روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

اصل نخست: تقدیم عقل بر نقل

اصل نخست: تقدیم عقل بر نقل

این بزرگترین اصل آنها است و سایر اصلها بر همین اصل بنیان شده‌اند و به‌ خاطر همین اصل بسیاری از عقاید ثابت در کتاب و سنت را به‌ دلیل مخالفت با عقل رد کرده‌اند.

و لازم است دانسته‌ شود که‌ عقل نزد آنها عبارت است از آراء و افکاری که‌ از فلاسفه‌ی متحیر گرفته‌اند و در کتابهایشان ترجمه‌ کرده‌اند و گمان می‌برند که‌ آنها قطعی هستند و غیر از آن ظنی می‌باشد.

و مراد از عقل تدبر و تأمل عقل سالم فطری نیست، زیرا میان عقل سالم فطری و شرع هیچ گونه‌ تعارض و تضادی وجود ندارد، بلکه‌ عقل سالم هر آنچه‌ نقل آورده‌ است می‌پذیرد و بر آن دلالت می‌کند و در باب روش اهل سنت و جماعت این را ذکر کردیم.

این افکاری که‌ آنها آن را عقلیات نامیده‌اند نزد آنها اصل دین محسوب می‌شود و این همان چیزی است که‌ نفی می‌کند و اثبات می‌گرداند، و سمعیات بر آن عرضه‌ می‌شود اگر با آن موافق در آمد پذیرفته‌ می‌شود و اگر با آن معارض در آمد رد می‌شود. اما در روش رد میان آنها اختلاف وجود دارد؛ سمعانی می‌گوید: آنها عقل خود را وسیله‌ی دعوت به‌ سوی خدا قرار داده‌اند و در میان خود آن را در جایگاه پیامبران گذاشته‌اند و اگر کسی بگوید: (لا اله‌ الا الله‌، عقلی رسول الله‌) هیچ خدایی بجز الله‌ وجود ندارد و عقلم فرستاده‌ی خدا است، از جهت معنی میان متکلمین حامل هیچ گونه‌ انکاری نمی‌باشد [۱۱۶]. و این قضیه‌ برای ما بسیار واضح و روشن می‌گردد اگر آن قانون کلی را مطالعه‌ کنیم که‌ فخر رازی در این مورد برای آنها تألیف کرده‌ است، نظر به‌ اینکه‌ می‌گوید:

بدان هرگاه دلایل قطعی عقلی بر اثبات چیزی اقامه‌ شد سپس دلایلی نقلی را یافتیم که‌ ظاهر آن بر خلاف آن بود حال از سه‌ امر خالی نیست:

۱- یا اینکه‌ باید مفهوم و مقتضای هر کدام از عقل و نقل تصدیق شوند پس تصدیق دو نقیض به‌ وجود می‌آید و این هم محال است.

۲- و یا اینکه‌ مقتضای هر دو باطل اعلام شود، پس تکذیب دو نقیض به‌ وجود می‌آید و این یکی نیز محال است.

۳- و یا اینکه‌ ظواهر نقلیه‌ تصدیق شود و ظواهر عقلی تکذیب شود و این باطل است.

زیرا ممکن نیست صحت ظواهر نقلی را بشناسیم مگر اینکه‌ با دلایل عقلی اثبات صانع و صفات او و کیفیت دلالت معجزة بر صدق پیامبرصو پیدایش معجزات بر محمدصرا شناخته‌ باشیم.

واگر دلایل قطعی عقلی کوچک و پست شمرده‌ شود عقل متهم می‌شود و آرای او پذیرفته‌ نمی‌شود و اگر اینگونه‌ باشد از پذیرفتن آرای او در این اصول خارج می‌گردد و هرگاه این اصول ثابت نشود دلایل نقلی از ارزش می‌افتند.

پس روشن شد که‌ بد جلوه‌ دادن عقل برای تصحیح نقل منجر به‌ پست شمردن هر کدام از عقل و نقل می‌گردد و این هم باطل است.

و هنگامی که‌ هر کدام از اقسام سه‌گانه‌ باطل شدند راه چاره‌ای جز پذیرفتن مقتضای دلایل قطعی عقلی باقی نمانده‌ است به‌ این صورت که‌ اعلام بداریم این دلایل نقلی یا اینکه‌ غیر صحیح هستند و یا اینکه‌ صحیح هستند اما مراد ظواهر آنها اصلی نیست.

سپس اگر تأویل را از باب اعانه‌ و یاری رسانی برای ذکر این تأویلات به‌ طور مفصل اجازه‌ بدهیم، و اگر تأویل جایز نباشد آگاهی از آنها را به‌ دانش خداوند متعال می‌سپاریم، این یک قانون کلی است که‌ در تمامی متشابهات به‌ آن مراجعه‌ می‌شود و توفیق در دست خدا است [۱۱۷].

