روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

بحث پنجم: تطیر (به فال بد گرفتن)

بحث پنجم: تطیر (به فال بد گرفتن)

التطیر و الطیره به معنی چیزی را به فال بد گرفتن [۵۳۹]از لغت «زجر الطیر» [۵۴۰] گرفته شده.

امام ابن قیم می‌فرماید: پرنده و وحوش را به پرواز در می‌آوردند، اگر به طرف راست پرواز می‌کرد او را سائح(مسافر) می‌نامیدند و اگر به طرف چپ می‌پرید او را بارح(نحس) نام می‌گذاشتند و اگر مستقیم حرکت می‌کرد به آن ناطح (کوبنده) می‌گفتند و اگر به پشت پرواز می‌کرد قعید (نشسته) را بر او اطلاق می‌نمودند، بعضی از عربها بارح را به فال بد می‌گرفتند و گروهی دیگر سائح را بد یمن می‌پنداشتنند و بعضی هم بر خلاف آنها معتقد بودند [۵۴۱].

اما این تشائم و بد یمن گرفتن تنها در این سطح باقی نماند بلکه اعداد و اسماء و بیماری و ناتوان جسمی وغیره هم وارد این دائره شدند و نصیبی ازش بردند.

همه اینها حرام هستند و رسول اکرم آنها شرک به حساب می‌آورد چون چنین شخصی معتقد است که در اشیاء بدیمن نفع و ضرر نهفته است و از این بدتر قضا و قدر خدا را به فراموشی می‌سپارند.

ابن قیم می‌فرماید: فال‌گیر دارای قلبی نارحت و سینه نگران و تفکری سیاه و اخلاقی ناهنجار و بد است، با هر چیزی که می‌بیند یا می‌شنود نگران و مشوش و دیوانه و سرگردان می‌گردد.

از همه مردم ترسوتر است، زندگیش از همه بدتر است از همه دلتنگتر و نگران‌تر است، از چیزهای دوری می‌جوید که هیچ نفع و ضرری به بار نمی‌آورند. چه بسیار خود را از نصیب محروم می‌کند و روزی خودش را حرام می‌سازد. نفع و بهره‌ها را می‌خشکاند [۵۴۲].

دلائل فراوانی بر تحریم فال بد گرفتن وجود دارد.

۱ـ مثلاً قرآن می‌فرماید:

﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ١٣١[الأعراف: ۱۳۱]. ترجمه: «پس هنگامى که نیکى [و نعمت] به آنان روى مى‏آورد مى‏گفتند این براى [شایستگى] خود ماست و چون گزندى به آنان مى‏رسید به موسى و همراهانش شگون بد مى‏زدند آگاه باشید که [سرچشمه] بدشگونى آنان تنها نزد خداست [که آنان را به بدى اعمالشان کیفر مى‏دهد] لیکن بیشترشان نمى‏دانستند».

ابن جریر طبری در تفسیرش می‌گوید: خداوند می‌فرماید: اگر خوبی یا برکت یا ثمره فراوان یا هر چیز دوست داشتنی را به دست می‌آوردند یا می‌دیدند، می‌گفتند این شایسته ما است، ولی اگر دچار خشک سالی یا قحطی یا بلا و مصیبت می‌شدند آنرا به موسی و یارانش نسبت می‌دادند و می‌گفتند از روزی که موسی آمده ما دچار این بلا و مصیبتها می‌شویم.

خداوند در جواب آنها می‌فرماید: شدت و فرح، خوبی و بدی، همه از طرف خداوند است اما بسیاری از آنها نمی‌دانند چون جاهل و نادان هستند آنرا به موسی و یارانش نسبت می‌دهند [۵۴۳].

۲ـ پیامبر صمی‌فرماید: «لا عدوی ولا طیرة ولا هامة ولا صفرة » [۵۴۴].

«هیچ گونه سرایت بیماری ممکن و فال بد گرفتن از پرنده و مار و هر حیوان دیگری حقیقت ندارد».

ابن قیم می‌فرماید: دو احتمال نهی و نفی در حدیث ممکن است، اگر نفی باشد معنی حدیث اینگونه می‌باشد که همه اینها خرافات دوران جاهلیت هستند و حقیقتی به بار نمی‌آورند، ضمناً نفی از نهی قوی تراست چون نفی بر بطلان و عدم تأثیر دلالت می‌کند ولی نهی تنها بر منع اطلاق می‌گردد [۵۴۵].

در حدیث دیگری که ابن مسعود به صورت مرفوع آنرا روایت کرده آمده که رسول خداصفرمود: «الطیرة شرك وما منا الا [۵۴۶] ولکن الله یذهبه بالتوکل » [۵۴۷] «فال گرفتن شرک است، ابن مسعود می‌گوید: هر کدام از ما چیزها را به فال بد می‌گیریم اما خداوند ما را از آنها محافظت می‌کند».

این حدیث بر حرام بودن تشائم صراحت دارد و یبان می‌کند که با کمال توحید جور در نمی‌آید و اگر فال‌گیر به نفع و ضرر آن معتقد باشد پآیه‌های توحید را سست و لرزان نموده است.

[۵۳۹] النهایة ۳/۱۵۲. [۵۴۰] پرنده را رام داد تا پرواز کند که اگر به سمت راست پرید آن را به فال نیک می‌گرفتند و اگر به سمت چپ پرید به فال بد بگیرد. [۵۴۱] مفتاح دار السعادة ۲/۲۲۹. [۵۴۲] مفتاح دار السعادة ۲/۲۳۱. [۵۴۳] تفسیر طبری ۱۳/۴۷. [۵۴۴] بخاری در کتاب الطب باب جذام ۵۲۱۵۹ و مسلم ۴/۱۷۴۳ حدیث را روایت کرده‌اند. [۵۴۵] مفتاح السعادة ۲/۲۳۴. [۵۴۶] این سخن ابن مسعود است. فتح الباری۱۶/۲۸۵. [۵۴۷] احمد در مسند ۱/۳۸۹ و ابو داود کتاب طب باب الطیرة ۴/۱۷.