روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

صفت یازهم: علم

صفت یازهم: علم

صفت علم صفت ذاتی خداوند است که قرآن و سنت آنرا ثابت می‌کنند. خداوند می‌فرماید:

﴿لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا ١٦٦[النساء: ۱۶۶]. ترجمه: «ولیکن خدا به [حقانیت] آنچه بر تو نازل کرده است گواهى مى‏دهد [او] آن را به علم خویش نازل کرده است و فرشتگان [نیز] گواهى مى‏دهند و کافى است خدا گواه باشد».

﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ٧٨[التوبة: ۷۸]. «آیا ندانسته‏اند که خدا راز آنان و نجواى ایشان را مى‏داند و خدا داناى رازهاى نهانى است».

﴿إِن تُبۡدُواْ شَيۡ‍ًٔا أَوۡ تُخۡفُوهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٥٤[الأحزاب: ۵۴]. «اگر چیزى را فاش کنید یا آن را پنهان دارید قطعا خدا به هر چیزى داناست».

و آیات فراوان دیگری نیز در این مورد آمده است.

سنت:

حدیث ابن عمر ساز پیامبر ص:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ خَمْسٌ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ لَا يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ إِلَّا اللَّهُ وَلَا يَعْلَمُ مَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ إِلَّا اللَّهُ وَلَا يَعْلَمُ مَتَى يَأْتِي الْـمَطَرُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَلَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ وَلَا يَعْلَمُ مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ إِلَّا اللَّهُ» [۷۳۴].

«پیامبر صمی‌فرماید: کلید‌های غیب پنچ تا هستند تنها خداوند بدانها اگاه است، آنچه در رحم مادران قرار دارد و اینکه فردا چه چیزی رخ می‌دهد و چه وقت باران می‌بارد و هر انسانی کجا و کی می‌میرد و قیامت چه زمانی آغاز می‌شود».

حدیث جابر س:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صيُعَلِّمُ أَصْحَابَهُ الِاسْتِخَارَةَ فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا كَمَا يُعَلِّمُهُمْ السُّورَةَ مِنْ الْقُرْآنِ يَقُولُ إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالْأَمْرِ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ مِنْ غَيْرِ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ لِيَقُلْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ وَأَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ فَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ تُسَمِّيهِ بِعَيْنِهِ خَيْرًا لِي فِي عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ قَالَ أَوْ فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِي فَاقْدُرْهُ لِي وَيَسِّرْهُ لِي ثُمَّ بَارِكْ لِي فِيهِ اللَّهُمَّ وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ شَرٌّ لِي فِي دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِي أَوْ قَالَ فِي عَاجِلِ أَمْرِي وَآجِلِهِ فَاصْرِفْنِي عَنْهُ وَاقْدُرْ لِي الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ ثُمَّ رَضِّنِي بِهِ» [۷۳۵].

«رسول خدا صاستخاره را در تمام کارها مانند سوره قرآن به ما می‌آموخت و می‌فرمود: هر گاه یکی از شما قصد کاری کرد، دو رکعت نماز سنت بخواند و سپس بگوید: خدایا ! من به سبب علم تو، از تو طلب خیر می‌کنم و به سبب قدرت تو، از تو توان و قدرت می‌خواهم و از تو جود و بخشش می‌طلبم؛ زیرا که تو می‌توانی و من نمی‌توانم و تو دانی و من نمی‌دانم و تو دانا و اگاه به همه‌ی غیب‌ها و رازهای پنهانی، پروردگارا ! اگر تو می‌دانی که این کار برای من در دین و دنیا و سرانجام کار » یا فرمود: حال و آینده کار من خیر است، آنرا برای من مقدر فرما و آسان گردان و در آن برکت اندار و اگر می‌دانی که این کار برای من در دین و دنیا و سرانجام بد است، آنرا از من دور کن و مرا از آن منصرف گردان و خیر را در هر جا هست برای من مقدر فرما و آن گاه مرا بدان خشنود کن، و فرمود: در این هنگام نیاز خود را بگوید و نام ببرد».

احادیث فراوانی بر علم خدا روایت شده‌اند.

از امام شافعیَ /نقل شده که صفت علم را برای خداوند منان ثابت فرموده‌اند و بدان اقرار کرده است و آنرا صفت ذاتی و ازلی دانسته که بر هر چیزی پیشی گرفته. امام در مورد آیه ۱۴۳ سوره بقره:

﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ[البقرة: ۱۴۳].

«قبله‏اى را که [چندى] بر آن بودى مقرر نکردیم جز براى آنکه مشخص شود کسى را که از پیامبر پیروى مى‏کند از آن کس که از عقیده خود برمى‏گردد».

می‌فرماید: علم خداوند پیش از پیروی و بعد از آن مساوی بود [۷۳۶].

یعنی امام علم خداوند را سابق بر هر چیزی می‌داند.