این همان قانون کلی است که‌ اهل کلام عقاید خویش را بر آن بنیان کرده‌اند و این قانون ارزش و مقام قرآن و سنت را نزد آنها روشن می‌کند و واضح می‌گردد که‌ تأویل آنها برای قرآن و سنت از باب اعانه‌ و احسان است و گر نه‌ در اثبات عقیده‌ هیچگونه‌ نقشی ندارد.

و شیخ الاسلام /در کتاب خویش «درء تعارض العقل و النقل» که‌ در رد بر آنها تألیف کرد این قانون کلی را ذکر کرده‌ نموده و به‌ طور مفصل آن را نقض و ابطال گردانیده‌ است [۱۱۸].

و به‌ همین لحاظ آنها در کتابهای خویش به‌ طور صریح اعلام می‌دارند که‌ دلایل نقل یعنی قران و سنت یک دلایل ظنی هستند و مفید یقین نمی‌باشند و اما دلایل عقل دلایلی قطعی هستند به‌ همین خاطر هرگاه آنها در نقطه‌ مقابل همدیگر قرار گرفتند دلایل نقلی ساقط می‌شوند [۱۱۹].

و به‌ همین لحاظ از آوردن دلایل نقلی در کتابهای عقاید صرفه‌ نظر کرده‌اند و آن را به‌ زعم خود پر از کلام فلاسفه‌ و حکما کرده‌اند و برخی از آنها به‌ طور صریح اعلام داشته‌اند که‌ - نعوذ بالله‌ - تمسک به‌ ظواهر قرآن و سنت از اصول کفر است.

سنوسی (ت ۸۸۵) در شرح الکبری می‌گوید:

و اما کسانی که‌ گمان می‌برند تنها راه شناخت خدا قرآن و سنت است و سوای آنها را حرام دانسته‌اند پس رد بر آنها این است که‌ بگوییم حجیت آنها از راه نظر عقلی شناسایی می‌شود و همچنین در قرآن و سنت مسایلی وجود دارد که‌ هر کس به‌ ظواهر آنها اعتقاد داشته‌ باشد نزد جماعتی کفر ورزیده‌ و بدعت را به‌ وجود آورده‌ است.

و می‌گوید: اصول کفر شش مورد هستند پنج مورد آنها را ذکر می‌کند سپس می‌گوید:

ششم: اینکه‌ در اصول عقاید تنها به‌ ظواهر قرآن و سنت تمسک شود بدون اینکه‌ بر براهین عقلی و قواطع شرعی عرضه‌ شود [۱۲۰].

و حال نمی‌دانم اگر عقل در شناسایی عقیده‌ به‌ طور مفصل مستقل باشد فرستادن پیامبران و نازل کردن کتابهای آسمانی چه‌ فایده‌ و ارزشی دارند، مثل اینکه‌ خداوند جهت رد و تأویل آنها را نازل کرده‌ است.

و این قاعده‌ای که‌ آنها در اصول پیاده‌ کرده‌اند در فروع نیز عین آن را پیاده‌ کرده‌اند، پس تقلید از یکی از ائمه‌ی چهارگانه‌ را واجب اعلام داشته‌اند و مخالفت با آنها را ممنوع کرده‌اند حتی اگر اقوال آنها با ظواهر قرآن و سنت و اقوال صحابه‌ هم مخالف باشد، زیرا به‌ نظر آنها پیروی از ظاهر قرآن و سنت یکی از اصول کفر محسوب می‌شود [۱۲۱].

به‌ همین لحاظ آنها زبانهایشان را با تمام جرأت در رد احادیث پیامبر صبه‌ کار انداخته‌اند واین کار خود را چنین توجیه کرده‌اند که‌ نمی‌توان به‌ وسیله‌ی اخبار آحاد در باب عقیده‌ اقامه‌ی حجت کرد.

و صفات ذکر شده‌ در سنت امثال نزول و ضحک (خنده‌ ) خشم و... را رد کرده‌اند و انشاء الله‌ در مبحث بعدی منزلت و مقام خبر آحاد و حجیت آن در عقیده‌ را ذکر می‌کنیم آنگاه که‌ موضع گیری امام شافعی /در برابر اخبار آحاد را بیان می‌داریم.

[۱۱۶] الحجة فی بیان المحچة ۱/ ۳۱۷. [۱۱۷] اساس التقدیس ۱۶۸ – ۱۷۳. [۱۱۸] درء تعارض العقل و النقل ۱/۴. [۱۱۹] شرح اصول اعتقاد اهل السنة ۱/۵۳ – ۵۴. [۱۲۰] شرح الکبری نوشته‌ی سنوسی ۵۰۲. [۱۲۱] این سخن و رد آن را در رساله‌ی ابن حجر قطری به‌ نام (تنزیه‌ السنة والقرآن واضواء البیان ۷ / ۴۲۸) مطالعه‌ کن.