بحث اول: روش پیشینیان در زمینه اثبات عقیده.
این بحث را با تعریف واژه "سلف" در لغت و اصطلاح و توضیح معنی مطلق آن غاز میکنیم.
واژه سلف از نظر زبان شناختی: نویسنده کتاب "اللسان" میگوید: فعل سَلَفَ یَسلُفُ سُلُفا و سُلوفا به معنای تَقدّم (پیشی گرفت) میباشد، و واژه سلف نیز به نیاکان و خویشاوندانی گفته میشود که مسنتر و دارای فضل و امتیاز بیشتری هستند. و لذا تابعین، سلف صالح (پیشینیان نیکوکار) گفته میشوند [۷۶].
ولی محققین پیرامون تعریف اصطلاحی واژه سلف اختلاف نظر دارند: برخی آن را ـ بدون در نظر گرفتن ویژگیهای زمینه ساز وی ـ بر مدت زمانی محدود اطلاق میکنند.
قلشانی در این باره میگوید: سلف صالح عبارت از نسل نخستین زبردست در دانش و هدایت یافته مکتب پیامبر و حامی سنت ایشان است که خداوند آنان را برای همراهی پیامبر، برپایی دین و پیشوایی امت برگزید، آنان بودند که تمام تلاش خویش را مصروف اعلای اسلام و دلسوزی برای امت نموده و جان و مالشان فدای برنامه خداوند کردند، و او نیز در کتاب خود ایشان را چنان میستاید:﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹]. ترجمه: «محمدصپیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند». و یا میفرماید:﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ﴾[الحشر: ۸]. رجمه: «[این غنایم نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مىباشند و خدا و پیامبرش را یارى مىکنند اینان همان مردم درست کردارند».
خداوند در قرآن به ذکر مهاجرین و انصار و سپس ستایش پیروانشان پرداخته و مخالفانی را که در برابر ایشان صف آرایی کرده تهدید کرده و میفرماید:﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء: ۱۱۵]. ترجمه: «و هرکس پس از آنکه راه هدایت براى او آشکار شد با پیامبر به مخالفت برخیزد و [راهى] غیر راه مؤمنان در پیش گیرد وى را بدانچه روى خود را بدان سو کرده واگذاریم و به دوزخش کشانیم و چه بازگشتگاه بدى است».
بنابراین، باید از نقل قولها و آثار وکردار پیشینیان دنباله روی نمود وبرایشان آمرزش طلبید.
ومی فرماید:﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ۱۰]. ترجمه: «و [نیز] کسانى که بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمدهاند [و] مىگویند پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آوردهاند [هیچ گونه] کینهاى مگذار پروردگارا به راستى که تو رئوف و مهربانى».
پس واژه سلف یعنی پیشینیان، وسلف هرکس پدر ومادر وی میباشد [۷۷]. ابو الحسن [۷۸]در شرح خود بر کتاب الرسالة در شرح جمله (اتباع السلف الصالح) مینویسد: ایشان عبارت از یاران پیامبر در گفتار، کردار واجتهاداتشان میباشند.
عدوی در حاشیه خود بر شرح مزبورمی گوید: علت آنکه ابوالحسن اصطلاح سلف صالح را به صحابه اختصاص داده این است که چون "ابن ناجی" معتقد است: سلف صالح وصفی ثابت و وقتی به صورت مطلق بکار برده شود تنها بر صحابه اطلاق گردیده ودیگران را دربر نمیگیرد.
ولی دیگران معتقدند: صرف تحدید زمانی در معنای سلف کافی نیست و باید قید دیگری نیز بدان اضافه شود تا مفهوم واقعیش تحقق یابد. شیخ محمد احمد خفاجی در این زمینه میگوید: تحدید وتخصیص زمانی در آن کفایت نمیکند بلکه بایستی علاوه بر آن، سازگاری با دیدگاه قرآن وسنت هم بدان افزوده گردد یعنی رای هرکس با نصوص کتاب وسنت همخوانی نداشت جزو سلف محسوب نمیشود هرچند در عصر صحابه، تابعین واتباع ایشان نیز زیسته باشد [۷۹].
