روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

دلایل وارده در قرآن:

دلایل وارده در قرآن:

۱ ـ﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ كَٱلۡمُجۡرِمِينَ ٣٥ مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ٣٦ أَمۡ لَكُمۡ كِتَٰبٞ فِيهِ تَدۡرُسُونَ ٣٧ إِنَّ لَكُمۡ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ ٣٨ أَمۡ لَكُمۡ أَيۡمَٰنٌ عَلَيۡنَا بَٰلِغَةٌ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّ لَكُمۡ لَمَا تَحۡكُمُونَ ٣٩ سَلۡهُمۡ أَيُّهُم بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ ٤٠ أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَآءُ فَلۡيَأۡتُواْ بِشُرَكَآئِهِمۡ إِن كَانُواْ صَٰدِقِينَ ٤١ يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ ٤٣[القلم: ۳۵-۴۳]. ترجمه: «آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان می‌شماریم ٣٥ شما را چه می شود چگونه داورى مى‏کنید ٣٦ آیا شما را کتابى هست که در آن فرا مى‏گیرید ٣٧ که هرچه را برمى‏گزینید براى شما در آن خواهد بود ٣٨ یا با ما پیمانهای بسته‌اید که تا روز قیامت هرچه حکم کنید حق شما باشد ٣٩ از آنان بپرس، کدام یک از ایشان، ضامن چنین پیمانهای است ٤٠ یا شریکانى دارند، پس اگر راست مى‏گویند شریکانشان را بیاورند ٤١ روزى که ساق کشف شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانایى نیابند ٤٢ دیدگانشان به زیر افتاده، خوارى آنان را فرو مى‏گیرد، درحالیکه [پیش از این] به سجده دعوت مى‏شدند و تندرست بودند».

خداوند در آیات فوق خبر می‌دهد که مسلمانان را بسان مجرمان قرار نمی‌دهد و اساسا این امر شایسته حکمت و فرمان عالمانه وی نیست. سپس به ذکر احوال مجرمان که دشمنان مؤمنین بوده‌اند پرداخته و می‌فرماید: روزی که هول و هراس به اوج خود می‌رسد و از کافران و مشرکان خواسته می‌شود که سجده ببرند ولی چون در دنیا سر به آستانه معبود نساییده‌اند و همراه نمازگذاران در صفوف به هم فشرده مسلمانان قرار نگرفته‌اند، از انجام آن عاجز و ناتوانند و این نکته بیانگر آن است که آنها همراه کافران و منافقان‌اند وپشتهایشان به هنگام سجده مسلمانان بسان سمت راست پشت گاوها است و اگر از گروه مسلمانان به شمار می‌آمدند اجازه کرنش بردن به ایشان نیزداده می‌شد.

۲ ÷

ـ﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا ٦٠[مریم: ۵۹-۶۰]. ترجمه: «آنگاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید ٥٩ مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند که آنان به بهشت درمى‏آیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت».

از این آیه چنین برداشت می‌شود که خداوند سبحان آتش دوزخ را برای کسانی مقرر فرموده که نماز را تباه ساخته و از لذائذ و شهوات دنباله روی نموده‌اند.

آیه دوم دلیل دیگری برمدعای مزبور است زیرا اگر تباه کننده نماز، مؤمن به شمار می‌آمد، شرط ایمان درتوبه‌اش درنظرگرفته نمی‌شد.

۳ ـ﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ...[التوبة: ۵]﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ[التوبة: ۱۱]. ترجمه: «مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید.... پس اگر توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات دهند در این صورت برادران دینى شما مى‏باشند».

این آیه بیانگرآن است که مسلمانان به قتال با مشرکان امرشده‌اند مگراینکه راه توبه را درپیش گیرند یعنی وارد چارچوب اسلام شده، نماز برپای دارند و زکات اموالشان را بپردازند. یعنی این آیه ارتباط برادری و عادی سازی روابط با ایشان را به انجام اوامر مزبور پیوند داده‌است وگرنه مؤمن محسوب نمی‌شوند.

