بحث نهم: رقیه
الرقی: جمع رقیه است، اوراد و کلمات یا علامات یا خطوطی بود که بر روی کاغذ یا پارچه یا چوب مینوشتند و باور داشتند که آنها را از بلا و بیماری مانند سر درد و تب و آفات دیگر نجات میدهد و آنرا به خود آویزان میکردند، در احادیث بعضی از آن منع شده و به بعضی هم اجازه داده شده است.
احادیثی که در مورد جواز آن روایت شدهاند، حدیث عائشه است که میفرماید: رسول خدا ـ صدر بیماری وفاتش با خواندن دو سوره معوذتین در خود میدمید، وقتی بیماری ایشان شدت گرفت، من بعد از خواندن دو سوره در او میدمیدم و دستهایم را بر پاهیش میمالیدم تا خنک شوند [۵۷۶].
دوباره از عائشه روایت شده که فرموده: رسول خدا صبه من دستور داد یا (دستور داد) بروم پیش فردی که زخم چشم را مداوا میکند، رقیه بگیرم.
از ام سلمه روایت شده که فرموده: رسول خدا صدر خانه من جاریهای را دید که بر روی پیشانیش زردی بود، پیامبر صفرمود: «استرقوا لها فان بها النظرة» [۵۷۷]«جشم بد او را زده بروید پیش کسی که زخم چشم را علاج میکند دعا به کار گیرید».
از عوف بن مالک روایت شده که گفته: به رسول خدا صعرض کردم: ما در جاهلیت افسون میگرفتیم، شما در این مورد چه میفرماید؟ فرمود: «اعرضوا علی رقاکم. لا بأس بالرقی ما لـم یکن فیه شرك» [۵۷۸] «رقیه را به من نشان بدهید. بدان نگاه کرد و فرمود: اگر الوده به شرک نشود اشکالی ندارد».
احادیثی که بر حرمت یا کراهت افسون دلالت میکنند، حدیث «ان الرقی والتمائم والتولة شرک» «ز است یعنی رقیه و افسون و سحر و جادو شرک هستند».
یا حدیث «لـم یتوکل من استرقی او اکتوی» [۵۷۹]«کسی که افسون میگیرد و داغ میکند توکل نکرده».
یا حدیث هفتاد هزار «هم الذین لا یسترقون ولا یتطیرون ولا یکتوون وعلی ربهم یتوکلون» [۵۸۰]«آنان کسانی هستند که افسون نمیکنند و با پرندگان فال نمیگیرند و همیشه بر پروردگار خود توکل میکنند» و در روایت مسلم «هم الذین لا یرقون ولا یسترقون» [۵۸۱]روایت شده یعنی نه افسون میکنند و نه افسون میخواهند.
بزرگان دین در پاسخ این احادیث گفتهاند: تعارض و تناقصی میان احادیث وجود ندارد، چون رقیه با وجود شرائطی جائز است و اگر حائز آن شرائط نباشد حرام و مکروه است.
سیوطی میفرماید: بزرگان دین اتفاق دارند، اگر رقیه حائز سه شرط ذیل باشد جائز است
۱ـ باید با کلام خدا یا اسماء و صفات او باشد.
۲ـ باید با زبان عربی روان و خوانا باشد.
۳ـ باید فرد معتقد باشد که رقیه ذاتاً هیچ تأثیری ندارد [۵۸۲].
اگر یکی از این شرائط مختل شد رقیه جائز نیست، بنابراین احادیث دال بر جواز رقیه بر رقیهای اطلاق میشود که حاوی شرائط لازم باشد و احادیث نهی هم بر رقیهای که شرائط لازم در آن به جا نیامده است.
از حدیث هفتاد هزار فهمیده میشود که هر نوع رقیهای با کمال توکل مخالفت دارد و همچنین بین کسی که رقیه برای خود میگیرد یا کسی از دیگری میخواهد برایش رقیه گرفته شود یا کسی بدون خواستن برایش رقیه گرفته شده تفاوتهای وجود دارد.
اما بزرگان در مورد حدیث امام مسلم گفتهاند: عبارت زیادی «لا یرقون ولا یسترقون» معلول و ضعیف است.
