دیدگاه امام شافعی/پیرامون حقیقت ایمان
هرکس به بررسی آراء نقل شده از امام شافعی و آنچه أئمه در نوشتههای خویش از ایشان نقل نمودهاند، بپردازد به این نتیجه میرسد که مذهب وی تطابق کامل با مذهب وروش سلف دارد چه او معتقد است ایمان با دو شرط قول و عمل تکامل یافته و قابلیت افزودن و کاستن را دارد.
و اینک پارهای از سخنان نقل شده از ایشان وبیان روش وی در اثبات این قضیه تا انطباق مذهبش با دیدگاه سلف روشن گردد:
۱ـ ابن ابی حاتم [۲۹۸]میگوید: پدرم [۲۹۹]بر ایمان حدیث روایت کرد و گفت: از حرملة بن یحی [۳۰۰]شنیدم که: حفص الفرد [۳۰۱]و مصلاق اباضی مذهب [۳۰۲]نزد شافعی در مصر با هم گردآمده و برسر موضوع ایمان به مناظره نشستند، حفص در راستای افزایش و کاهش یافتن ایمان استدلال میکرد و مصلاق هم معتقد بود ایمان تنها قول است، حفص با بیانات خود مصلاق را به زانو در آورده بود و لذا شافعی از مقام دفاع بر آمد و تبیین مسأله را بر عهده گرفت و ثابت نمود که ایمان از مجموع قول و عمل پدید آمده و قابلیت زیاد شدن و کاهش یافتن را دارا میباشد، امام با استدلالات خویش حفص را نیست و نابود کرد [۳۰۳].
امام بیهقی /با سند خویش از ربیع بن سلیمان مرادی [۳۰۴]نقل میکند که: از شافعی شنیدم میگفت: ایمان مجموع گفتار و کردار و قابل زیاد شدن وکم شدن است [۳۰۵].
بیهقی با سندی دیگر از ربیع روایت مینماید که: شافعی این اشعار را برایم دیکته کرد: شهدت بأن الله لا شیئ غیــرهوأشهدأن البعث حق وأخلــصوأن عری الإیمان قول محسـنوفعل زکی قدیزید وینقــــص [۳۰۶] گواهی میدهم که جز خدا چیزی نیست (یعنی همه چیز از او تأثیر پذیرفته و هستی مییابند) و خالصانه شهادت میدهم که روز رستاخیز حق است، ایمان از تاروپود گفتار و کردار پاکیزه تافته شده و قابلیت فزونی یافتن و کم شدن را دارد.
ابن حجر /میگوید: حاکم در مناقب الشافعی میگوید: ابوالعباس أصم [۳۰۷]برایمان حدیث روایت کرد، ربیع به ما خبر داد که: از شافعی شنیدم میگفت: ایمان قول و عمل است و زیاد وکم میشود [۳۰۸].
ابو نعیم در کتاب الحلیة نیز شبیه همین سخن را میآورد با این تفاوت که: ایمان بر اثر عبادات افزایش وبا نافرمانیها کاهش مییابد، سپس شافعی این آیه را تلاوت کرد:﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا﴾[المدثر: ۳۱]. ترجمه: «و ایمان کسانى که ایمان آوردهاند افزون گردد» [۳۰۹].
شافعی /در کتاب الام ـ کتاب السیر ـ [۳۱۰]میگوید: هرگاه یک نفر کافر حربی در حال شرک وارد سرزمین اسلامی (دارالاسلام) گشت سپس پیش از آنکه بازداشت شود ایمان آورد، جان ومالش در امان خواهد بود، اگر گروهی از ایشان نیز چنان کنند همان طور با آنان برخورد میشود.واگر در آغاز با جنگ و پیکار وارد دارالاسلام شدند و در نتیجه به اسارت در آمدند وآنگاه مسلمان شدند، جان و مالشان غنیمت خواهد شد ولی بخاطر ایمانشان کشته نمیشوند. و اگر این وقایع در سرزمین کفار(دارالکفر) به وقوع پیوست اسلام آوردنش موجب حفظ خونش خواهد گشت و قید بردگی نیز از گردنش برداشته میشود، وهمچنین اگر نماز میخواند، نمازش داخل ایمان محسوب میگردد، اگر آن یک نفر گمان برد که مؤمن است جان و مال خویش را نگه داشته ولی اگر میپنداشت نمازش داخل ایمان نیست، غنیمت محسوب شده و امام سرنوشتش را رقم میزند: یا وی را از پای در میآورد و یا به عنوان اسیر با او برخورد مینماید [۳۱۱].
