روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

بحث اسم و مسمی

بحث اسم و مسمی

ابن تیمیه /می‌فرماید: فصلی در مورد اسم و مسمی، آیا اسم و مسمی یکی هستند؟ یا دو مقوله جدا از هم‌اند؟ یا اصلاً گفته نمی‌شود آیا اسم و مسمی از هم جدا هستند یا نه؟

مردم در این مورد با هم اختلاف فراوانی دارند، نزاع بین آنها بعد از امام احمد و غیره شهرت پیدا کرده، میان اهل سنت امام احمد و مخالفانش مطرح هستند، و همچنین رد و انکار جهمیه که می‌گفتند: اسماء خدا مخلوق هستند، میدان بحث را به خود احتصاص داده‌اند.

جهمیه می‌گفتند: اسم غیر مسمی است. أسماء خداوند غیر ذاتش می‌باشد، و هر چه غیر خدا باشد آفریده شده است پس اسماء خدا مخلوق هستند.

این گروه همان افرادی هستند که سلف صالح به چنگ آنها رفتند و سخت بر آنها تازیدند، چون أسماء خدا زیر مجموعه کلام خدا هستند و کلام خدا غیر مخلوق است، خداوند متکلم است و در قرآن این صفت را برای خدا ثابت فرموده و خودش را به آنها نام گذاری کرده است.

جهمیه می‌گویند: أسماء و کلام خدا هر دو مخلوق هستند و خداوند هرگز کلامی که قائم به ذات خود باشد نفرموده و خودش را متکلم ننامیده بلکه تنها مخالفان می‌گویند: خداوند سخن فرموده و خودش را با این أسماء نامیده است اما چنین نیست، تنها بدین معنی است که کلام را در مخلوقات خودش ایجاد کرده نه اینکه کلامی قائم به ذات خود فرموده است. بحث و بررسی در مورد أسماء خداوند از مقوله کلامش می‌باشد یعنی بحث أسماء خدا و بحث کلام خدا از یک مقوله و بابت هستند.....

هدف این است که فرزانگان اهل سنت یک صدا مخلوق بودن أسماء خدا را انکار کرده‌اند و افرادی که می‌گویند: هدف آنها از اینکه می‌گویند: اسم غیر مسمی، اعلام همین عقیده است.

هیچ کدام از بزرگان سلف نفرموده‌اند که اسم عین مسمی است بلکه منسوبین به اهل سنت بعد از سلف صالح چنین تعبیری را به کار برده‌اند و از نقد و حمله‌ی راد مردان اهل سنت مصون نمانده‌اند.

وبعضی از بزرگان هم اثباتاً و نفیاً در این مورد چیزی نگفته‌اند چون هر دو تعبیر را بدعت به شمار می‌آوردند [۶۴۸].

در جایی دیگر می‌فرماید: وقتی طلب کننده می‌گوید: ای خداوندا ای مهربان هدفش مسمی است پس فراخواندن اسم دقیقاً فراخواندن مسمی است، کلام بعضی از اهل سنت که می‌فرمایند: اسم، مسمی است اشاره به این اصل می‌باشد، یعنی می‌خواستند اعلام کنند اگر چیزی از اسم طلبیده شود هدف مسمی است نه لفظ اسم، هرگاه نماز خوان می‌گوید: الله اکبر، نام خدا را بر زبان آورده و هدفش ذات پروردگار است نه لفظ الله اکبر که در خارج و در عالم واقع تلفظ می‌شود چون غلط و بى‌ارزش بودن چنین عقیده‌ای خیلی بدیهی است، اگر چنین عقیده‌ای حقیقت می‌داشت باید انسان هنگام تلفظ کردن آتش دهانش می‌سوخت [۶۴۹].

