عقیدهی امام شافعی/در مورد فتنهی قبر و نعمتهای و عذاب آن
از امام شافعی نقل شده که ایشان به سوال دو فرشته و برکات و عذاب قبر ایمان داشته است. بیهقی به سند خویش از امام شافعی /روایت میکند که گفته است:... و اینکه عذاب قبر و سوال کردن از اهل قبر حقیقت دارد [۷۹۵].
و دعای امام شافعی در نماز بر جنازه دلیلی است بر اینکه مذهب ایشان به فتنهی قبر و عذاب آن اعتقاد دارد.
ایشان در کتاب " الجنائز " در دعا کردن برای میت میگوید: خدایا این بندهی شما و فرزند بندهی شما است از میان شادی و وسعت و دوستان و محبوبان دنیاییش به سوی تاریکی قبر و آنچه در آن به او میرسد خارج شده است و ایشان گواهی میداد که بجز الله هیچ اله و فریاد رس دیگری وجود ندارد و محمد عبد و رسول شما است و شما به حال او آگاهتر هستی. خدایا نزد شما آمده و شما بهترین مهمان نواز هستی و به رحمت شما نیازمند است و شما از عذاب او بىنیاز هستی و ما به عنوان کسی که به شما عشق میورزد نزد شما آمدهایم در حالی که برای او شفاعت میکنیم، خداوندا اگر این بنده نیکو کار بوده به نیکوهای او بیفزا و اگر گناهکار بوده از گناهان او درگذر و او را به رحمت و رضایت خویش برسان واز فتنه و عذاب قبر او را محفوظ بدار و قبرش را بگشا و زمین را از راست و چپش دور گردان و او را به رحمت خود برسان یعنی امین بودن از عذاب تا روزی که او را بهسوی بهشت زنده میکنی ای مهربان ترین مهربانها [۷۹۶].
و در جای دیگر میگوید: و او را از عذاب قبر و هر گونه هراس قیامت محفوظ بدار [۷۹۷].
و در روایت بیهقی: و او را از عذاب قبر و هر گونه هراس غیر از قیامت محفوظ بدار [۷۹۸].
این منقولات بر موافقت شافعی /برای مذهب سلف در این مسأله دلالت میکند، و مذهب سلف در این مورد را بحث کردیم.
حکم هدیه کردن پاداش اعمال به مردگان
اهل سنت و جماعت اتفاق نظر دارند بر اینکه مردگان به دو صورت از اعمال زندگان بهرهمند میشوند:
نخست: آنچه مرده در زمان حیات خود باعث به وجود آمدنش باشد.
دوم: اعمال نیکی که افراد صالح به خاطر تقرب به خداوند آن را انجام میدهند و پاداش آن را به مرده هدیه میکند، پس بنا به اختلافی که در برخی از عبادات میان علما وجود این پاداش انشاءالله به او میرسد دارد [۷۹۹].
قول نخست:
هر گونه تقربی که انسان آن را انجام دهد و پاداش آن را برای مسلمان مردهای هدیه کند جایز است و پاداش آن برای مرده نفع دارد.
و این نظریه مربوط است به امام احمد و ابوحنیفه و دستهای از شاگردان شافعی و کسانی دیگر - رحمهم الله - [۸۰۰].
گفته اند: با توجه به نصوصی در مورد پاداش هدیهی اعمال به میت هر گونه خیری به مرده میرسد [۸۰۱].
قول دوم:
خیر و پاداش اعمال به مرده نمیرسد مگر آنچه دلیلی بر مشروعیت هدیه کردن آن به میت وجود داشته باشد و آنها هم عبارتند از: دعا، صدقه، حج و عمره.
اما پاداش غیر از اینها به مرده نمیرسد و انجام آنها به نیت هدیه کردن هم مشروع نیست، و این نظریه سخن مشهور مذهب امام شافعی و امام مالک - رحمهما الله - است [۸۰۲].
دلایل گروه اول:
دستهی اول برای رسیدن پاداش دعا و صدقه به حدیث زیر استدلال کردهاند که پیامبر صفرموده است: «إذا ماتَ الْإنْسانُ إنْقَطَعَ عَنْه ُعَمَلُهُ الاّ مِنْ ثَلاثَةٍ: الاّ مِنْ صَدَقَةٍ جارِيَةٍ أو وَلَدٍ صالِحٍ يَدْعو لَهُ أوعِلْمٍ ينْتَفعُ بِهِ من بعده » [۸۰۳].
«وقتی انسان میمیرد اعمال او بجز از سه راه قطع میشود: صدقهی جاریه، فرزند صالحی که برای او دعا میکند و یا دانشی که بعد از فوت او مورد استفاده قرار میگیرد».