مفسرین در تفسیر آیه اختلاف پیدا کرده اند:

ابن جریر می‌فرماید: ای محمد ما این کار را تنها برای این انجام دادیم تا بدانیم چه کسی پیروی می‌کند و چه کسی نافرمانی......... سپس ابن جریر ادامه می‌دهد: اگر کسی بگوید: مگر خداوند نمی‌دانست چه کسی پیروی می‌کند و چه کسی سر باز می‌زند مگر بعد از پیروی کردن مسلمان و سر باز زدن مرتدین؟

بعضی در جواب گفته‌اند: خداوند به هر چیزی اگاه است، معنی آیه این نیست که خداوند تا هنگام رخ دادن کار بدان علم نداشت.

اگر گفته شود: یعنی چه؟

گفته می‌شود: یعنی قبله را مقرر نکردیم مگر برای اینکه پیامبر و دوست و حزبم بدانند چه کسی پیروی می‌کند و چه کسی سر باز می‌زند.

امام طبری این دیدگاه را قبول دارد و شواهدی از کلام عرب برای اثبات آن بیان می‌کند، سپس می‌فرماید: بعضی می‌گویند: این کلام گفته می‌شود چون عرب به جای دیدن، علم را به کار می‌برند..... پس معنی آیه چنین است: مگر برای نشان دادن کسی که از رسول پیروی می‌کند یا سر باز می‌زند. ولی امام این تأویل را رد می‌کند.

بعضی هم می‌گویند: خداوند می‌فرماید: لنعلم، به خاطر منافقین و یهود و کافران است چون آنها قبول نداشتند که خداوند قبل از وقوع به چیزی علم داشته باشد، می‌گفتند: اگر گفته شود: هنگام تغییر قبله بعضی از آنها مرتد می‌شود، چنین چیزی به وقوع نمی‌پیوندد یا باطل است. اما وقتی که خداوند آیه را نازل کرد و قبله را تغییر داد و بعضی مرتد شدند، خداوند فرمود: الا لنعلم..... آنچه شما کافران انکار می‌کردید من در علم خود می‌دانستم قبل از اینکه به وقوع بپیوندد.

پس معنی آیه چنین است: تا بیان کنیم که ما می‌دانستیم چه کسی پیرو محمد است و چه کسی از او سر باز می‌زند. امام می‌فرماید: هر چند تأویل معقولی است و شاهد هم دارد ولی بعید است که مفهوم آیه چنین باشد [۷۳۷].

ابن کثیر /می‌گوید: خداوند می‌فرماید: ای محمد ما رو کردن به قبله را برای تو تشریع کردیم در ابتداء به بیت المقدس سپس به کعبه تا حال آنهای که پیرو تو هستند و از تو اطاعت می‌کنند و در رو کردن به قبله همراه تو هستند از افرادی که مرتد می‌شوند روشن شود [۷۳۸].

سعدی می‌گوید: خداوند می‌فرماید:﴿وَمَا جَعَلۡنَا...یعنی رو کردن به بیت مقدس﴿إِلَّا لِنَعۡلَمَیعنی علمی که متعلق به ثواب و عقاب است و الا خداوند قبل از وقوع هر چیزی بدان اگاه است [۷۳۹].

ابن تیمیه این دیدگاه را اینگونه توضیح می‌دهد: مثل اینکه سعدی کلامش را خلاصه کرده، اما فرموده خداوند:﴿ ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا ١٢[الکهف: ۱۲].

و نظائر آن علمی است که بعد از وجود به معلوم تعلق می‌گیرد، این علم اساس مدح و ذم و ثواب و عقاب است، اما علم، در آیه اول تنها بدین معنی است که چنین چیزی رخ می‌دهد ارتباطی به سزا و عقاب ندارد چون سزا و عقاب بعد از وقوع معنی پیدا می‌کنند. از ابن عباس روایت شده که گفته: «لنعلم» یعنی «لنری» [۷۴۰]. مفسیرین هم در تفسیر آیه گفته اند: تا بدانیم که به وجود می‌آید بعد از اینکه می‌دانستیم به وجود خواهد آمد [۷۴۱].

[۷۳۴] بخاری کتاب توحید باب عالم الغیب ۶/۲۶۸۷. [۷۳۵] بخاری کتاب توحید باب قل هو القادر ۶/۲۶۹. [۷۳۶] مناقب بیهقی ۱/۴۰۶ و احکام القرآن شافعی /۱/۶۷. [۷۳۷] تفسیر طبری ۳/۱۵۹ [۷۳۸] تفر ابن کثیر ۱/۱۹۱ [۷۳۹] تفسیر سعدی ۱/ ۱۵۹ [۷۴۰] طبری سخن ابن عباس را اینگونه نقل می‌کند: مگر برای جدا کردن اهل یقین از اهل شک و گمان. ۳/۱۶۰ [۷۴۱] مجموع فتاوی ۸/۴۹۶.