روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

صفت چهارم: کلام خدا

صفت چهارم: کلام خدا

این یکی از بزرگ ترین مسئله اختلافی میان اهل سنت و گروه‌های دیگر است، مردم دیدگاه‌های گوناگونی در این مورد داشته‌اند [۶۹۰]و به خاطر آن این امت پا برجا و مقوم دچار بلا و مصیبت‌های کمر شکن شده، خون بسیاری از آن راد مردان ریخته شد، متأسفانه معتزله و همفکرانشان بر مسند قدرت تکیه زدند و برای مردم انگزسیون ایجاد می‌کردند، یکی از بزرگ‌ترین مردانی که آستین همت بالا کشید و تمام سختی و بدبختیهای این راه را با جان و دل خرید کسی جز امام اهل سنت و پیشوای حدیث احمد بن حنبل شیبانی نبود هزار رحمت بر روح پاکش، بر حق پابرجا ماند و درس مقاومت را به امت اسلامی یاد داد حتی بعضی می‌گویند: اسلام با دو نفر به فتح و پیروزی رسید، در چنگ رده توسط ابوبکر و در فتنه خلق قرآن توسط احمد بن حنبل، تا خداوند به داد مسلمین آمد و اهل سنت را از این مخمصه نجات داد [۶۹۱].

عقیده اهل سنت و جماعت:

خداوند دارای صفت کلام است، صفتی که قائم به ذات حکیم منان است و هرگز از او جدا نگشته یعنی همیشه سخن فرموده و تا قیام قیامت هم سخن خواهد فرمود.

کلام خداوند زیبا‌ترین کلام است و به کلام انسانها نمی‌ماند چون تشبیه بین خدا و مخلوق باطل وبی معنی است.

و با هر کدام از مخلوقاتش مانند فرشتگان و پیامبران و بندگان صالحش که دوست دارد با واسطه یا بدون واسطه سخن می‌فرماید، در بعضی مواقع مخاطب حکیم منان، حقیقت صدای الله را می‌شنود مانند مؤمنین در قیامت، یا خود صدا را می‌شنوند مانند موسی در دنیا که بر روی طور و کنار درخت با حیی منان به گفت وگو پرداخت.

همانطور که کلامش به کلام مخلوقات نمی‌ماند صدایش هم با صدای مخلوقات قابل تشبیه نیست. چون کلمات خداوند تمام نشدنی هستند.

یکی از کلامهای خداوند قرآن و تورات و انجیل است. همه قرآن با سوره و آیه و حروف و معانی کلام خدا می‌باشند و قبل از محمدصقرآن را بر کسی فرود نفرستاده.

ابتداء جبریل از خداوند می‌شنید و محمدصاز جبریل می‌گرفت و امت اسلامی هم از رسول اکرم ص، پس جبریل و محمدصوظیفه‌ای جز اداء کلام خدا نداشتند، قرآن کلامی است محفوظ، در لوح المحفوظ و آنچه در کتب و مصاحف هست و مردم با زبان آنرا تلاوت می‌کنند و با گوش سر آنها را می‌شنوند و در چاپ خانه آنها چاپ می‌کنند و از آن نسخه برداری می‌شود و در قلب حافظان قرآن با حروف و معانیش ثبت می‌شود، حقیقت کلامی است که خداوند فرموده است، کلام غیر خدا نیست، قرآنی است غیر مخلوق هر چند با قرائت و حفظ و چاپ و غیره در آن تصرف شود، هر کس آنرا بشنود و گمان کند که مخلوق است به خداوند کفر ورزیده است.

خداوند تورات را با دستان خود برای موسی نوشت، و آنچه در لوح المحفوظ است چهل سال قبل از آفریدن آدم با دست خداوند به تحریر در آمده، همنطور که در حدیث صحیح روایت شده است [۶۹۲].