دلیل دوم:
حدیث عایشه باست که میگوید مردی نزد پیامبر صآمد و عرض کرد: «یا رسول الله ان امي افتلتت نفسها ولـم توصی واظنها لو تکلمت تصدقت افلها اجر ان تصدقت عنها؟ قال: نعم» [۸۰۴]«مادرم سکته کرد و فورا مرد، عقیده دارم اگر میتوانست حرف بزند وصیت به صدقه و احسان میکرد، اگر برایش صدقه و احسان انجام دهم اجر و ثوابش به او میرسد؟ پیامبر صفرمود: بله اجر و ثوابش به او میرسد».
دلیل سوم:
حدیث ابن عباس ساست که میگوید: زنی از جهینه نزد پیامبر صآمد و عرض کرد: مادرم نذر کرد که به حج برود اما نتونست به حج برود تا اینکه فوت کرد، آیا اگر من برای او حج انجام دهم این فرض از عهدهی او خارج میشود؟
پیامبر صفرمود: «حجی عنها أرأیت لو کان علی امك دین أکنت قاضیته أقضوا الله فالله احق بالوفاء » [۸۰۵]«به جای او حج را انجام بده، آیا اگر یک بدهی بر مادرت میبود آن را پرداخت میکردی؟ پس سعی کن بدهی خدا را هم پرداخت کنی، زیرا خداوند بهتر از هر کسی شایستهی این است که با او وفا به وعده شود».
دلیل چهارم:
حدیث عایشه باست که میگوید پیامبر صفرمود: «مَن مات وعَلَيهِ صيامٌ صَامَ عَنهُ وَليُّهُ» [۸۰۶]«اگر کسی بمیرد وقرض روزه بر او باشد یکی از خویشانش به جای او روزه بگیرد».
«و حنفیها روزه را از این عبادتها استثنا کردهاند و گفتهاند: به جای روزهی میت باید طعام داده شود و روزه به جای مرده جایز نیست»، و دلیل آنها حدیث ابن عباس ساست که میگوید پیامبر صفرمود: «لا یصلی احد عن احد ولا یصوم احد عن احد، ولکن یطعم عنه مکان کل یوم مدا من حنطة» [۸۰۷] «هیچکس به جای کس دیگری نماز را نخواند و هیچ کس به جای کس دیگری روزه نگیرد، اما به جای هر روز مشتی از گندم داده میشود».
گفتهاند: مسلمانان بر این اجماع نظر دارند که پرداخت بدهی به جای میت اگر از جانب یک فرد اجنبی و از غیر میراث هم باشد موجب ساقط شدن بدهی از ذمهی میت میشود، و حدیث ابی قتاده بر این دلالت دارد که ضامن دو دینار برای مردهای شد و هنگامی که آنها را پرداخت کرد پیامبر صفرمود: «الآن بردت جلدته» [۸۰۸]اکنون لاشهی او سرد شد.
و تمام اینها بر قواعد شرع جاری است و این قیاسی محض است، در حقیقت پاداش حق کارگر است پس هرگاه آن را به برادر مسلمان خود بخشید از این کار منع نمیشود همچنانکه ازبخشیدن مالش در زمان حیات خود و تبرئهی او از مالش بعد از اینکه وفات میکند منع نمیشود، و شارع بنا بر رسیدن پاداش روزه رسیدن پاداش قرائت و امثال آن از عبادتهای بدنی را نیز اعلام داشته است.
این نکته توضیح داده میشود به اینکه روزهعبارت است از امتناع نفس همراه با نیت از چیزهایی که موجب شکستن روزه میشوند و شارع بر رسیدن پاداش روزه به میت تصریح نموده است، پس چگونه پاداش قرائتی که هم عمل است و هم نیت به مرده نمیرسد [۸۰۹].
دلایل قول دوم:
پیروان قول دوم برای رسیدن پاداش دعا و صدقه و حج به همان دلایل قبلی که پیروان قول اول ذکر کردند استدلال مینمایند:
شافعی /میگوید: سه چیز از اعمال دیگران به میت میرسد: نخست: حجی که به جای او انجام داده میشود، دوم: مالی که به جای او صدقه و یا اینکه در برابر بدهی پرداخت میشود، سوم: دعا.
اما پاداش اعمالی غیر از اینها امثال نماز و روزه برای انجام دهندهی آن است نه برای میت، و برای این نظریهی خود به سنت در مورد حج به طور خاص و عمره هم همانند آن به قیاس استدلال مینماییم و این هم تنها برای حج و عمرهی واجب است نه سنت و جایز نیست که فردی به نیابت از دیگری سنت را انجام دهد زیرا اینها اعمالی بدنی هستند؛ اما مال: هر کس حق خداوند از جمله زکات و چیزهایی دیگر بر او واجب شد جایز است فرد دیگری به دستور او آن را پرداخت نماید.