ابن حجر قطری میگوید: بنابراین مراد از مذهب سلف همان چیزی است که یاران بزرگوار پیامبر، تابعین، پیروان ایشان وپیشوایان مورد تایید واحترام عموم مسلمانان همچون: ائمه چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی واحمد)، سفیان ثوری، لیث بن سعد، ابن المبارک، نخعی، بخاری، مسلم وسایر اصحاب سنن، بر آن بودهاند نه آنهایی که متهم به بدعت و یا شهرتی ناخوشایند مانند خوارج، رافضیان، مرجئهها، جبریها، جهمیان ومعتزلیان، بودهاند [۸۰].
از سخنان بالا چنین برداشت میشود که اصطلاح "سلف" بر پیشوایان گذشته یعنی علمای سه قرن نخستین از صحابه وتابعین واتباع ایشان اطلاق میگردد که در حدیث پیامبر خداصبدانها اشاره رفته است، میفرماید: «خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه ویمینه شهادته» [۸۱]یعنی: «بهترین دوران، دوران من است، سپس آنهایی که میآیند وسپس آنهایی که به دنبال ایشان میآیند، پس از آن گروهی میآیند که شهادت هرکدام از آنها از سوگندش پیشی گرفته وسوگندش به عنوان شهادت برایش محسوب میگردد».
واما امروزه اصطلاح سلفی بر کسی اطلاق میگردد که پایبند عقاید، فقه واصول این پیشوایان بزرگوار بوده، خط مشی وبینش ایشان را اتخاذ نماید ودوستی ودشمنی (ولاء و براء) را بر آن پآیه ریزی کند گرچه فاصلههای زمانی ومکانی زیادی نیز میان آنان به وجود آمده باشد، ولی کسیکه التزام کامل به راه وروش ایشان ندارد، سلفی محسوب نمیگردد هرچند خودش ادعا کرده و چنان بپندارد [۸۲].
این مصطلح به هنگام ظهور نزاع وکشمکش پیرامون اصول دین میان گروههای مختلف کلامی، سربرآورد وهمه میکوشیدند خود را به سلف نسبت داده و اعلام نمایند بینش ومنش وی با کردار وگفتارایشان تطابق کامل دارد، از این رو لازم بود اصول وقواعدی روشن و ثابت برای بیان روش سلف تدوین گردد تا مردم دچار خلط واشتباه نشوند وهمچنین صفوف پیروان راستین از مدعیان دروغین تمایز یابد [۸۳].
[۷۶] اللسان ۹/۱۵۸ ـ ۱۵۹. [۷۷] تحریر المقالة ۳۶ این کتاب به صورت دست نوشته در دانشگاه الاسلامیه موجود است. [۷۸] او علی بن محمد بن محمد بن خلف منوفی نام دارد که یکی از شارحان رساله ابن ابی زید قیروانی است و در سال ۹۳۹ ﻫ دارفانی وداع گفته است. نیل الابتهاج در حاشیه دیباج ۲۱۲ و حاشیه عدوی بر شرح پیشین ۱/۱۰۶. [۷۹] العقیدة الاسلامیة بین السلفیة والمعتزلة ۲۱. [۸۰] العقائد الاسلامیة بادلتها العقلیة والنقلیة اثر ابن حجر قطری. [۸۱] یخاری در کتاب فضائل الصحابة ۳/۱۳۳۵ و مسلم ۴/۱۹۶۳ روایت کردهاند. [۸۲] التفسیر والمفسرون مغراوی ۱/۱۷ ـ ۲۰ ، فضل علم السلف علی الخلف والصفات الالهیة فی الکتاب والسنة ۵۷، قواعد المنهج السلفی ۳۵ ومحاضرات فی السلفیة ۱۰ ـ ۱۲. [۸۳] الصفات الالهیة ۵۷ ـ ۵۸ و قواعد المنهج السلفی۳۵.