کلام خداوند قابل تجزیه و تقسیم است قرآن و تورات و انجیل همه کلام خدا هستند در حالی که قرآن غیر انجیل و تورات است و تورات غیر انجیل است حتی در قرآن، سوره فاتحه غیر ایة الکرسی است، یا سوره بقره غیراز سوره العمران است، و همچنین بقیه کلام خدا از این قاعده مستثنی نیست، و خداند با لغات مختلف با بندگانش سخن می‌فرماید، قران عربی است و تورات عبری و انجیل سریانی است.

در قرآن معانی و مفاهیمی وجود دارد که در تورات به چشم نمی‌خورد، همچنین کلام خدا قابل تفضیل و ترجیح هستند مثلاً ایة الکرسی از از تمام آیات دیگر بزرگ‌تر است، مانند سوره فاتحه نه در قرآن نه در تورات و نه در انجیل نازل نشده است، یا سوره اخلاص یک سوم قرآن است، از این گذشته کلام خدا تقدیم و تأخیر دارند مثلاً در «بسم الله» الله بعد از اسم می‌آید، همه اینها با لفظ و حروف کلام غیر مخلوق خداوند هستند و اصلاً با کلام مخلوقات قابل تشبیه نیستند.

فراموش نکنیم اصوات و ورق و مداد و جلد قرآن و جوهر همه مخلوق و مصنوع هستند اما آنچه از حروفِ منطوقِ نوشته شدهِ نگه داری شده به دست می‌آید با حروف و معانی کلام خدا وغیر مخلوق می‌باشد.

اهل سنت و جماعت با ادله فراوانی از قران و سنت غیر مخلوق بودن کلام خدا را به اثبات رسانیده‌اند، مثلاً:

۱- ﴿تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ[البقرة: ۲۵۳]. «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عیسى پسر مریم دلایل آشکار دادیم و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم».

۲ـ ﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا[النساء: ۱۶۴]. ترجمه: «و خداوند با موسى آشکارا سخن گفت».

۳ـ ﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَ[الأعراف: ۱۴۳]. ترجمه: «و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد پروردگارا خود را به من بنماى».

۴- ﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ مِن شَٰطِيِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَيۡمَنِ فِي ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّيٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٣٠[القصص: ۳۰]. ترجمه: «پس چون به آن [آتش] رسید از جانب راست وادى در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که اى موسى من هستم خداوند، پروردگار جهانیان».

۵ـ ﴿إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَيۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٤٠[النحل: ۴۰]. ترجمه: «ما وقتى چیزى را اراده کنیم همین قدر به آن مى‏گوییم باش بى‏درنگ موجود مى‏شود».

۶- ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ ٦[التوبة: ۶]. ترجمه: «و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند».

آیات در این مورد فراوان هستند امام ابن تیمیه همه آنها را در کتابی به نام «شرح العقیدة الاصفهانیة» ص ۶۶ جمع آوری کرده است.

همچنی احادیث صحیحی در تأیید این مطلب از حضرت ختمی مرتبت صروایت شده است، به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱ـ حدیث ابو هریره از پیامبر صکه می‌فرماید : «احْتَجَّ آدَمُ وَمُوسَى فَقَالَ لَهُ مُوسَى أَنْتَ آدَمُ الَّذِي أَخْرَجَتْكَ خَطِيئَتُكَ مِنْ الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ أَنْتَ مُوسَى الَّذِي اصْطَفَاكَ اللَّهُ بِرِسَالَاتِهِ وَبِكَلَامِهِ ثُمَّ تَلُومُنِي عَلَى أَمْرٍ قُدِّرَ عَلَيَّ قَبْلَ أَنْ أُخْلَقَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى مَرَّتَيْنِ» «موسی و آدم به بحث و گفت وگو پرداختند: موسی گفت: تو پدر ما هستی اما با یک گناه ما را از بهشت بیرون آوردی، آدم هم گفت: تو فرستادی خدا هستی خداوند با دست خودش به تو تورات داه، آیا بر کاری مرا ملامت می‌کنید که چهل سال قبل از آفریدنم خداوند آنرا مقدر کرده بود، سپس پیامبر صفرمودند بدین علت آدم دو با بر موسی اقامه حجت کرد».

