انواع منحرف شدن و کجروی در مورد حقوق اسماء:
۱ـ منکر شدن از چیزی اسماء یا دلالت یا احکامش، مانند اهل تعطیل از جهمیه که منکر بعضی از دلالت اسماء شدند.
۲ـ معنا کردن آنها را به گونهای که به مشابه صفات مخلوقین باشد، همانطور که اهل تشبیه دچار آن شدهاند، چون معنی تشبیه باطل است و نصوص آنرا نمیبپذیرند بلکه نصوص دلالت بر بطلان آن میکنند، قرار دادن چنین معنی برای اسماء خدا رو گردانیدن از اسماء است.
۳ـ متصف کردن خداوند به اسماء و صفاتی که خداوند برای خود نپذیرفته است مانند مسیحیان که خدا را (پدر) نامیدهاند یا فلاسفه کلمه (علة العلل) را بر خدا اطلاق میکنند، چون اسماء خدا توقیفی هستند و نمیتوان از این دائره بیرون رفت بیرون رفتن از آن مساوی است با روگردانیدن از واجبات اسماء.
۴ـ اشتقاق نمودن اسماء معبوداتی دیگر از اسماء خداوند، مانند مشرکین که به بتهای خود را لات و عزی و غیره می خوانندند و معتقد بودن این نامها از اسماء خداوند گرفته شده [۶۴۴].
اسماء خداوند محصور به عدد معینی نیستند همانطور که رسول خدا صدر حدیث مشهورش میفرماید: «أسألك بکل اسم هو لك سمیت به نفسك أو انزله في کتابك أو علمته احداً من خلقك أو استأثرت به في غلم الغیب عندک» [۶۴۵]«خداوندا با هر اسمی که خودت بر خود گذاشته اید یا در قرآن نازل فرمودهاید یا به کسی از مخلوقاتت یاد دادهاید یا هر اسمی که علمش را در غیب به خودت اختصاص داده اید از تو میخواهیم».
اما حدیث «ان لله تسعة وتسعین اسماً مائة الا واحداً من احصاها دخل الجنة » «خداوند دارای نود و نو اسم است هر کس در مقابل همه آنها موضعگیری شایسته داشته باشد، وارد بهشت میشود».
بر حصر اسماء دلالت نمیکند چون اگر هدفش حصر میبود، باید عبارت اینگونه اداء میشود «ان اسماء الله تعالی تسعة وتسعون من............».
پس معنی حدیث چنین است: هر کس این مقدار نام را حفظ کند و موضعگیری مناسبی در مقابل آنها داشته باشد، وارد بهشت میشود، نمونه این کلام مانند این جمله عربی است، من صد تومان دارم آنها را برای صدقه نگه داشته ام. از این جمله چنین چیزی فهمیده نمیشود که من هیچ پول دیگری ندارم.
احصاؤها: یعنی آنها را خوب حفظ و فهم کند و به مقتضای آنها خداوند را عبادت نماید [۶۴۶].
در احادیث دیگر این اسماء معین شده است مثلاً در حدیث ابو هریره که ترمذی آنرا روایت کرده آمده، ترمذی میفرماید: ابراهیم بن یعقوب از صفوان بن صالح از ولید بن مسلم از شعیب بن ابی حمزه از ابی زناد از اعرج از ابی هریره روایت کرده که پیامبر صفرموده «ان لله تسعة وتسعین اسماً مائة غیر واحد من احصاها دخل الجنة. وهو الله الذي لا إله إلا هو الرحمن الرحيم الـملك القدوس السلام الـمؤمن الـمهيمن العزيز الجبار الـمتكبر الخالق البارئ الـمصور الغفار القهار الوهاب الرزاق الفتاح العليم القابض الباسط الخافض الرافع الـمعز الـمذل السميع البصير الحكم العدل اللطيف الخبير الحليم العظيم الغفور الشكور العلي الكبير الحفيظ الـمقيت الحسيب الجليل الكريم الرقيب الـمجيب الواسع الحكيم الودود الـمجيد الباعث الشهيد الحق الوكيل القوي الـمتين الولي الحميد الـمحصي الـمبدئ الـمعيد الـمحيي الـمميت الحي القيوم الواجد الـماجد الواحد الصمد القادر الـمقتدر الـمقدم الـمؤخر الأول الآخر الظاهر الباطن الوالي الـمتعالي البر التواب الـمنتقم العفو الرؤوف مالك الـملك ذو الجلال والإكرام الـمقسط الجامع الغني الـمغني الـمانع الضار النافع النور الهادي البديع الباقي الوارث الرشيد الصبور» [۶۴۷].
