بحث دوم: تفاوت میان اسلام وایمان.
این مسأله یکی از مسائلی است که پیشینیان دربارهاش اختلاف نظردارند، البته خدا را سپاسگذاریم که این اختلاف آسیبی به دین نمیرساند [۳۶۴]ایشان در این زمینه سه دیدگاه دارند:
دیدگاه اول: معتقدند اسلام و ایمان با هم تفاوتی نداشته و دو روی یک سکهاند، امام بخاری /که در این گروه جای میگیرد، در صحیح خود بابی را برایش گشوده و میفرماید: (باب سؤال جبریل النبي عن الایمـان والاسلام له ثم قال جاءجبریل یعلمکم دینکم جعل ذالك کله دینا.وما بین النبي لوفد عبدالقیس من الایمـان وقوله تعالی: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا ﴾). جبرئیل راجع به ایمان، احسان، اسلام وزمان وقوع قیامت از پیامبرصسؤال کرد وایشان نیز به توضیح پرداخت و سپس فرمود: آن شخص جبرئیل بود و میخواست از این طریق دین را به شما بیاموزد. پس پیامبر همه آنها را دین نامید. و آنچه پیامبر در تبیین ایمان برای هیئت نمایندگی عبدالقیس ارائه فرمودند. و همچنین خداوند سبحان میفرماید:﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آلعمران: ۸۵]. ترجمه: «و هرکه جز اسلام دینى [دیگر] جوید هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است».
ابن حجردر شرح بیانات بخاری میگویند: پیشتر اشاره شد [۳۶۵]که مصنف معتقد به اتحاد مفهوم ایمان و اسلام است، ولی وقتی پرسش جبریل از ایمان واسلام وپاسخ پیامبرموجب مغایرتشان میباشد واینکه ایمان عبارت از تصدیق اموری مخصوص واسلام ابراز اعمالی مخصوص است، خواست آن را تأویل ودیدگاه خویش را اثبات نماید.
(و بیان) یعنی همراه توضیح این امر که اعتقاد وعمل جزو دین به شمار میآیند. (و ما بین) یعنی همراه آنچه برای هیئت مزبور توضیح داد که ایمان همان اسلام میباشد، یعنی بخاری ایمان را درآن جریان به چیزی تفسیر نموده که اسلام را در اینجا بدان تفسیر مینماید. و اینکه گفت (وقول الله) یعنی به همراه آنچه آیه مزبور بر آن دلالت میکند مبنی براینکه اسلام همان دین است وحدیث ابوسفیان نیز که ایمان خود دین است، بر آن دلالت مینماید، بنابراین، اسلام و ایمان هیچ تفاوتی باهم ندارند.این بود چکیده دیدگاه ایشان پیرامون این موضوع [۳۶۶].
امام ابوعبدالله محمد بن نصر مروزی نیز در کتاب «تعظیم قدرالصلاة» به اختلاف پیشینیان در این زمینه اشاره نموده و سپس طی بحث مفصلی دیدگاه معتقدین به اتحاد ایمان و اسلام را ترجیح میدهد [۳۶۷].
یکی دیگر از کسانیکه معتقد به اتحادایمان واسلام بودهاند، امام حافظ ابن منده /میباشد که در کتاب "الایمان" بابی برایش گشوده و به ذکر اخبار دال بر آن و تبیینات روشنگر کتاب و سنت مبنی بر اتحادشان، میپردازد [۳۶۸].
دیدگاه دوم: گروهی از پیشینیان معتقد به تفاوت میان ایمان واسلام بودهاند، امام زهری در این باره میگوید: اسلام عبارت از گفتار و ایمان کردار میباشد [۳۶۹].
عبدالملک میمونی [۳۷۰]میگوید: از احمد بن حنبل پرسیدم: آیا اسلام و ایمان از نظر تو با هم تفاوت دارند؟ درپاسخ گفت: بله، گفتم: چه دلیلی را مستند قراردهیم؟ گفت: این آیه که میفرماید:﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا﴾[الحجرات: ۱۴]. ترجمه: «[برخى از] بادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاوردهاید لیکن بگویید اسلام آوردیم».
در ادامه گفت: جایز است به صورت استثناء بگویم: من به اگر خدا خواسته باشد مؤمنم ولی اگر بگویم: من مسلمانم استثناء در آن جایز نیست.
ابن منده میگوید: عدهای از اصحاب وتابعین از جمله عبدالله بن عباس، حسن بصری و محمد بن سیرین این دیدگاه دوم را پذیرفتهاند.
شماری از أئمه آثار نیز دیدگاه دوم را داشتهاند و استناد ایشان به حدیث عمربن خطابس [۳۷۱]، سعدبن ابی وقاصس [۳۷۲]و ابوهریرهس [۳۷۳]است.