۲ـ حدیث ابی سعید خدری از پیامبر صکه می‌فرماید: «يَقُولُ اللَّهُ يَا آدَمُ فَيَقُولُ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ فَيُنَادَى بِصَوْتٍ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تُخْرِجَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بَعْثًا إِلَى النَّارِ». «خداوند می‌فرماید: ای آدم، آدم می‌گوید: در خدمتم، و با صدای بلند فرا خوانده می شود که گروه جهنمی را از میان فرزندانت برانگیز».

امام بخاری در صحیحش تحت عنوان آیه﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٢٣[سبأ: ۲۳]. بابی عنوان کرده و در آن می‌فرماید: خداوند نفرمود: «ماذا خلق ربکم» «خداوند چه چیزی را آفرید» [۶۹۳]چنین چیزی نشانه فقه و دقت فهم و حسن اعتقاد است در مورد کلام خداوند منان که مخلوق نیست.

۳ـ حدیث عدی بن حاتم ساز رسول خدا صکه می‌فرماید: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا سَيُكَلِّمُهُ رَبُّهُ لَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تُرْجُمَانٌ» [۶۹۴]«هر کدام از شما بدون مترجم با خدا سخن خواهید گفت».

آیات و احادیث فراوانی بر اثبات کلام خداوند و غیر مخلوق بودن کلامش وجود دارند که برای جویندگان حق شک و شبهه‌ای باقی نمی‌گذارند.

ابن خزیمه در التوحید ۱/۳۲۸ و اللالکائی در شرح اعتقاد اهل السنة و الجماعة ۲/۲۱۶ بیشتر آنها را روایت فرموده‌اند.

امام شافعی /یکی از پیشتازان این فتنه بود، با مخالفان، مجلس مناظره باز کرد و به امت اسلامی از در افتادن در این سیاه چاله‌ها هشدار داد و مردم را به دوری از آن فرا خواند حتی حکم تکفیر مخالفانی چون حفص الفرد را صادر کرد، نصوص فراوانی بر عقیده امام دلالت می‌کنند.

بیهقی /با سندش از ابی عبدالله محمد بن ادریس شافعی /روایت کرده که فرموده: قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است [۶۹۵].

امام شافعی /نسبت به افرادی که مخالف عقیده اهل سنت و جماعت بودند خیلی سخت‌گیر بود و خطر ناک بر آنها می‌تازید.

بیهقی با سندش از ابی شعیب روایت می‌کند: ابی شعیب در مجلس امام شافعی /در حالی که یوسف بن عمرو بن یزید و عبدالله بن حکم در آن مجلس بودند حضور پیدا کرد، بعد از مدتی حفص الفرد که متکلم تمام عیار بود وارد مجلس شد، حفص به یوسف گفت: در مورد قرآن چه می‌گوید؟

گفت: کلام خدا است، غیر از این هیچ چیزی در موردش نمی‌دانم، می‌خواستند دنباله سخن را به امام بسپارند تا اینکه حفص به شافعی /رو آورد و گفت: اینها می‌خواهند تو نظر خود را بیان کنید. شافعی /فرمود: این را رها کن، اما باز هم اصرار می‌کند تا اینکه شافعی /به سخن آمد و فرمود: تو در مورد قرآن چه می‌گوید؟

گفت: من می‌گویم مخلوق است.

فرمود: به چه دلیل؟

راوی می‌گوید: حفص بر مخلوق بودن و شافعی /بر غیر مخلوق بودن ساعتها استدلال کردند، تا اینکه شافعی /او را تکفیر کرد و سخن را به پایان رساند.

ابو شغیب می‌گوید: تمام استدلالهای امام شافعی /را نزد خودم در کتابی نگه داری کردم، روز بعد در بازار شیشه به حفص الفرد رسیدم، گفت: دیروز دیدی شافعی /چه کار کرد ؟ خواستم به آنها نشان دهم که امام شافعی /عالم و دانا است.

