روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

مسافرت به یمن

مسافرت به یمن

بعد از بازگشت از مدینه به مکه به علم اندوزی بیشتر مشغول شد، شوق و علاقه عجیبی داشت اما ایشان هم مانند هر عالم واراسته‌ی علم و ادب باید درِ فقر را می‌زد، بدین علت نمی‌توانست به تمام آثار علمی دست پیدا کند، ولی چنین مشکلی او را از شوق و علاقه‌اش منصرف نمی‌کرد چون تشنه علم است همانطور که پیامبر صمی‌فرماید:

«مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ : طَالِبُ عِلْمٍ وَطَالِبُ دُنْيَا».

«دو گرسنه دو قلو هرگز سیراب نمی‌شوند: طالب علم و دنیا» [۲۷].

امام در طلب علم مشتاق و مشتاق‌تر می‌شد و برای تحقق بخشیدن به آرزوهایش رهسپار یمن شد، در انجا پیش یاران ابن جریج که تنها هشام بن یوسف و مطرف بن زمان ـ بزرگ ترین یاران جریج ـ باقی مانده بودند علم اندوزی می‌کرد، ابن جریج شاگرد عطا بن ابی رباح مکی بود.

اما امام شافعی /به علت تنگ دستی نمی‌توانست به یمن سفر کند هر چند شنیده بود که علوم مختلفی از فراست و غیره در یمن توسط استادان خبره و مخصوصی تدریس می‌شود، بنابراین روز به روز شوق رفتن در وجود امام شدت می‌گرفت، تا اینکه شنید در این ایام کاروانی به یمن خواهد رفت، مادرش پیش عمو زاده‌اش رفت تا در مورد مسافرت پسرش با آنها مشورت کند و از او بخواهد که پسرش را یاری کند، اما چون هیچ چیزی نداشتند مادرش خانه مسکونی خود را به ۱۰ درهم برای یک سال به رهن گذاشت.

امام شافعی /در مورد سفر به یمن می‌فرماید:

من و عموزاده‌ام با آن ده درهم به سوی یمن به راه افتادیم، وقتی به آنجا رسیدم مرا بر کاری گماشت که خدا را بخاطر آن سپاس می‌گوییم، وقتی در ماه رجب کار به دستان مکه به یمن آمدند و از من تقدیر و تشکر به عمل آوردند مقام و منزلت من بالا رفت و احترام پیدا کردم، هنگام بیرون رفتن از یمن به ابن ابی یحیی رسیدم بر او سلام کردم، اما او مرا توبیخ کرد و گفت: هرگاه چیزی پیش بیاید پیش ما می‌آیید و با ما می‌نشینید ولی هر کاری که دوست داشته باشید انجام خواهید داد ـ یا چیزهای مثل این ـ، سخنش مرا خیلی نگران کرد و او را ترک کردم. مدتی بعد به مکه بر گشتم و با استاد سفیان بن عیینه ملاقات نمودم، استاد فرمود: شنیدم که همه مردم ازعمل تو تعریف می‌کنند و می‌گویند وظایف خود را خوب انجام می‌دهید. امام می‌فرماید: موعظه سفیان خیلی به دلم چسپید و از توبیخ ابن ابی یحیی خیلی بهتر بود.

سپس امام بیان می‌کند که به یمن برگشته و بعضی از کارها خود و حریص بودن بر علم و اجرا کردن عدالت در منصب قضاوت را ذکر می‌کند، آوازه امام به گونه‌ای بود که زبان زد خاص و عام شد حتی بعضی از دنیا دوستان به او حسادت می‌ورزیدند و از این هراس داشتند که به علت علاقه فراوان مردم به او دولت دوچار انشقاق شود [۲۸]بدین علت بعضی از رهبران هارون رشید از ترس مقام علو یان به هارون رشید نامه‌ای نوشتند که در میان آنها مردی به نام محمد بن ادریس شافعی با زبان کاری کرده که از توان صد شمشیر زن ماهر خارج است، اگر در حجاز به او نیاز دارید او را به آنجا منتقل فرما. بعد از رسیدن این شکایت به دیوان حکومت، هارون رشید دستور دستگیری امام را صادر کرد، آنها هم امام را دست و پا بسته همراه بعضی از علویها به عراق بردند [۲۹].

این بود خلاصه سفر امام به یمن که حاکی از آن است امام در مدت اقامت در یمن به مکه رفت و آمد می‌کرد، همین رفت و امد امام موجب شده که بعضی از تأریخ نگاران بگویند: شافعی /چند بار به یمن مسافرت کرده است، ولی چنین نیست چون همه سفرها امام در یک زمان مشخص بوده که در یمن اقامت داشت و تنها یک بار برای کسب علم به یمن سفر کرده است، تنها فرمندار یمن به خاطر نیاز به او، ایشان را بر کارها می‌گماشت تا یاور او باشد وقتی فراست و شهرت امام را دید، کارها بیشتری بر دوش او گذاشت، ولی شافعی /در هر حالتی علم اندوزی را فراموش نمی‌کرد تا اینکه نهایتاً این شوق و علاقه سر از شهرت و منزلت در آورد و او را به قله‌های بلند فقهی رسانید اما متأسفانه رسیدن به اوج قله‌های شهرت، مصادف بود با وارد شدن به دنیای آزمایش و امتحان.

[۲۷] دارمی ۱/۹۶ و حاکم در مستدرک ۱/۹۲ آنرا روایت کرده‌اند. [۲۸] میان علوی و عباسیان محنت‌های فراوانی رخ داد بدین خاطر فرمندار یمن دچار واهمه و ترس شد که مبادا مردم عالم علوی خود یعنی شافعی /را امام کنند و عیله عباسی قیام کنند. [۲۹] مناقب بیهقی ۱/۱۰۵.