ایشان در مسألهای دیگر میگویند: ذکر نام خدا به هنگام ذبح حیوان، اگر علاوه بر آن ذکر دیگری هم گفت کار خوبی کرده است، به باور من درود فرستادن بر پیامبر نیز شایسته است وبلکه زیاد انجام دادنش در شرایط گوناگون را میپسندم چون ذکر خدا و درود فرستادن بر پیامبر نشانه ایمان به خدا و عبادتی دارای اجر محسوب میگردد. از عبدالرحمن بن عوف روایت شده که: روزی همراه پیامبر خدا صبوده که پیامبر از وی پیشی جست، عبدالرحمن دنبالش رفته تا ببیند پیامبر کجا تشریف برده، میبیند ایشان به سجده افتادهاند، منتظر میشود تا سرش را بلند نماید ولی پیامبر سجدهاش را طولانی کرد و وقتی سر از خاک بلند کرد عبدالرحمن گفت: ترسیدم خدا جانت را گرفته باشد، ایشان میفرمایند: «یا عبدالرحمن اني لـمـا کنت حیث رأیتني لقیني جبریل فاخبرني عن الله عزوجل انه قال من صلی علیك صلیت علیه فسجدت لله شکراً» [۳۱۲]«ای عبدالرحمن همانجا که با تو بودم جبریل پیش من آمد وگفت: خداوند میفرماید: هرکه برتو درود بفرستد من بر او درود میفرستم، و لذا به پاس این نعمت سر به خاک ساییدم».
پیامبر خداصدر جایی دیگر میفرماید: «من نسی الصلاة علیّ خطّی به طریق الجنة» [۳۱۳]«هرکس صلوات فرستادن بر من را فرو گزارد، از راه بهشت منحرف کرده میشود».
شافعی میگوید: نمیدانم هیچ مسلمانی جز از روی ایمان به خدا بر پیامبر درود بفرستد، میترسم شیطان به درون برخی از جاهلان رخنه کرده و به هنگام ذبح حیوان به بهانهای که بر دل جاهلان عارض میگردد او را از صلوات فرستادن بر پیامبر منع نماید حال آنکه هیچ مسلمانی جز بخاطر ایمان به خدا، بزرگداشت پیامبر و تقرب به ایشان، بر وی درود نمیفرستد [۳۱۴].
حافظ اللالکائی/میگوید: امام شافعی /در کتاب الام ـ باب النیة في الصلاة ـ میگوید: نماز جز در صورت داشتن نیت جایز نمیباشد، چون در حدیث عمر بن خطاب از پیامبر آمده «انمـا الاعمـال بالنیات» «معیار پذیرش همه کردارها نیت است». سپس میافزاید: تمامی اصحاب و تابعین اتفاق نظر دارند که: ایمان از مجموع گفتار، کردار و نیت پدید میآید و هیچیک از آنها بدون دیگری ارزش ندارد [۳۱۵].
ابن عبدالبر/میگوید: ابوالقاسم عبیدالله بن عمر بغدادی شافعی مذهب که امیرالمؤمنین المستنصر بالله [۳۱۶]وی را احضار و در شهر الزهراء [۳۱۷]اسکانش داد، میگوید: محمد بن علی برایمان حدیث بازگوکرد وگفت: ربیع به ما خبر داد که از شافعی شنیدم میگفت: ایمان عبارت از گفتار، کردار و اعتقاد درونی است، مگر نمیبینی خداوند میفرماید:﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾[البقرة: ۱۴۳]. ترجمه: «و خدا بر آن نبود که ایمان شما را ضایع گرداند». یعنی نمازتان را به سوی مسجدالاقصی ضایع نمیکند، پس خداوند نماز را ایمان خوانده که ایمان قول، عمل و اعتقاد میباشد.
ابونعیم در کتاب الحلیة با سند خویش از ربیع بن سلیمان نقل میکند که: یک نفر از اهالی بلخ پیرامون ایمان از شافعی سؤال کرد، ایشان در پاسخ گفتند: نظر تو در این باره چیست؟ گفت: من معتقدم ایمان تنها قول است، شافعی گفت: این تعریف را از کجا استنباط نمودهای؟ گفت: از این آیه که میفرماید:﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾[البقرة: ۲۷۷]. ترجمه: «کسانىکه ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند». و او عاطفه ایمان و عمل را از هم جدا کرده است بنابراین، ایمان قول و اعمال نیز احکام و نتایجش به شمار میآیند. شافعی گفت: از نظر تو و او عاطفه میان آنها فاصله انداخته؟ گفت: بله، گفت: پس تو دو خدا را میپرستی، یکی در مشرق ودیگری در مغرب چون خداوند میفرماید:﴿رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقَيۡنِ وَرَبُّ ٱلۡمَغۡرِبَيۡنِ ١٧﴾[الرحمن: ۱۷]. ترجمه: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب». آن مرد به خشم آمد و گفت: سبحان الله تو مرا بت پرست قرار دادی؟ شافعی گفت: تو خودت چنان کردی، گفت: چگونه؟ گفت: با این پندار که و او فاصله انداخته است، مردگفت: بخاطر آنچه گفتم از خدا آمرزش میخواهم بلکه جز یک خدا کسی را نمیپرستم و از این تاریخ به بعد هم نمیگویم و او عاطفه میان ایمان و عمل فاصله انداخته است، بلکه میگویم: ایمان عبارت از قول و عمل و قابلیت زیاد شدن و کاهش یافتن را نیز دارد.