سپس به من رو کرد و گفت: هر چند هیچ کس در این مورد با او سخن نگفته و اهل کلام نیست ولی من بر او چیره نشدم هر چند من در این مورد تحقیق و بررسی می‌کنم و اهل کلام هستم [۶۹۶].

بیهقی همین روایت را با سندی دیگر از ربیع بن سلیمان نقل کرده، اما در پایان روایت آمده که حفص الفرد گفته: شافعی /تصمیم داشت مرا به قتل برساند یعنی تا این حد از سخنان من عصبانی شده بود [۶۹۷].

در سند ربیع آمده: وقتی شافعی با حفص به بحث و مناظره پرداخت، حفص گفت: قرآن مخلوق است، امام فرمود: به خداوند منان کفر ورزیدید [۶۹۸].

بیهقی با سندش مناظره دیگرِ امام شافعی را از ابی محمد زبیری نقل می‌کند که مردی به امام شافعی /گفت: به من بگو قرآن خالق است؟

امام فرمود: سوگند به خدا خالق نیست.

گفت: پس قرآن مخلوق است؟

امام فرمود: سوگند به خدا مخلوق نیست.

گفت: چه دلیلی دارید که قرآن مخلوق نباشد؟

امام سرش را بلند کرد و فرمود: قبول دارید که قرآن کلام خدا است؟

گفت: بله.

فرمود: آیه﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰاز نظر زمانی بر آیه﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ ٦[التوبة: ۶]. پیشی گرفته. ولی از نظر ترتیب بعد از آن قرار گرفته، حالا این سؤال مطرح است، آیا قبول دارید که خدا و کلامش با هم بوده‌اند، یا خودش بوده و کلامش موجود نباشد؟

مرد گفت: هم خدا، هم کلامش هر دو بوده‌اند.

شافعی /تبسمی کرد و فرمود: ای کوفیان، شما کلام بزرگی بر زبان می‌آورید، شما قبول دارید که خدا و کلامش هر دو قدیم هستند. پس چگونه می‌توانید بگوید: کلام خدا، غیر خدا است یا چیزهای دیگری که بر زبان می‌آورید؟

روای می‌گوید: مرد سؤال کننده سکوت اختیار کرد و دم در نداد.

هدف امام این است هرکس اقرار کند که کلام صفت خدا است، و صفات خدا از ذاتش جدا ناپذیر هستند و دوباره اقرار کند که قرآن کلام خدا است، پس چرا باید در غیر مخلوق بودن قرآن شک کند مگر قرآن هم یکی از صفات خداوند نیست و صفات خداوند لا یزال همراه ذات خداوند بوده‌اند و هیچ‌کدام مخلوق نیستند تا قرآن دومی باشد، همچنین امام می‌خواهد به او هشدار دهد که از این مغالطات که وسوسه‌های شیطانی هستند فاصله بگیرد و نگذار وارد منطقه ممنوعه عقل انسان شوند چون تفکر را فاسد می‌کنند، متأسفانه امروزه هم این وسوسه‌های شیطانی رخت بر نبسته‌اند و هر روز درِ فکر کسی را می‌زنند و آنرا به بى‌راه می‌کشانند، امروزه و روزگار قدیم قائلین به خلق قرآن می‌گویند: هر چیزی یا مخلوق است یا غیر مخلوق، قرآن کدام یکی است؟ مخلوق یا خالق؟

گمان می‌کنند که با این یاوه و چرند و پرند می‌توانند به مردم دروغ بگویند و آنها را گمراه سازند و اعتقادات مردم را فاسد و ویران کنند، اما قرآن کلام خدا است و کلام صفتی از صفات حیی منان است و صفات خداوند غیر مخلوق هستند.

امام شافعی /برای آن مرد بیان می‌کند که این عقیده سلف صالح این امت اسلامی بوده و سلف بر این اعتقاد پافشاری فرموده‌اند.

