بحث اول: حکم گناهان کبیره پایینتر از شرک.
یکی از الطاف خداوند به امت اسلامی این است که پیشوایان و بزرگوارانی را درمیان ایشان برگزیده تا با معارف و تواناییهای خویش شبهات و انتقادات یاوهگویان و جاعلان را ریشهکن کرده و سر جای خویش بنشانند.
از بزرگترین و مهمترین موضعگیریهای ایشان در راستای دفاع از دین خدا قد علم کردن دربرابر گناهکاران اهل ریا وخودنمایی بوده است. اهل سنت و جماعت در قبال مسلمانان گناهکار موضعی میانه روانه اتخاذ نمودهاند، نه همچون خوارج و معتزلیان افراطگرایانه و نه بسان مرجئههای تفریطگونه است. زیرا خوارج مرتکب گناه کبیره را در صورت توبه نکردن در دنیا کافر ـ البته با اختلاف در نوع کفرش ـ دانسته و وی را سزاوار ماندگاری ابدی در دوزخ میدانند. معتزلیها نیز وی را مستحق سکونت ابدی در جهنم میدانند با این تفاوت که ایشان معتقدند فرد مزبور دردنیا نه حکم کافر دارد و نه مسلمان بلکه منزلهای میان آن دو برایش متصور است. ولی مرجئهها برعکس دوگروه گذشته میگویند: هرکه شعار توحید را بر زبان جاری سازد مؤمن واقعی و طبیعتا وارد بهشت میگردد، برخی از آنها به حد نهایی افراط رسیده و معتقدند: هیچ گناهی ایمان را دچار آسیب نمیکند چنانکه هر گونه عبادتی با وجود کفر فاقد ارزش و اعتبار میباشد [۳۹۱].
ولی تمامی اهل سنت بر این باورند که: انسان مؤمن به محض ارتکاب هیچیک از گناهان کبیره ـ یعنی درصورت عدم اعتقاد به حلال بودنش ـ، کافر محسوب نمیشود و اگر یکی از آنها را مرتکب گشت و پیش از توبه فوت کرد ماندگار در جهنم نخواهد بود چنانچه در احادیث آمده است بلکه چنانچه در حدیث عبادة بن صامت آمده [۳۹۲]، سرنوشتش به خدا موکول میگردد، یا مورد بخشش قرارش میدهد و یا به اندازه گناهانش او را کیفر داده و سپس د ربهشت را به رویش میگشاید. ولی پیرامون ترک نماز ازروی سستی و تنبلی اختلاف نظر دارند، برخی وی را کافر دانسته و برخی دیگروی را کافر نمیدانند [۳۹۳].
این بود چکیده مذهب اهل سنت دربارهی مسلمان مرتکب گناه کبیره که این دیدگاه خویش را بر پآیه دلایلی از کتاب و سنت بنا نهادهاند:
خداوند سبحان در قرآن میفرماید:﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸ترجمه: «مسلما خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مىبخشاید». از این آیه چنین برداشت میشود که هرگناهی به استثنای شرک داخل دایره خواست و اراده خدا میشود، یا انجام دهندهاش را حتی اگر توبه هم نکرده باشد، مورد بخشش قرار داده و یا بر اثر گناه انجام شده عذابش میدهد.
امام بخاری /درصحیح خود بابی برای این بحث گشوده و میگوید: ارتکاب هیچ گناهی به جز شرک موجب کفر نمیگردد چون پیامبر خدا صخطاب به ابوذر فرمود: «انك امرؤفیك جاهلیة» «تو کسی هستی که هنوز هم رسوبات دوران جاهلی در تو باقی مانده است». و خداوند هم در اینباره میفرماید:﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸] [۳۹۴].
ایشان در ادامه میافزاید: خداوند در آیهای دیگر چنین میفرماید:﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا﴾[الحجرات: ۹]. ترجمه: «و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید» یعنی هردو گروه را مؤمن قلمداد کرده است [۳۹۵].
بنابراین، آیه فوق دلیل دوم اهل سنت وجماعت درباره کافر نبودن مرتکب گناه کبیره به شمار میآید زیرا با وجود ارتکاب گناه کبیره (کشتار و به جان همدیگر افتادن) ایشان را مسلمان معرفی مینماید.
در سنت نیز احادیث متعددی که دیدگاه ایشان را تأیید مینمایند، ازجمله حدیث «بیعةالنساء» ازطریق عبادة بن صامت [۳۹۶]که به هنگام بررسی دیدگاه امام شافعی پیرامون این موضوع بدان خواهیم پرداخت.