۴ ـ﴿فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ٣١ وَلَٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٣٢[القیامة: ۳۱-۳۲]. ترجمه: «در آن روز گفته مى‏شود او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روى‏گردان شد». دلالت آیه برمدعای مزبور بدین صورت است که: اسلام عبارت از تصدیق پیامبر و انجام اوامر الهی است و نقطه مقابل آن تکذیب و نماز نخواندن می‌باشد. خداوند در اینجا تکذیب را در مقابل تصدیق و روی گرداندن را در مقابل نماز قرار داده‌است یعنی همانگونه که تکذیب کننده دین کافرمحسوب شده ترک کننده نماز نیز کافر به شمار می‌آید.

۵ ـ﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بِ‍َٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ۩ ١٥[السجدة: ۱۵]. ترجمه: «تنها کسانى به آیات ما مى‏گروند که چون آن [آیات] را به ایشان یادآورى کنند سجده‏کنان به روى درمى‏افتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى‏گویند و آنان بزرگى نمى‏فروشند».

شیوه استدلال به آیه فوق بدین صورت است که: خداوند کسانی را که به هنگام یادآوری کردن به آیات خدا به سجده نمی‌افتند، فاقد ایمان قلمداد می‌نماید و یکی از بزرگترین آیات ایشان نماز می‌باشد، پس هرکه بدان تذکر داده شد و متذکر نگشت و به انجام آن اقدام نکرد، مؤمن به حساب نمی‌آید. زیرا خداوند ویژگی مؤمنین را چنین بیان می‌نماید که اهل سجده هستند. استدلال بالا بهترین و نزدیکترین استدلال به شمار می‌رود، بنابراین، هرکه به فرمان (واقیمواالصلاة...) ایمان نداشته باشد بدان پایبند نخواهد بود.

۶-﴿كُلُواْ وَتَمَتَّعُواْ قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجۡرِمُونَ ٤٦ وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ ٤٧وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱرۡكَعُواْ لَا يَرۡكَعُونَ ٤٨ وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ ٤٩[المرسلات: ۴۶-۴۹]. ترجمه: «[اى کافران] بخورید و اندکى برخوردار شوید که شما گناهکارید... و چون به آنان گفته شود رکوع کنید به رکوع نمى‏روند. آن روز واى بر تکذیب‏کنندگان». خداوند در این آیه ترک کنندگان رکوع یعنی نماز را تهدید می‌کند .نباید گفت تهدید مزبوربخاطر تکذیبشان بوده است چون خداوند از ترک نمازشان خبر داده و تهدید نیز بخاطر آن صورت گرفته است.

ابن القیم الجوزیه/در این باره می‌گوید: علاوه بر آن ما معتقدیم: کسیکه باور به واجب بودن نماز داشته باشد بر ترک آن اصرار نمی‌ورزد زیرا عقلا امکان ندارد کسی معتقد باشد خداوند در هر شبانه روز پنج وعده نماز را بر وی فرض نموده و عذاب و کیفر سختی نیز برای ترک کردنش مقرر فرموده است ولی با وجود آن بدان اهتمام نورزیده و بر انجام ندادنش اصرار نماید. لذا نور ایمان و اعتقاد به خدا به درون هرکسی راه یافت به انجام دستورات الهی ازجمله نماز پایبند خواهد بود و هرکه فاقد چنان انگیزه درونی باشد نشان از فقدان نیروی ایمان دارد. و به گفته‌های کسانی گوش مده که در زمینه اعمال وشرایط حاکم بر دلها دارای تجربه و آگاهی کافی نیستند، بلکه واقعیت کسی را در نظر بگیر که از یک‌سو ایمان به خدا، تهدیدات و بهشت و جهنم در درونش جای گرفته باشد و از دیگر سو واجب نمودن نماز و کیفرهای مترتب بر ترکش را بداند ولی همچنان از انجام آن سرباز زند و اهتمامی به این دستور سرنوشت‌ساز الهی ندهد [۴۱۸].

[۴۱۸] الصلاة ابن القیم ۳۷ـ۴۴، تعظیم قدر الصلاة ۲/۹۸۸ والمغنی۳/۳۵۲.