ابن ابی العز حنفی /می‌فرماید: بسیاری از مردم در جمله اسم عین مسمی است دچار اشتباه و لغزش شده‌اند، چون لفظ اسم بعضی مواقع بر مسمی اطلاق می‌گردد و در حالات دیگر بر لفظ اسم استعمال می‌شود مثلاً اگر گفته شود: الله اکبر یا سمع الله لمن حمده و یا نمونه اینها هدف نفس مسمی است و هرگاه گفته شود: الله یا الرحمان اسم عربی هستند منظور لفظ الله یا رحمان است نه مسمی آن.

گفته نمی‌شود اسم غیر مسمی است چون لفظ غیر، ابهام برانگیز است، بدین گونه اگر هدف متکلم این باشد که لفظ اسم، غیر از معنی است سخنی روا و حق رانده است اما اگر منظورش این باشد خداوند در ابتداء بدون اسم بود و بعد از آن برای خود اسم آفریده یا مردم او را به أسماء مخلوقات خود نام نهادند، از بزرگ‌ترین گمراهی و الحاد در أسماء خدا بشمار می‌آید [۶۵۰].

بدین علت شدت و تندی بر افرادی که گمان می‌کنند اسم غیر مسمی است از امام شافعی /روایت شده، و حتی چنین افرادی را به زنادقه ملقب فرموده است، بیهقی با سندش از امام /روایت می‌کند که فرموده: هرگاه شنیدی مردی می‌گوید: اسم غیر مسمی است بر او شهادت بده که به کیش زندیق در آمده [۶۵۱].

چون این کلام نزد افرادی که معتقد به مخلوق بودن قرآن بودند رواج داشت و خیلی آنرا بر زبان می‌آوردند..... ابن تیمیه در مورد اسم و مسمی خیلی توضیح داده است هر کس خواهان اطلاعات بیشتر است می‌تواند بدان مراجعه فرماید [۶۵۲].

بیهقی با سندش از ربیع بن سلیمان روایت می‌کند که امام شافعی /فرموده: هرکس به اسم الله یا اسمی از أسماء خدا سوگند یاد کند و آنرا بشکند باید کفاره بپردازد و هرکس به غیر خدا مانند کعبه یا انسانی یا پدرش یا چیزی دیگر سوگند بخورد و آنرا بشکند کفاره لازم نیست و هر سوگندی که به غیر خدا خورده شود کراهت دارد و در حدیث از آن نهی شده است پیامبر صمی‌فرماید: «الا ان الله ینهاکم ان تحلفوا بابائکم من کان حالفاً فلیحلف بالله او لیصمت» «خداوند شما را از سوگند خوردن به پدران خود، نهی کرده، پس هرکسی که سوگند می‌خورد باید به خدا سوگند بخورد یا ساکت شود» [۶۵۳].

بیهقی می‌فرماید: امام شافعی /سوگند خوردن به اسمی از اسماء را مانند سوگند خوردن به الله تلقی می‌نماید، اما برای سوگند خوردن به غیر خدا کفاره قائل نیست. یعنی امام بیان می‌کند نمی‌توان بگوید: اسماء و صفات غیر خدا هستند چون وقتی حکم غیر بر چیزی اطلاق می‌شود که آفریده شده باشد [۶۵۴].

دوباره بیهقی با سندش از ربیع بن سلیمان روایت می‌کند که گفته: از امام شافعی /شنیدم که می‌فرمود: هر کس به اسمی از اسماء خدا سوگند یاد کند باید کفاره بپردازد چون أسماء خدا مخلوق نیستند، اما اگر به کعبه یا خانه خدا سوگند یاد کند کفاره لازم نیست [۶۵۵].

امام بیهقی روایات فراوانی در این مورد از امام شافعی /نقل می‌کند که مجال ذکر همه آنها در این مختصر نیست [۶۵۶].

بنابراین دیدگاه امام شافعی / در این راستا روشن شد و موافقیت امام با سلف صالح و هجوم کردن ایشان به مخالفان از اهل بدعت و گمراهی به اثبات رسید.