دیدگاه سوم: شیخ الاسلام ابن تیمیة، خطابی و ابن رجب- رحمهم الله- که در گروه سوم جای دارند.و ابن رجب پیرامون این مسأله بحث ارزشمندی دارند که چکیده آن بدین ترتیب است:
میگوید: پارهای از واژهها وقتی به صورت مفرد و مطلق بکاربرده شوند، شامل مصادیق متعددی خواهند شد، لذا هرگاه واژه مزبور در کنار واژهای دیگر استعمال گردد، بر بعضی از آن مصادیق دلالت کرده و واژه دیگر نیز سایر مصادیق را دربر می گیرد. مانند: واژه فقیر و مسکین، حالا هرگاه یکی از آنها به تنهایی استعمال گردد شامل تمام افراد نیازمند میگردد ولی اگر به هم استعمال شوند، یکی از آنها بعضی افراد نیازمند را شامل گشته و دیگری نیز سایر آنها را در برمیگیرد.
واژه ایمان و اسلام نیز چنین هستند، یعنی هرگاه به تنهایی استعمال شوند مصادیق دیگری را هم شامل میشود، ولی اگر درکنار هم بکاربرده شدند، یکی از آنها برخی مصادیق را دربر گرفته ودیگری نیز بقیه را در خود جای میدهد.
توضیحات بالا مورد تأیید عدهای از پیشوایان نیز میباشد، ابوبکراسماعیلی [۳۷۴]درنامهی خود به ساکنان "جبل" مینویسد: بسیاری از اهل سنت و جماعت معتقدند: ایمان مجموع گفتار وکردار است. اسلام عبارت از انجام کرداری است که خداوند برانسان واجب نموده است، هرگاه در کنارهم استعمال گشتند هریک بر مصداق ویژه خود دلالت دارد ولی اگر به تنهایی اطلاق شدند هرکدام از آنها شامل همه مصادیق خواهد شد.
ایشان در ادامه میگویند: خطابی نیز در کتاب "معالم السنن۴/۳۲۱"به این معنا اشاره نموده وعدهای از دانشمندان هم دیدگاه وی را پذیرفتهاند.
ابن رجب درتوجیه معنای مزبور میگوید: دلیل این تفکیک آن است که پیامبر خداصدرحدیث هیئت نمایندگی عبدالقیس [۳۷۵]واژه ایمان را ـ که به تنهایی ذکر کرده بود ـ چنان تفسیرفرمود که واژه اسلام را در حدیث جبریل تفسیر کرده است، و در حدیثی دیگر توضیحات ایمان را برای اسلام بکار برد، چنانکه در حدیث عمروبن عبسةسآمده است: مردی خدمت پیامبرصآمد و پیرامون اسلام از ایشان سؤال کرد، در پاسخ گفتند: اسلام این است که دلت تسلیم خدا شده و مسلمانان از زبان ودستت در امان باشند، گفت: برترین دستورات اسلام کدام است؟ فرمود: ایمان برتر از همه آنها میباشد، گفت: ایمان چیست؟ فرمود: اینکه به خدا، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران و روز رستاخیز اعتقاد داشته باشید [۳۷۶].
پس پیامبرخداصایمان را برترین دستورات اسلام برشمارد و اعمال را زیر مجموعه ایمان قرار داد. بنابراین، تفاوت مزبور که گفته میشود: هرگاه به تنهایی ذکر شدند باهم تفاوت ندارند ولی اگر در کنار هم بودند هریک بر مصادیقی اطلاق میگردند، برطرف میگردد. واقعیت این است تفاوتشان در این نکته میباشد که ایمان عبارت از تصدیق و شناخت قلبی واسلام فرمانبرداری و گردن کچی انسان برای خدا است و آن هم از طریق انجام اعمال تحقق مییابد که اعمال نیز عین دین محسوب گردیده و خداوند در کتابش آن را اسلام نامیده است. پیامبر بزرگوارصهم درحدیث جبرئیل اسلام، ایمان و احسان را دین قلمداد کرد. این هم یکی دیگر از دلایل تفاوت مزبور (یعنی اتحاد مدلول درصورت ذکر یکی واختلاف معنا به هنگام ذکر هردوی آنها) محسوب میگردد، از این رو محققان گفتهاند: هرمؤمنی مسلمان است زیرا هرگاه ایمان دردرون انسانی جای گرفت و ریشه دوانید پایبند اعمال وت کالیف محوله خواهد گشت، چنانچه پیامبرصمیفرماید: «ألا وإن في الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسدکله وإذا فسدت فسد الجسد کله ألاوهی القلب» [۳۷۷]ترجمه: «آگاه باشید در جسم انسان تکه گوشتی هست هرگاه آن تکه صلاح یابد سایر جسم نیز صلاح خواهند یافت و هرگاه فاسد گردد جسم هم فاسد میشود، آگاه باشید آن تکه گوشت قلب است». لذا هرگاه نور ایمان به دل راه یافت اثرش براعضا واعمال ظاهری نیز متبلور میگردد. ولی هر مسلمانی مؤمن محسوب نمیشود، چون گاهی نور ایمان ضعیف وکم سو است و کردارها متأثر از آن نخواهند شد. چنانچه خداوند میفرماید:﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا﴾[الحجرات: ۱۴]. پس ایشان بر اساس صحیحرتین آراء (که ابن عباس ودیگران بدان اعتقاد دارند) منافق به شمارنمی آیند بلکه ایمانشان ضعیف وکم رنگ بوده است [۳۷۸].