[۶۴۴] تیسیر العزیز الحمید ۶۴۵ و القواعد المثلی ۱۶. [۶۴۵] احمد در مسند ۱/۶۴۵ و حاکم در مستدرک ۱/۵۰۹ آنرا روایت کردهاند. سندش صحیح است به الفتح الربانی ۱۴/۲۶۲ نگاه کنید. [۶۴۶] قواعد المثلی ۱۳ و ۱۴ [۶۴۷] ترمذی باب دعوات ۵/۱۹۳ شماره ۳۵۷۴ و ابن حبان الموارد شماره ۲۳۸۴ و خطابی الدعاء ۹۸ و حاکم مستدرک ۱/۱۶ و بیهقی اسماء و صفات ۵ و بغوی در شرح السنة ۵/۳۲ حدیث را روایت کردهاند. ترمذی بعد از ذکر حدیث میفرماید: حدیث غریب است چند نفر از صفوان آنرا روایت کردهاند ما تنها از راه صفوان بن صالح آنرا میشناسیم که ایشان ثقه هستند و همچنین چند نفر آنرا از ابی هریره روایت کردهاند ، ولی تنها در این حدیث همه اسماء ذکر شدهاند و آدم بن ابی ایاس این حدیث را با سندی دیگر از ابی هریره روایت کرده است و اسماء را هم ذکر کرده اما سندش صحیح نیست و حاکم در مورد آن حدیث گفته : در صحیحین با سند صحیحی روایت شده است اما اسماء درآن ذکر نشده است و غلت ضعف حدیث این است که ولید بن مسلم تنها حدیث را با این شکل روایت کرده است ولی هیچ کدام از روایان دیگر حدیث را با ذکر اسماء نقل نکردهاند. اما چنین چیزی علت نیست چون هیچ کدام از ائمه در مورد حافظتر و داناتر بودن او از ابی یمان و بشر بن شعیب و علی بن عیاش اختلاف ندارند که حدیث را بدون ذکر اسماء روایت کردهاند و دلیل دیگر برای تقویت حدیث ، روایت ابو عمران موسی بن ایوب نصیبی است همانطور که حاکم در مستدرک ۱/۱۶ و بیهقی ص ۵ آنرا نقل کردهاند. ابن حجر میفرماید: موسی بن ایوب نصیبی راست گو است العاشر التقریب شماره ۶۹۴۷. و ابن ماجه در شماره ۳۸۶۱حدیث را از طریق موسی بن عقبه از اعرج از ابی هریره روایت کرده ولی در سندش عبدالملک بن محمد صنعانی وجود دارد که ابن حجر در مورد او میگوید: ضعیف الحدیث است التقریب شماره ۴۲۱۱. بدین علت بوصیری در مصباح الزجاجه ۴/۱۴۸ حدیث را تعلیل کرده. البته طریق دیگری از ابن سیرین از ابی هریره برای حدیث وجود دارد. خطابی در باب دعاء ۹۸ و حاکم در مستدرک ۱/۱۷ از همان طریق حدیث را روایت کرده است و بیهقی در الاسماء و الصفات ص۷ از طریق عبدالعزیز بن حصین بن ترجمان حدیث را نقل کرده است ، حاکم او را ثقه میداند ولی ذهبی او تضعیف کرده است. بخاری میفرماید: قوی نیست ، یحیی و ابن عدی او را تضعیف کردهاند التأریخ الکبیر ۶/۳۰ و الکامل فی الضعفاء ۵/ ۱۹۲۴. در گذشته حدیث را تخریج کردیم و بیان کردیم که اصلش در صحیحین روایت شده است. ابن جحر تمام طرق حدیث را بررسی کرده سپس میگوید: علماء در ترتیب اسماء اختلاف دارند ، آیا ترتیب مرفوع است یا مدرج. بعضی بنا به جواز تسمیه خداوند به اسمائی که در قرآن وجود ندارد دیدگاه اول را ترجیح دادهاند و گروهی بنا به توقیفی بودن اسماء قائل به نظریه دوم هستند چون بیشتر روایات بدون اسماء نقل شدهاند. عبدالعزیز نجشی این دیدگاه را از بسیاری از علماء نقل میکند..... سپس علت ترک شیخین را چنین بیان میکند: که علتش تنهایی ولید نیست بلکه اختلاف و اضطراب و احتمال تدلیس و ادراج در حدیث است ، فتح الباری ۱۱/۲۱۵ ، به اسماء و صفات بیهقی ص ۸ و تفسیر ابن کثیر ۳/۵۱۶ نگاه کنید. ابن تیمیه میفرماید: با اتفاق اهل حدیث تعیین اسماء حق پیامبر ص نیست. مجموع فتاوی ۶/۳۸۲. بیشتر نظریه ابن تیمیه علماء دیدگاه بیشتر علماء است بدین علت علماء در مورد تعیین و عدم آن اختلاف دارند ولید بن مسلم و دیگران قائل به تعیین هستند و بعضی هم مخالفت کردهاند و این اختلاف به ثبوت و عدم آن از حضرت صبر میگردد.