بحث چهارم: سوگند یاد کردن به غیر نام خدا
روشن است که خداوند منان رسول خودش محمد صرا فرستاد تا مردم را به عبادت پروردگارمنان فرا خواند و آنها را از شرک و بت پرستی بترساند.
به خاطر حریص بودن رسول اکرم صبر این رسالت و وظیفه هر دری که منجر به شرک شود یا روزنه تنفسش باشد آنرا بسته، هر چند با الفاظی اداء شود که در بر گیرنده چنین مفهومی هم نباشد.
یکی از این بیانات رسول اکرم در این راستا حدیث «الا ان الله ینهاکم ان تحلفوا بابائکم من کان حالفاً فلیحلف بالله او لیصمت» [۵۲۸]می باشد.
نهی از سوگند خوردن تنها مخصوص پدران نیست بلکه هر چیزی غیر از خدا در دائره نهی قرار میگیرد چون همانگونه که ثابت شده عمومیت لفظ اعتبار دارد نه سبب مخصوص و مقید.
بدین علت در احادیث دیگر ازسوگند خوردن به هر چیزی غیر از خدا نهی شده، در حدیث عبدالرحمان بن سمره آمده که رسول خدا صفرمود:
«لا تحلفوا بالطواغی ولا بآبائکم» [۵۲۹]«به بتهای که میپرستید و پدرانتان سوگند نخورید».
«من حلف بالامانة فلیس منا» [۵۳۰]«هرکس به امامت سوگند بخورد از ما نیست چون سوگند باید به یکی از صفات خدا باشد نه امری از امورش».
رسول خدا صدر حدیث دیگر شناعت و بدی سوگند خوردن به غیر خدا را چنین بیان میکند که صاحبش را به چاله شرک و گمراهی میآندازد، میفرماید: «من حلف بغیر الله فقد کفر او اشرك» [۵۳۱]«هرکس به غیر خدا سوگند بخورد کافر شده یا شرک ورزیده».
سپس رسول خداصدر حدیث دیگر کفاره چنین سوگندی را اینگونه بیان میفرماید: «من حلف فقال في حلفه باللات والعزی فلیقل لا اله الا الله» [۵۳۲]«هرکس سوگند بخورد وسوگند را با لات و عزی یاد کند باید بگوید: لااله الا الله».
این احادیث دال بر این هستند که سوگند به غیر از خدا جرم بزرگی است و باید از آن تبرا بجویم و آنرا گناه بزرگی بشماریم اگر مجبور باشیم که سوگند بخوریم با یکی از اسماء خداوند منان باشد و الا سکوت اختیار کنیم.
بعضی از بزرگان متاخر مذهب، سوگند خوردن به غیر خدا را جائز میدانند و در این راستا چندین شبهه را هم مطرح کردهاند ما هم آنها را ذکر نموده و به رد بعضی هم میپردازیم:
شبهه اول: خداوند در قرآن به بعضی از مخلوقات خود مانند ضحی و سماء و طارق سوگند میخورد.
در جواب این شبهه گفته شده: چنین سوگندی مخصوص خداوند است ایشان میتوانند به هرچه دوست داشته باشد سوگند بخورد اما انسان باید تنها به خدا سوگند یاد کند.
شبهه دوم: بعضی از روافض گفتهاند: اگر سوگند خوردن ناشایست و قبیح باشد باید خدا را از آن دور گردانیم ولی در قرآن به غیر خدا سوگند خورده شده پس اگر در حق خدا بد و قبیح نباشد باید در حق مردم هم چنین حکمی بگیرد.
جواب: ما به اوامر و نواهی شریعت ایمان آورده ایم و به پیروی از آن مکلف گشتهایم پس لازم است از منهیات دوری جوییم و اصلاً نیازمند چنین فلسفه بافی خشک هم نیستیم.
خداوند به خاطر این سخن فرعون را سزا داد که میگفت:
﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤﴾[النازعات: ۲۴]. «و گفت پروردگار بزرگتر شما منم».
درحالیکه چنین چیزی در حق خدا واجب است اما برای فرعون جرم به شمار میآید و موجب کفر وی شود، خداوند میفرماید:﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١﴾[الأعلی: ۱]. «نام پروردگار والاى خود را به پاکى بخوان».
شبهه سوم: در صحیح مسلم و غیره از طلحه بن عبدالله روایت شده که مردی از اهل نجد با سر و سیمای ژولیده و صدای مانند زنبور عسل که ما آنرا نمیفهمیدیم پیش رسول خداصآمد، نزدیک شد و در مورد اسلام شروع کرد به پرسیدن، در ادامه حدیث آمده که پیامبرصفرمود: «افلح وابیه ان صدق» [۵۳۳]و در روایت دیگر «دخل الجنة وابیه ان صدق» «سوگند به پدرش اگر راست بگوید نجات خواهد یافت یا سوگند به پدرش اگر راست بگوید وارد بهشت میشود».
در صحیح مسلم از ابی هریره روایت شده که مردی پیش رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا چه صدقهای پاداش فراوانی دارد؟
پیامبر صفرمود: «اما وابیك لتنبأنه، ان تصدق وانت صحیح شحیح تخشی الفقر وتأمل الغنی، ولا تمهل حتی اذا بلغت الحلقوم قلت لفلان کذا وقد کان لفلان» [۵۳۴]«صدقهای که تو، در حالی که خود سالم و تند درستی و آرزوی ثروت داشته باشی، آنرا ببخشی و صدقه دادن تا هنگام مرگ، به تأخیر نیاندازی و آن و قت بگویی: فلان مال من برای فلان کس و فلان قسمت برای فلان کس».
فرزانگان دین جوابهای گوناگونی به این شبهه دادهاند، ولی بهترین آنها این است که اینها قبل از نهی بوده، اما بعداً توسط احادیث نهی، نسخ شدهاند.
هر حدیثی که در این مورد روایت شده همانگونه که بزرگانی مانند ماوردی و طحاوی و بیهقی گفتهاند بر این باب حمل میشوند.
بیان شد که سوگند خوردن به غیر خدا درست نیست و هیچکدام از احادیث مخالفان قابل استدلال نیستند.
[۵۲۸] (خداوند شما را از سوگند خوردن به پدران خود ، نهی کرده، پس هر کسی که سوگند میخورد باید به خدا سوگند بخورد یا ساکت شود) بخاری باب الایمان ۶/۲۴۴۹ مسلم ۳/۱۲۶۷ [۵۲۹] مسلم ۳/۱۲۶۸. النهایه ۳/۱۲۸. [۵۳۰] احمد ۵/۳۵۲. ابو داود کتاب الایمان ۳/۲۲۳ و البانی در جامع الصحیح آنرا تصحیح کرده. [۵۳۱] ترمذی در باب النذور و الایمان ۳/۴۵ و حاکم در المستدرک ۴/۲۹۷ حدیث را روایت کردهاند. [۵۳۲] بخاری کتاب الایمان و النذور باب لا تحلف بللات و العزی ۶/۲۴۵۰ و مسلم در کتاب الایمان ۳/۱۲۶۷ و ۱۲۶۸. [۵۳۳] مسلم کتاب الایمان ۱/۴۱. [۵۳۴] مسلم کتاب الزکات ۲/۷۱۶.