بیهقی با سندش از امام روایت می‌کند که فرموده: من سفیان بن عیینه را دیدم که بر در خانه نویسنده ایستاده بود، خطاب به او گفتم: ای ابا محمد اینجا چکار می‌کنید؟

گفت: دور شو، وای به حالت، من دارم کلام خدا را از دهان این بچه می‌شنوم [۶۹۹].

امام شافعی /جوان مردانه در مقابل افرادی که قائل به خلق قرآن بودند ایستاد، روزی نز د امام ذکر خیر ابراهیم بن سلیمان ابن علیه جهمی ـ که معتقد به خلق قرآن بود ـ شد، امام فرمود: من در هر چیزی مخالف او هستم حتی در گفتن لااله الا الله چون من می‌گویم: لا اله الا الله ای که پشت حجاب با موسی سخن گفت ولی او می‌گوید خدای که کلامی را آفرید و به موسی شنواند [۷۰۰].

این فقه و درک امام بزرگ وار است، بیان می‌کند که انکار صفت کلام برای خدا به مفهوم کلمه توحید خدشه وارد می‌سازد و مشت محکمی به دهان افرادی می‌کویبد که عقیده اسماء و صفات را مورد اهانت قرار می‌دهند و چماغ تکفیر را بر سر آنها بلند می‌کند چون چنین عقیده‌ای امت را به تفرق و اختلاف می‌کشاند نه به خیر و نیکی و صلاح.

این کلام امام شافعی /بود در مورد برائت از افراد و گروهی که از خط و مشی سلف صالح منحرف می‌شود و نحله‌ای دیگر را برای خود بر می‌گزینند و به خلق قرآن نظر می‌دهند.

هیچ روایتی در مورد لفظ از امام شافعی / نقل نشده چون در دوران ایشان چنین چیزی مطرح نبود بلکه ساخته و پرداخته نسل بعد از شافعی /است و عادتاً نباید چیزی در این مورد از ایشان روایت شود.

اما روایت شده که ایشان میان صدای خواننده (قارئ) و خوانده شده (مقروء ) تفاوتی قائل بوده‌اند ولی بدان تصریح نفرموده، بیهقی با سندش از ربیع بن سلیمان روایت می‌کند که شافعی /فرموده: قرآن خواندن در طواف سنت است و بهترین کلام انسان در طواف خواندن قرآن است [۷۰۱].

ابن تیمیه می‌فرماید: سلف امت اتفاق دارند قرآنی که توسط مسلمین خوانده می‌شود کلام خدا است، اما هیچ کدام از آنها نفرموده‌اند که اصوات قاری و مداد و جوهری و مصحف قدیم و ازلی هستند مانند قرآن هر چند اتفاق دارند که وحی میان دو لوح (قرآن) کلام خدا است و پیامبر صفرموده: قرآن را با صدا‌های زیبای خود مزین کنید [۷۰۲]، پس کلامی که مسلمین می‌خوانند کلام خدا است اما اصوات و لفظی که با آن قرآن را تلاوت می‌کنند کلام خدا نیست [۷۰۳].

در جای دیگری می‌فرماید: اگر چنین باشد (اصوات قاری کلام خدا باشد ) باید مداد و دوات و نقطه و حرکات همه غیر مخلوق باشند در حالی که چنین نیست و مخلوقیت آنها واضح و بدیهی است، پس صوتی که مردم با آن قرآن را می‌خوانند صدای بندگان است اما کلام، کلام خدا است خداوند می‌فرماید:﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ ٦[التوبة: ۶]. یا پیامبر صمی‌فرماید: «زینوا القرآن باصواتکم» کلام، کلام خداوند است اما صدا، صدای بنده است، خداوند با این صدا مردم را فرا نمی‌خواند و با موسی و دیگران سخن نمی‌فرماید، قرآن و سنت اینرا تأیید می‌کنند و سلف صالح بر این عقیده بوده‌اند.

خلاصه مذهب امام شافعی /در این مورد چنین است: معتقد بود که کلام صفت ازلی خداوند است و قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است و هر کس قائل به خلق قرآن باشد از دین خارج است و میان صدای قاری و قرآن تفاوت وجود دارد، صدای قاری مخلوق و خوانده شده (قرآن) غیر مخلوق است.