ربیع میافزاید: شخص مزبور اموال بسیاری را تقدیم شافعی نمود، کتابهایش را جمع آوری کرد و با عقاید اهل سنت از سرزمین مصر بیرون رفت [۳۱۸].
ابومحمد بن ابی حاتم [۳۱۹]با سند خود از شافعی نقل مینماید که به حمیدی فرمود: این آیه بهترین دلیل علیه مرجئهها است [۳۲۰]که میفرماید:﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾[البینة: ۵]. ترجمه: «و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییدهاند دین [خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین [ثابت و] پایدار همین است» [۳۲۱].
[۲۹۸] او عبدالرحمن بن ابی حاتم بن ادریس رازی است، هم خودش حافظ بوده و هم پدرش به این مقام نائل آمده بود که در سال۳۲۷ﻫ دارفانی را وداع گفته است. المیزان۲/۵۸۷. [۲۹۹] وی محمد بن ادریس بن منذر داود بن مهران عطفانی حنظلی کنیهاش ابو حاتم رازی است و یکی از چهرههای سرشناس دین میباشد که در سال۱۹۵تولد یافته و در سال۲۷۷ﻫ وفات یافته است.طبقات الشافعیة۱/۲۹۹. [۳۰۰] نام وی حرملةبن یحی بن حرملة بن عمران ابوحفص تجیبی مصری است و یکی از شاگردان شافعی میباشد و در سال ۲۴۳یا۲۴۴ﻫ فوت کرده است.التقریب۱۵۶. [۳۰۱] حفص الفرد مبتدع بوده است، نسائی راجع به او میگوید: متکلم بوده و احادیثش از درجه اعتبار ساقطاند و شافعی در مناظرهای که با وی داشته تکفیرش نموده است. اللسان۲/۳۳. [۳۰۲] شرح حال مصلاق را در هیچ منابعی ندیدهام، اباضیه شاخهای از خوارج که تاکنون نیز به حیات خویش ادامه دادهاند، برای آگاهی بیشتر از ایشان به کتاب الاباضیة اثر: صابر طعیمة مراجعه فرمایید. [۳۰۳] ابن ابیحاتم در کتاب آداب الشافعی منافبه۱۹۱، اللالکائی۵/۹۶۲، بیهقی در کتاب مناقب شافعی با سند خود۱/۳۸۷، الحلیة۹/۱۱۵، تاریخ ابن عساکر۱۴/۴۰۶، طبقات الشافعیة ابن کثیر ق۱۴/أ و ابن تیمیه در کتاب الایمان، به این اثر اشاره کردهاند و سندش صحیح میباشد. این اثر پرده از روی مذهب شافعی در موضوع ایمان برمی بردارد و اثبات مینماید که با مذهب سلف تطابق کامل دارد. البته حمایت ایشان از مصلاق اباضی مذهب در مسأله ورود اعمال در مفهوم ایمان به معنای موافقتش با وی در سایر اصول مذهبش نیست، اباضیها در این مسأله با اهل سنت همگاماند ولی در موضوع کاهش یافتن ایمان، مرتکب گناه کبیره و دیگر مسائل مشهور از ایشان مخالف اهل سنت هستند، از این رو شافعی در این خصوص به دفاع از او برخواست زیرا حفص از مرجئههایی بود که معتقد به ورود اعمال در حقیقت ایمان نیستند. [۳۰۴] او ربیع بن سلیمان بن عبدالجبارمرادی ابو محمد مؤذن است که یکی از شاگردان شافعی، مورد اعتماد و راوی کتابهای ایشان میباشد و در سال۲۷۰ﻫ دارفانی را وداع گفته است.