یکی دیگر از دلایل ایشان حدیثی است که امام مسلم در صحیح خود از ابوذر سنقل مینماید که: دوبار پشت سرهم پیش پیامبرخدا صرفتم درحالیکه زیر پارچهای سفید خوابیده بود، بار سوم که رفتم بیدار گشته بود من نیز خدمتشان نشستم و فرمود: هرکسی شعار توحید را برزبان جاری ساخته وسپس با همان عقیده از دنیا برود، داخل بهشت میگردد، اگر مرتکب زنا و دزدی هم شده باشد؟ فرمود: اگر مرتکب آنها نیز شده باشد، برای بار دوم گفتم: اگر زنا و دزدی هم انجام داده باشد، سه بار پشت سرهم فرمود: حتی اگر چنین هم باشد، دربار چهارم فرمود: علی رغم خواست ابوذر [۳۹۷].
امام نووی /درشرح حدیث ابوهریرهسکه پیامبر خدا صفرمود: «لایزني الزاني حین یزني وهو مؤمن ولایسرق السارق حین یسرق وهومؤمن ولایشرب الخمرحین یشربها وهومؤمن» ترجمه: «شخص زناکار، دزد ومشروب خوار در حین انجام اعمال مزبور فاقد صفت ایمان هستند»، میگوید: علما درباره مفهوم این حدیث اختلاف نظر دارند، صحیحترین دیدگاه این است که: شخص گناهکار در حین انجام آنها ایمان کامل را از دست دادهاست نه به کلی فاقد اصل ایمان باشد، زیرا این معنی با تعابیر بکاررفته در این زمینهها که برنفی چیزی اطلاق گشته ومراد نفی کمال آن میباشد، تطابق دارد. مثل اینکه گفته شود: هیچ دانشی جزدانش سود آور وجود ندارد، هیچ سرمآیهای جز شتر، ارزشمند نیست و یا هیچگونه زندگی جززندگی آخرت دارای ارزش و اعتبار نمیباشد.
علت آنکه چنان تأویلی رابرایش برگزیدیم حدیث پیشین ابوذر است که: «من قال لااله الاالله دخل الجنة...» و یا حدیث عبادة بن صامت که یاران بزرگوار بر ترک دزدی، زنا و... با پیامبر بیعت نمودند و سپس به ایشان فرمود: «فمن وفی منکم فأجره علی الله ومن فعل شیئا من ذالك فعوقب في الدنیا فهو کفارته و...» این دوحدیث وامثال آنها، آیه:﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾[النساء: ۴۸]. و اجماع علما بر اینکه: زنا، دزدی، قتل ودیگر گناهان کبیره به استثنای شرک موجب کفر انجام دهندهاش نمیگردد بلکه مؤمن ناقص الایمان محسوب شده ودرصورت توبه کردن عقوبتی بدان تعلق نمیگیرد، و اگر به همان حالت اصرار برگناهان از دنیا رفت سرنوشتش به خداوند سبحان موکول میگردد یا بدون عقاب در بهشت را به رویش میگشاید و یا پس از عقاب وعذاب مورد مغفرتش قرار میدهد، دال بر آن است [۳۹۸].
این بود مهمترین دلایل اهل و سنت و جماعت در این زمینه که ـ به امید خدا ـ برای کسیکه دارای دلی هوشیار باشد و با حضور قلب گوش فرا دهد، کفایت مینماید.
[۳۹۱] تفصیل باورهای این گروهها را در کتاب الفصل ابن حزم ۳/۲۲۹ و ۲۴۷ مطالعه بفرمایید. [۳۹۲] این حدیث را امام مسلم درصحیحش۳/۱۳۳۳ازعبادة بن صامت سبدین مضمون روایت کرده که: پیامبر خدا بیعتی همچون بیعت زنان ازما گرفت و آن اینکه: شریک برای خدا قرار ندهیم، دزدی نکنیم، مرتکب زنا نشویم، فرزندانمان را نکشیم و یکدیگر را دشنام ندهیم. هرکه به این اوامر پایبند بود پاداشش نزد خدا است و هرکه هم یکی ازآنها را انجام داد و علیه وی اقامه حد شد کفاره گناهش محسوب میشود ولی خدا گناهش را پنهان نمود سرنوشتش به ایشان موکول میگردد، یا عذابش داده و یامورد مغفرتش قرارمی دهد. [۳۹۳] شرح السنة بغوی۱/۱۰۳. [۳۹۴] فتح الباری۱/۸۴. [۳۹۵] همان. [۳۹۶] همان۱/۶۴. [۳۹۷] شرح صحیح مسلم۲/۹۴. [۳۹۸] شرح صحیح مسلم۱/۴۱ـ۴۲.