این مطلب را با روایتی از بیهقی با سندش از علی بن سهل رملی به پایان می‌رسانم که می‌فرماید: از امام شافعی /در مورد قرآن پرسیدم، فرمود: قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است.

گفتم: اگر کسی قائل به مخلوق بودن قرآن باشد چه حکمی دارد؟

فرمود: کافر است، هیچ کدام از بزرگان دین را ندیدم مگر اینکه همه آنها، قائلین به خلق قرآن را کافر قلمداد می‌کردند [۷۰۴].

بیهقی در کتاب «الاعتقاد» می‌گوید: شافعی /می‌فرمود: آنچه با زبان تلاوت می‌کنیم و با گوش آنرا می‌شنویم و در مصاحف می‌نویسیم، همه کلام خدا هستند و خداوند اوامر و نواهی خود را با این کلام توسط پیامبر صبه بندگان ابلاغ فرموده است [۷۰۵].

[۶۹۰] به شرح عقیده طحاویه ۱۶۸ نگاه کنید. [۶۹۱] تأریخ طبری ۸/۶۳۱ و مناقب احمد بن حنبل اثر ابن جوزی ۳۸۷ و البدایه و النهایة ۱۰/۳۴۵. [۶۹۲] مانند حدیث ابی هریره از رسول خدا صکه فرموده: «احْتَجَّ آدَمُ وَمُوسَى فَقَالَ لَهُ مُوسَى أَنْتَ آدَمُ الَّذِي أَخْرَجَتْكَ خَطِيئَتُكَ مِنْ الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ أَنْتَ مُوسَى الَّذِي اصْطَفَاكَ اللَّهُ بِرِسَالَاتِهِ وَبِكَلَامِهِ ثُمَّ تَلُومُنِي عَلَى أَمْرٍ قُدِّرَ عَلَيَّ قَبْلَ أَنْ أُخْلَقَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صفَحَجَّ آدَمُ مُوسَى مَرَّتَيْنِ» «موسی و آدم به بحث و گفت‌وگو پرداختند: موسی گفت: تو پدر ما هستی اما با یک گناه ما را از بهشت بیرون آوردی ، آدم هم گفت: تو فرستادی خدا هستی خداوند با دست خودش به تو تورات داه ، آیا بر کاری مرا ملامت می‌کنید که چهل سال قبل از آفریدنم خداوند آنرا مقدر کرده بود ، سپس پیامبر صفرمودند بدین علت آدم دو با بر موسی اقامه حجت کرد». بخاری کتاب قدر ۷/۲۱۴ و مسلم کتاب قدر ۴/۲۰۴۲. [۶۹۳] بخاری ۶/۲۷۱۹ [۶۹۴] بخاری باب توحید ۶/۲۷۲۹ و مسلم ۳/ ۷۰۳ [۶۹۵] المناقب ۱/۴۰۷ [۶۹۶] مناقب ۱۸/۵۶ [۶۹۷] مناقب ۱/۳۴۵۵ [۶۹۸] مناقب ۱/۴۰۷. به الشریعة اجری ۱۱ و الاسماء و الصفات بیهقی۳۲۲ نگاه کنید. [۶۹۹] مناقب ۱/۴۰۹ [۷۰۰] مناقب ۱/۴۰۹ و الاعتقاد ۹۶ [۷۰۱] مناقب ۱/۴۱۱. [۷۰۲] بخاری در باب توحید ۶/۲۷۴۳ و در باب خلق افعال ۳۴ و احمد ۴/۲۸۳ و ابو داود شماره ۱۴۶۸ و نسائی ۲/۱۷۹ و ابن ماجه ۱۳۴۲ حدیث را روایت کرده‌اند. [۷۰۳] مجموع فتاوی ۱۲/۵۵۸. [۷۰۴] الاسماء و الصفات ۳۲۳ [۷۰۵] الاعتقاد ۱۰۸.