آیا طبیعت اسمی از أسماء خداوند است؟

بیهقی با سندش از امام شافعی /نقل کرده که امام در مورد آیه ۲۴ سوره جاثیه:

﴿وَقَالُواْ مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ ٢٤[الجاثیة: ۲۴]. ترجمه: «و گفتند غیر از زندگانى دنیاى ما [چیز دیگرى] نیست مى‏میریم و زنده مى‏شویم و ما را جز طبیعت هلاک نمى‏کند و[لى] به این [مطلب] هیچ دانشى ندارند [و] جز [طریق] گمان نمى‏سپرند».

و حدیث رسول اکرم ص «لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر» «به زمان ناسزا نگوید چون زمان خدا است».

فرموده: معنی حدیث چنین است، عرب عادت داشتند که طبیعت را ذم می‌کردند و هنگام سرازیر شدن بلا و مصیبت مانند مرگ و تخریب و نابودی مال و غیره طیبعت را ناسزا می‌گفتند و همچنین شب و روز را مورد آماج دشنامهای خود قرار می‌دادند، می‌گفتند: ضربه‌های طبیعت یا طبیعت آنها را نابود کرد، رخداد‌ها را به شب و روز نسبت می‌دادند، رسول خدا صفرمود: به طبیعت ناسزا نگوید چون همه کارها را خدا انجام می‌دهد اگر شما گمان می‌کنید آنها مسبب هستند و می‌خواهید به آنها بد بگوید در حقیقت به خدا بد گفته اید چون خدا مسبب همه کارها است [۶۵۷].

پس طبیعت اسمی از أسماء خدا نیست، و علت نهی رسول اکرم صاز دشنام دادن به طبیعت نفی علاقه بین رخداد‌ها و طبیعت بود، و علت اساسی دشنام دادن آنها انتقام از مسبب بود ولی گمان می‌کردند که طبیعت مسؤول همه اینها است پس در حقیقت آنها می‌خواستند که به مسبب ناسزا بگویند، در نتیجه دشنام آنها به خدا بر می‌گرد بدین علت پیامبرصآنها را از این کار منع می‌فرماید همانطور که در صحیح مسلم آمده پیامبرصفرمود «قال الله عزوجل یؤذینی ابن آدم یقول: یا خیبة الدهر فلا یقولن احدکم یا خیبة الدهر فانی الدهر: اقلب لیله ونهاره فان شئت قبضتها » [۶۵۸].

«خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: سخن انسان وقتی که می‌گوید: ای طبیعت ناکام شوی، مرا اذیت می‌کند، هیچ‌کدام نگوید: طبیعت ناکام شوی چون طبیعت من هستم، شب و روز را می‌چرخانم و اگر بخواهم آنها را جمع می‌کنم».

روشن شد که حدیث می‌خواهد بیان کند که طبیعت بى‌اثر و بی قدرت است و هیچ ارتباطی به حوادث و رخدادها ندارد بلکه همه آنها دست توان مند خداوند توانا و چیره است و تنها ایشان در جهان دخل و تصرف دارند.

[۶۴۸] مجموع الفتاوی ۶/۱۸۵. [۶۴۹] مجموع فتاوی ۱۶/۳۲۳. [۶۵۰] شرح العقیده الطحاویه ۱۲۷. [۶۵۱] مناقب بیهقی ۱۰/۴۰۵ و طبقات سبکی ۲/۱۷۴ [۶۵۲] مجموع فتاوی ۶/۱۸۵ و معارج القبول ۱/۷۸ [۶۵۳] مناقب بیهقی ۱/۴۰۳ و امام بخاری ۶/۲۴۴۹ و مسلم ۳/۱۲۶۱ حدیث را روایت فرموده‌اند. [۶۵۴] مناقب بیهقی ۱/۴۰۴ [۶۵۵] همان مصدر ۱/۴۰۵ و الام ۵/۲۹۹. [۶۵۶] مناقب بیهقی ۱۰ ۴۰۳ و الام ۷ ۵۶. [۶۵۷] مناقب بیهقی ۱/۳۳۶ و الاسماء و الصفات ۱۹۰. [۶۵۸] مسلم ۴/۱۷۶۲.