بنابراین، با توضیحات ارزشمند ابن رجب تفاوت میان اسلام و ایمان بر ایمان روشن میگردد، خداوند پاداش فراوانی را به ایشان ارزانی فرماید.
[۳۶۴] زیرا اصول ومنهج ایشان یکی است واختلاف مزبور بسان اختلاف در فروعیات میباشد، برعکس اختلاف خلف با سلف که چون به اختلاف در اصول ، روش، اعتبارادله وطبعا نتیجه بر میگردد، اثرات منفی بر عقاید گذاشته و اختلافاتی پدید آورده است. [۳۶۵] فتح الباری۱/۵۵. [۳۶۶] فتح الباری۱/۱۱۴. [۳۶۷] تعظیم قدرالصلاة ۲/۵۷۵ تآلیف محمد بن نصرمروزی متوفای۳۹۴ﻫ السیر۱۴/۳۳. [۳۶۸] الایمان۱/۳۲۱ اثرحافظ محدث ابو عبدالله محمد بن اسحاق متوفای۳۹۵ﻫ. السیر۱۴/۱۸۸. [۳۶۹] همان۳۱۱. [۳۷۰] اوعبد الملک بن مهران میمونی رقی ازیاران امام احمد بوده که امام وی رابیش از دیگران مورد احترام قرار میداد، درسال۲۷۴ﻫ وفات یافته است. السیر۱۳/۹۰. [۳۷۱] حدیث ایشان همان حدیثی است که جبریل پیرامون اسلام، ایمان واحسان از پیامبرسؤال کرد، که پیامبرخدا میان اسلام وایمان جدایی انداخت.صحیح مسلم۱/۳۶. [۳۷۲] حدیث سعد این است که میگویدگروهی آمدند خدمت پیامبر خدا ایشان نیز به هریک از آنها چیزی داد جزیک نفرکه از نظر من مهمترازهمه بود، رفتم خدمتشان آهسته عرض کردم: چرا به فلانی ندادی به خدا قسم او را مؤمن میدانم فرمود: مؤمن یا مسلمان، کمی ساکت ماندم و سپس دیدگاهم نسبت به وی قوت گرفت و بازگفتم: چرا فلانی را استثناء نمودی؟ قسم به خدا او را مؤمن میدانم فرمود: مؤمن یا مسلمان؟ من ازبیم اینکه مبادا وارد دوزخ گردد به او خواهم داد در حالیکه دیگران نزد من محبوبتر هستند.فتح الباری۳/۳۴. [۳۷۳] حدیث وی همان حدیث مشور عمربن خطاب میباشد. بخاری۱/۱۱۴و مسلم۱/۳۹. [۳۷۴] امام حافظ، حجت، فقیه، شیخ الاسلام ابوبکر احمد ابن ابراهیم بن اسماعیل بن عباس جرجانی اسماعیلی شافعی، شیخ شافعیان، متولد ۲۷۷ و فات ایشان ۳۷۱ بود. (السیر ۱۶/۲۹۲) [۳۷۵] مسلم در صحیح خود۱/۴۶ روایت نموده است و در آن آمده: پیامبر ایشان رابه چهار چیز دستور داد و از چهار چیز جلوگیری کرد، راوی میگوید: آنان را به اعتقاد وایمان به خدا فرمان داد و فرمود: آیا میدانید ایمان به خدا چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش داناتراند، فرمود: ایمان به خدا عبارت از گواهی دادن به یکتایی او و رسالت محمد، برپایی نماز، پرداخت زکات، روزه رمضان و ادای خمس غنایم میباشد. [۳۷۶] امام احمد در مسند خود/۱۱۴روایت کرده است. [۳۷۷] بخاری روایت کرده است، فتح الباری۱/۱۲۶. [۳۷۸] جامع العلوم والحکم۲۶ـ۲۷.