستان ) این امت اسلامی هستند» [۸۲۸]آنهایی که‌ می‌گویند خداوند از گناهان چیزی نمی‌داند تا وقتی که‌ انجام داده‌ نشده‌ [۸۲۹].

و مزنی می‌گوید از شافعی شنیدم می‌گفت: می‌دانی قدریه‌ چه‌ کسانی هستند ؟ آنها کسانی هستند که‌ می‌گویند خداوند شر را خلق نکرد مگر بعد از اینکه‌ صورت می‌گیرد [۸۳۰].

و امام شافعی /برای رد بر قدریه‌ دارای سخنان فراوانی است که‌ آنها را در یک بحث جداگانه‌ای در بخش " موضع‌گیری شافعی در برابر فرقه‌ها " ذکر می‌نمایم.

و کسی که‌ از سخنان شافعی دقت کند می‌بیند که‌ آن بزرگوار با مذهب سلف کاملا موافق بوده‌ و از الفاظ اهل بدعت در مورد قدر دور بوده‌ است و این مذهبی متوسط میان قدریه‌ نفی کننده‌ و قدریه‌ جبریه‌ می‌باشد.

و خدا بهتر می‌داند

[۸۱۸] الام ۱/۲۰۲ ، مناقب البیهقی ۱/ ۴۱۲ و الاعتقاد بیهقی ۱۵۷. [۸۱۹] تاریخ ابن عساکر ۱۴/ب/۴۰۶خ [۸۲۰] مناقب بیهقی ۱/۴۱۲ ، الاعتقاد بیهقی ۱۶۲ ، البدایة و النهایة ۱۰/۲۵۴ ، طبقات الشافعیة ابن کثیر ۱۴/أخ ، تاریخ ابن عساکر ۱۴/۴۰۷ ، دیوان الشافعی به‌ جمع آوری محمد عفیف الزعبی۷۳. [۸۲۱] مناقببب الشافعی نوشته‌ی رازی ۱۲. [۸۲۲] همان مصدر ۱۲۵. [۸۲۳] مناقب الشافعی نوشته‌ی بیهقی ۱/۴۱۵ [۸۲۴] همان موصدر ۱/۴۱۸ [۸۲۵] به‌ کتاب ۲۰۰ سوال و جواب فی العقیده‌ " نوشته‌ی شیخ حافظ حکمی (۶۶) مراجعه‌ کن. [۸۲۶] الرسالة / ۸. [۸۲۷] مناقب الشافعی " البیهقی ۱/۴۱۵. [۸۲۸] امام احمد در مسند خویش ۸/۴-۶ شبیه‌ این روایت را نقل کرده‌ است واحمد شاکر و حاکم در " المستدرک ۱/۸۵ گفته‌ اند: سند آن منقطع است و حاکم گفته‌: این حدیث بنا بر شرط شیخین صحیح است اما به‌ شرط اینکه‌ شنیدن ابو حازم از ابن عمر صحیح باشد و ذهبی هم در این نظریه‌ با او هم نوا شده‌ است ، و ابو داود در کتاب " السنة " باب " القدر ۴/۲۲۲ " آن را اخراج کرده‌ است. و منذری گفته‌ است: این روایت منقطع است ، زیرا ابوحازم سلمه‌ بن دینار از ابن عمر نشنیده‌ است ؛ و این حدیث از طرقهایی دیگر از ابن عمر روایت شده‌ که‌ هیچ کدام از آنها ثابت نشده‌ است. مختصر سنن ابی داود ۷/۵۸ ، و آجری در " الشریعة " ۱۹۰ ، وسیوطی در " الجامع " آن را به‌ لفظ (قدریه‌ مجوسیهای (آتش پرستان ) این امت اسلامی هستند. به‌ کتاب " فیض القدیر ۴/۵۳۴ مراجعه‌ کن. و در جای دیگر آن را به‌ لفظ (هر امت و ملتی مجوسیهای خود دارد و مجوسیهای امت من کسانی هستند که‌ می‌گویند قدر وجود ندارد ) و این روایت را به‌ امام احمد نسبت داده‌ است ، و شیخ البانی هم آن را به‌ عنوان حدیث حسن قلمداد کرده‌ است. و- به‌ کتابهای: صحیح الجامع ۵/۳۷، ۴/۱۵۰ ، المشکاة بتحقیقه‌ " حدیث شماره‌ ۱۰۷ و تحقیق احمد شاکر حلی المسند ۸/۴-۶ و " النهج السدید بتخریج احادیث تیسیر العزیز الحمید ۳۵۹ مراجعه‌ نمایید. [۸۲۹] مناقب الشافعی ؛ بیهقی ۱/۴۱۳ [۸۳۰] مناقب الشافعی ؛ بیهقی ۱/۴۱۴