و اما دعا: خداوند بندگان را بدان تشویق کرده و پیامبر صهم بدان امر کرده، اگر جایز باشد که برای برادر زنده دعا شود پس برای برادر مرده هم جایز است که دعا شود و انشاءالله برکت آن دعا به او میرسد، و رحمت خداوند وسیع و فراوان است برای اینکه پاداش زنده را کامل بدهد و منفعت آن را هم به مرده برساند و همچنین هرگاه فردی به جای شخص مردهای صدقهای را انفاق کرد زنده و مرده از برکت آن بهرهمند میشوند [۸۱۰]. پیروان این قول میان عبادتهایی که نیابت در آنها جایز است یعنی عبادتهای مالی و میان عبادتهایی که نیابت در آنها جایز نیست یعنی عبادتهای بدنی قائل به تفاوت هستند، آنها نیابت درعبادتهای مالی و همچنین عبادتهایی که در مورد آنها نص وجود دارد جایز اعلام داشتهاند و غیر از آنها را غیر جایز دانستهاند.
سخن راجح در این مورد:
قول دوم سخنی راجح و مورد پسند است، یعنی قول امام شافعی و امام مالک و موافقین آنها که آنچه در مورد آن نص وارد شده جایز میدانند و غیر آن را جایز نمیدانند.
و سبب ترجیح:
نخست: اصل در عبادت این است که از انجام آن توقف شود تا وقتی که دلیلی بر مشروعیت آن دلالت نکند، و در واقع برای مشروعیت برخی از آن عبادتها دلیل وجود دارد، پس ترک غیر آنها واجب است.
دوم: در هیچ کدام از عصر پیامبر صو عصر اصحاب شنیده نشده که یکی از آنها قرآن را قرائت کرده باشد و ثواب آن را برای میت هدیه کرده باشد و اگر این کار خیر میبود حتما آنها از ما سبقت میگرفتند، زیرا آنها از همه مردم بیشتر به دین خدا و رسولش آگاهی دارند.
سوم: قیاس در عبادات بر آنچه که دلیلی بر آن دلالت میکند در واقع باز کردن دری بر روی اهل بدعت است تا هر آنچه که خود میخواهند وارد دین خدا نمایند.
چهارم: اهل بدعت در این زمان برخی مسایل باطل را به وجود آوردهاند، امثال اجاره کردن قارئین قرآن برای قرآن خواندن و سایر بدعتهایی که هنگام حاضر شدن جنازه و بعد از مرگ در اوقات مشخصی انجام داده میشود، و در واقع بستن این در فرصت را از این افراد و امثال آنها میگیرد.
پنجم: مردم در این زمان - بجز آنهایی که مورد رحم خداوند قرار گرفتهاند – آن عبادات مشروع را فراموش کردهاند که دلیل صحیح بر جایز بودن هدیه کردن آنها به مرده دلالت میکند و به چیزهایی چنگ زدهاند که دلیلی در مورد آنها وارد نشده است، پس نهی از این مسایل مردم را به سنت ثابت باز میگرداند. و خدا میداند.
[۷۹۵] " الاعتقاد " بیهقی ۲۵۵- ۲۲۶، ۲۶۲. و " مناقب الشافعی " نوشتهی بیهقی ۱/۴۱۵-۴۱۶. [۷۹۶] الام ۱/۲۸۲ ، مختصر مزنی ۲۸. [۷۹۷] الام ۱/۲۷۱. [۷۹۸] مناقب شافعی ۱/۴۱۶. [۷۹۹] شرح العقیدة الطحاویة ۴۵۲. [۸۰۰] المغنی ۲/۵۶۷ ، المجموع " نوشتهی نووی ۱۵/۵۲۱. [۸۰۱] مجموع الفتاوی ۲۴/۳۰۹- ۳۲۵. [۸۰۲] شرح العقیدة الطحاویه ۴۵۲ ، و المجموع امام نووی ۱۵/۵۲۱. [۸۰۳] امام مسلم در صحیح خویش این حدیث را از ابوهریره س ۳/۱۲۵۵ روایت کرده است. [۸۰۴] بخاری در کتاب " الجنائز " ۱/۴۶۷ و مسلم ۳/۱۲۵۴. [۸۰۵] بخاری در کتاب " الاحصار و جزاء الصید ۲/۶۵۶ – ۶۵۷. [۸۰۶] بخاری در کتاب " الصیام ۲/۶۹۰ شماره ۱۸۵۱ ، مسلم ۲/۸۰۳. [۸۰۷] طحاوی در " مشکل آلآثار " ۳/۱۴۱ این حدیث را از ابن عباس روایت کرده است و سند آن صحیح است ، شرح العقیدة الطحاویة ۴۵۳. [۸۰۸] حاکم در " المستدرک " خود (۲/۵۸) آن را روایت کرده و گفته است این روایت از نظر سند صحیح است ، و ذهبی هم با او موافقت کرده ، احکام الجنائز " نوشتهی: البانی (۱۶) [۸۰۹] الطحاویة ۴۵۴-۴۵۵ ، المغنی ابن قدامه ۲/۵۶۷. الانصاف ۲/۵۵۸. [۸۱۰] الام ۴/۱۲۰ ، مناقب الشافعی ۱/۴۳۰-۴۳۱.