التقریب ۲۰۶. [۳۰۵] بیهقی در المناقب ۱/۳۸۵، ابن عبدالبر در الانتقاء۸۱، ذهبی در السیر۱۰/۳۲، ابن عساکر در تاریخ دمشق۱۴/۴۰۶، ابن کثیر در طبقات الشافعیة۱۴، ابن حجر در توالی التأ سیس۱۱۰وابن القیم در عون المعبود شرح سنن ابیداود ۱۲/۴۵۰، این اثر را آوردهاند. [۳۰۶] المناقب بیهقی۱/۴۴۰، تاریخ دمشق ابن عساکر ۱۴/۴۰۶ و دیوان اشعار شافعی۵۴. [۳۰۷] ابوالعباس اصم محمد بن یعقوب بن یوسف بن معقل اموی است که ارباب امویان و موسوم به محدث مشرق زمین میباشد. حاکم راجع به وی میگوید: هفتاد و شش سال داشت و صداقت و صحت احادیثش مورد اطمینان همگان بود، در سال۳۴۶ﻫ وفات یافت، او جدای از اصم معتزلی مذهب است. تذکرة الحفاظ ۳/۸۶۰. [۳۰۸] فتح الباری۱/۴۷. [۳۰۹] الحلیة۹/۱۱۵. [۳۱۰] الام۴/۲۸۹ـ۲۹۰، شعب الایمان بیهقی۱/۱۰۶والمناقب۱/۳۸۵. [۳۱۱] امام ابن ابی العز حنفی در شرح خود بر عقیدةالطحاویة۲۳می گوید: در اینجا مسائلی هست که فقها از آنها بحث کردهاند، مثل اینکه اگر کسی نماز خواندویا دیگر آداب اسلامی را انجام داد ولی شهادتین را برزبان جاری نساخت آیا مسلمان محسوب خواهد شد یانه؟ابوالعزدر پاسخ این سؤال میگوید: رأی صحیح این است که مسلمان به شمار میآید.شافعی: نیز چنین دیدگاهی دارد و تازمانی که واقعیت امر روشن میشود دست از سرش برداشته خواهد شد.دلیل این دیدگاه ایشان نیز این است که وی نماز را داخل مفهوم ایمان میداند ونماز هم عمل محسوب میشود. [۳۱۲] احمد در مسند۱/۱۹۱، ابو یعلی۲/۱۵۸، اسماعیل قاضی در کتاب: فضل الصلاة علی النبی و هیثمی در الزوائد ۲/۲۸۷این حدیث را روایت کردهاند، هیثمی پیرامون آن میگوید: این حدیث را احمد روایت نموده و راویانش معتبر میباشند. [۳۱۳] طبرانی در الکبیر۳/۱۲۸، بیهقی در الشعب حدیث شماره ۱۷۱ وسیوطی در الجامع الصغیر این حدیث را روایت نمودهاند، در فیض القدیر شرح جامع الصغیر ۶/۲۳۲ آمده و حسن دانسته شده است.حدیث مزبوراز طرق متعددی روایت شده که برخی از آنها موصول و برخی مرسلاند و هیچ کدامشان خالی از ضعف نمیباشد ولی در مجموع دلالت براین دارندکه اصلی برایش وجود دارد ولذا کسانی همچون سیوطی ودیگران آن را جزواحادیث حسن برشماردهاند. واژه«نسی» در اینجا به معنای «ترک: فروگذاشت» میباشد، چنانکه در قرآن آمده است:﴿قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاۖ وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ ١٢٦﴾[طه: ۱۲۶]. القول البدیع ۱۵۲. [۳۱۴] الام۲/۲۳۹ـ۲۴۰والمناقب بیهقی۱/۳۸۶. ابن القیم الجوزیة در اینباره میفرماید: دانشمندان پیرامون صلوات فرستادن برپیامبر به هنگام ذبح حیوان، اختلاف نظردارند: شافعی آن را مستحب دانسته و کسانی دیگراز جمله پیروان ابوحنیفه: با وی مخالفت کردهاند، چه ایشان درود فرستادن را در این مقام مکروه میدانند، نویسنده المحیط ضمن اشاره به این قضیه دلیلش را چنین ذکر میکند که: چون شائبه ذکر نام غیر خدا در آن وجود دارد. پیروان امام احمد/در اینباره اختلاف نظردارند: قاضی و یارانش آن را مکروه میدانند، ابوالخطاب در «رؤوس المسائل» بدان اشاره نموده است، ابن شاقلامی گویدچون شافعی بدان اعتقاد است، مستحب میباشد جلاء الافهام۲۴۰ والمغنی ابن قدامة ۸/۵۴۱. دلیل آنکه شافعی ذکرخدا، تکبیر و صلوات بر پیامبر را جز و ایمان دانسته، این است که وی ایمان را قول، عمل و نیت میداند، صحت اعتقادایشان دربارهی جواز توسل به صلوات نیز از همین امر نشات میگیرد، چون صلوات فرستادن جز و اعمال انسان