ابن تیمیه میفرماید: این روایت ظن و گمان راوی است، پیامبر /نفرمود: لا یسرقون چون راقی (رقیه کننده) نسبت به برادر رقیه شدهاش حسن ظن دارد، در مورد رقیه از پیامبرصسؤال، ایشان در جواب فرمودند: «من استطاع منکم ان ینفع أخاه فلینفعه، ولا بأس بالرقی ما لـم یکن شرکاً» [۵۸۳]«هرکس میتواند به برادر ایمانیش نفع برساند، آنرا انجام دهد. سپس فرمود: اگر با شرک قاتی نشود اشکالی ندارد» و همچنین پیامبر صبرای اصحاب رقیه میگرفت.
تفاوت میان راقی و مسترقی در این است که مسترقی قلبش متوجه غیر خدا است اما راقی چنین نیست، مفهوم حدیث هفتا هزار این است که هفتاد هزاری که بدون حساب وارد بهشت میشوند توکل کامل دارند، از دیگران رقیه نمیخواهند و به داغ جاهلی ایمان ندارند و فال بد نمیگیرند [۵۸۴].
خلاصه: رقیه با رعایت شرائط مذکور جائز و مشروع است و اشکالی ندارد که انسان خودش رقیه بگیرد ولی از دیگران نخواهد که چنین کاری برایش انجام دهند.
امام شافعی /در مورد رقیه میفرماید:
ربیع میگوید: از امام در مورد رقیه پرسیدند؟
امام فرمود: اگر با کتاب خدا یا اسماء او باشد اشکالی ندارد.
گفتم: آیا اهل کتاب میتوانند برای مسلمانان رقیه بگیرند؟
فرمود: بله، اگربه آنچه از کتاب در رقیه به کار میبرند آگاه باشند.
گفتم: چه دلیلی دارید؟
فرمود: بجز دلیل دوست ما و شما دلیل، دیگری ندارم، مالک از یحیی بن سعید از عمرة دختر عبدالرحمان از ابابکر به ما خبر داده که در حالی پیش عائشه رفت که تب شدیدی داشت، و یهودی مشغول رقیه کردنش بود. ابوبکر خطاب به مرد یهودی گفت: با کتاب خدا رقیه بگیر [۵۸۵].
به شافعی /گفتم: من رقیه اهل کتاب را دوست ندارم.
فرمود: چرا؟ در حالی که شما حدیث را از ابوبکر نقل میکنید و نمیبینم که خلاف آنرا از اصحاب رسول خدا صنقل کرده باشید، ضمناً خداوند زناشوی با اهل کتاب و طعام آنها را حلال کرده، به نظر من قیه هم مثل اینها است یا حتی از آن هم کمتر است [۵۸۶].
در مذهب امام شافعی /رقیه جائز است اما مشروط به این شرط که با کتاب خدا یا اسمائش باشد. این نظری است صحیح و درست.
اما در مورد رقیه اهل کتاب میان بزرگان دین اختلاف به وجود آمده بعضی قائل به آن هستند و گروهی هم منکرش.
[۵۷۶] بخاری ۵/۲۱۱۶ و مسلم ۴/۱۷۲۳ حدیث را روایت کردهاند. [۵۷۷] بخاری کتاب طب ۵/۲۱۶۶ و مسلم ۴/۱۷۲۵. [۵۷۸] ابو داود در کتاب طب ۴/۹ و ابن ماجه ۲/۱۶۶ و احمد ۱/۲۸۱ حدیث را نقل کردهاند. [۵۷۹] احمد ۴/۲۵۱ و ترمذی باب طب ۳/۲۶۵ و ابن ماجه متاب طب ۲/۱۱۵۴ آنرا روایت کردهاند اسناد حدیث صحیح است به صحیح الجامع ۲/۱۰۴۹ نکاه کنید. [۵۸۰] بخاری ۵/۲۳۹۶و مسلم ۱/۱۹۸. [۵۸۱] مسلم ۱/۱۹۹. [۵۸۲] تیسیر العزیز الحمید ۱۶۷. [۵۸۳] مسلم ۱۷۲۶ [۵۸۴] تیسیر العزیز الحمید ۱۰۸ [۵۸۵] امام مالک در مؤطأ ۲/۹۴۳۳ و ابن ابی شیبه در مصنفش ۴/۲۳۵۸۱ و بیهقس در سنن کبرای ۹/۳۴۹ روایت را ذکر کردهاند و اسنادش صحیح است به المجموع ۹/۶۵ نگاه کنید. [۵۸۶] به الام ۷/۲۲۷ و سنن کبرای بیهقی ۹/۳۴۹ و طبقات سبکی ۲/۱۳۶ و المجموع نووی و فتح الباری نگاه کنید.