به شمار میآید، ولی چنانچه بدعتگذاران انجام میدهند، توسل به ذات یا جاه و مقام پیامبر را انجام نداده است. [۳۱۵] شرح اصول اعتقاد اهل السنة والجماعة ۵/۸۸۶، جامع العلوم والحکم ۲۵ والایمان ابن تیمیة۱۹۷. این سخنان را در الام ندیدهام. [۳۱۶] مستنصربالله حکم بن عبدالرحمن ناصراست که از جز و بهترین پادشاهان و دانشمندان به شمار میآید و در سال ۳۶۶ﻫ دارفانی را وداع گفته است. البدایة والنهایة۱/۳۸۵. [۳۱۷] الزهراء شهر کوچکی نزدیک قرطبه است. معجم البلدان۳/۱۶۱. [۳۱۸] عطف اعمال بر ایمان از جمله مهمترین دلایل کسانی است که کردارها را از مفهوم ایمان خارج کردهاند و دلیلی پوچ وبی ارزش محسوب میگردد، زیرا عطف همواره برای مغایرت نیست بلکه گاهی به منظور بیان اهمیت چیزی از قبیل عطف بعض بر کل است چنانکه خداوند میفرماید:﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ ٩٨﴾[البقرة: ۹۸]. جبریل ومیکال با وجود آنکه در شمار ملائکهاند ولی خداوند بخاطر والایی مقام و منزلتشان نامشان را به صورت مستقل ذکر فرموده است، عطف اعمال برایمان نیز از همین قبیل میباشد نه اینکه با او مغایرتی داشته باشد. برای توضیح بیشتراین موضوع به کتاب الایمان ابن تیمیة ۱۶۳مراجعه فرمایید. به این عبارت اخیر ربیع که میگوید: با عقاید اهل سنت از مصر بیرون رفت، دقت کن که دال برعلاقه شدید سلف به سلامت عقیده و پیراسته بودنش از اوهام وخرافات است، گرچه از نظر مخالفان کم اهمیت جلوه دهد.مفهوم بیانات ایشان این رامی رساند که: هرکس اعمال را از مفهوم ایمان خارج نماید، در زمره اهل سنت محسوب نمیگردد. این جملات را با مذهب متاخرین که خود را منتسب به امام شافعی میدانند، مقایسه کن که از لحاظ روش استدلال و نتیجهگیری تفاوت زیادی با هم دارند. [۳۱۹] آداب الشافعی و مناقبه۱۹۱، اللالکائی۵/۸۸۶، المناقب بیهقی۱/۳۸۶، احکام القرآن۱/۴۰، توالی التاسیس ابن حجر۱۱۰، تاریخ دمشق ابن عساکر۱۴/۴۰۶، تبیین کذب المفتری۳۴۱، طبقات الشافعیة ابن کثیر۱۴والایمان ابن تیمیة۱۹۶. [۳۲۰] شیخ الاسلام /میگوید: مرجئه کسانیاند که معتقدند: ایمان از مجموع تصدیق درونی و گفتار زبانی پدید میآید ولی اعمال داخل مفهومش نمیگردند، مرجئهها به سه گروه تقسیم میشوند: گروه اول ـ که بیشترینشان را تشکیل داده و ابوالحسن اشعری درکتاب خودبه اقوال ایشان اشاره میکند ـ: معتقدند ایمان تنها اعتقاد درونی است، سپس برخی از آنان میگویند اعمال درونی هم داخل آن میگردند. برخی دیگراز همین گروه همچون جهم و صالحی، اعمال را داخل آن نمیکنند. گروه دوم: بر این باورند که ایمان مجرد تلفظ زبانی است، تنها کرامیهها این دیدگاه دارند. گروه سوم: عقیده دارند که ایمان عبارت از تصدیق قلبی و تلفظ زبانی میباشد، اهل فقه و عبادت به این دیدگاه شهرت یافتهاند.آنگاه ابن تیمیه به رد همه آنها میپردازد. الایمان۱۸۳ـ ۱۸۴. [۳۲۱] نحوه دلالت آیه بر آن بدینگونه است که: خداوند دراین آیه اعمال را دین نام نهاده و ما را به انجام مخلصانه آنها برای وی فرمان داده است و مرجئه اعمال را از مفهوم ایمان خارج نمودهاند