روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

صفت اول: العلو

صفت اول: العلو

علو صفتی از اوصاف ذاتی خداوند متعال است که همانند صفات دیگر هرگز از خدا جدا نمی‌شود، اهل سنت آنرا پذیرفته‌اند و بدان ایمان آورده‌اند و خداوند را بنا به آیه ذیل به آن متصف نموده‌اند:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ[الشوری: ۱۱].

عقل و وحی و فطرت انسان بر این صفت دلالت می‌کنند و آنرا به اثبات می‌رسانند، دلائل فراوانی از قرآن و سنت براثبات این صفت به چشم می‌خورد، ما هم به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱ـ﴿ءَأَمِنتُم مَّن فِي ٱلسَّمَآءِ أَن يَخۡسِفَ بِكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ ١٦[الملک: ۱۶].

«آیا از آن کس که در آسمان است ایمن شده‏اید که شما را در زمین فرو برد پس بناگاه [زمین] به تپیدن افتد».

۲ـ﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُۥ[فاطر: ۱۰].

«از آن خداست ‏سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى‏رود و کار شایسته به آن رفعت مى‏بخشد».

۳ـ﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ۩ ٥٠[النحل: ۵۰].

«از پروردگارشان که حاکم بر آنهاست مى‏ترسند و آنچه را مامورند انجام مى‏دهند».

۴ـ﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَىٰٓ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ[آل‌عمران: ۵۵].

«[یاد کن] هنگامى را که خدا گفت اى عیسى من تو را برگرفته و به سوى خویش بالا مى‏برم».

۵-﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١[الأعلی: ۱].

«نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستان».

۶-﴿تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَيۡهِ فِي يَوۡمٖ كَانَ مِقۡدَارُهُۥ خَمۡسِينَ أَلۡفَ سَنَةٖ ٤[المعارج: ۴].

«فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى‏روند».

آیات ذکر شده به صراحت بر علوی خداوند (بلندی خدا بر مخلوقانش) دلالت می‌کنند، هر چند دلائل دیگری از قرآن وجود دارد ولی به این مقدار بسنده می‌کنیم.

اما احادیث رسول صدر این مورد قابل شمارش نیستند، بسیاری از علماء گفته‌اند که به درجه تواتر رسیده‌اند مثلاً امام ذهبی [۶۵۹]کتاب مخصوصی در مورد این صفت تحریر نموده و آنرا العلو نامیده و همچنین ابن ابی العز الحنفی /در شرح طحاویه بیست نوع دلیل را در اثبات این صفت ذکر کرده است سپس در پایان می‌فرماید: این چند نوع ادله است اگر کلام را بسط بدهم به صد دلیل می‌رسد، اگر کسی می‌خواهد این صفت را تأویل کند باید به همه دلائل پاسخ بگوید اما هرگز نمی‌تواند جواب صحیحی ارائه دهد [۶۶۰].

بعضی از احادیث دال بر این صفت را ذکر می‌کنیم:

۱ـ حدیث معاویه بن حکم سلمی: «ثم أطلعت غنيمة ترعاها جارية لي قبلَ أحد والجوانية، فوجدت الذئب قد أصاب منها شاة، وأنا رجل من بني آدم آسف كمـا يأسفون، فصككتها صكة ، ثم انصرفت إلى رسول الله ص فأخبرته فعظم ذلك علي، قال: فقلت يا رسول الله، أفلا أعتقها ؟ قال: «بلى إيتني بها». قال: فجئت بها رسول الله ص فقال لها: «أين الله ؟» قالت: الله في السمـاء. قال: «من أنا ؟» فقالت: أنت رسول الله. قال: إنها مؤمنة فأعتقها».

می گوید: جاریه‌ای داشتم که کنار کوه احد و اطرافش گوسفندانم را می‌چراند. روزی اطلاع پیدا کردم که گرگ یکی از گوسفندانم را ربوده بود من هم آدم بودم و از این کار خیلی نگران شدم و سیلی به او زدم و پیش پیامبرصرفتم و داستان را برای او تعریف کردم، پیامبر صکارم را خیلی بد جلو داد.

گفتم: ای رسول خدا او را آزاد کنم؟

فرمود: او را پیش من بیاور.

آمد و پیامبرصخطاب به او فرمود: خدا کجا است؟

گفت: در آسمان.

فرمود: من کیستم؟

گفت: رسول خدا. پیامبرصفرمود: آزادش کن مؤمن است [۶۶۱].

ذهبی بعد از ذکر حدیث می‌فرماید: این حدیث صحیح است و مسلم و ابوداود و نسائی و غیره آنرا روایت کرده‌اند و همانگونه که روایت شده بدون تأویل و تحریف آنرا نقل می‌نمایند، اگر از هر انسان دیگری بپرسی خدا کجا است؟ می‌گوید: در آسمان است.

دو نکته مهم در حدیث وجود دارد:

۱ـ خدا کجا است، سؤال مشروع و جائزی است.

۲ـ جواب مخاطب که بگوید: در آسمان هم مشروع است.

کسی که منکر این دو نکته باشد در حقیقت سخن پیامبر را انکار کرده است.

کلام بیهقی را بدون کم و کاست و تغییر ذکرکردم، ایشان برای اثبات کلام خودش به احادیث و روایات دیگری استناد می‌کند، خداوند سلف صالح ما را مشمول رحمت خودش قرار دهد که چنین فقهی دارند و متمسک به نصوص هستند. اگر می‌خواهید میان عقیده سلف و خلف در این راستا تحقیقی به عمل بیاورید به نوشته‌های کوثری در شرح این حدیث در کتاب آلاسماء و صفات بیهقی نگاه کنید [۶۶۲].

۲ـ حدیث اسراء و معراج: حدیث متواتری است که چندین نفر از علماء از جمله ابن قیم /به متواتر بودنش حکم فرموده‌اند [۶۶۳].

الفاظ حدیث بر این دلالت می‌کنند که خداوند بر روی عرش خودش قرار گرفته مثلا ً به این عبارت حدیث خوب نگاه کنید که می‌فرماید: « مرا بر آن سوار کرد همرا جبریل به راه افتادیم تا به آسمان رسیدیم........... در ادامه حدیث که بالا می‌روند تا به آسمان هفتیم می‌رسند و در نهایت نزد پروردگار و واجب شدن نماز.

همچنین رفت و آمد حضرتصبین موسی و خداوند برای تخفیف نماز تا نماز بر امت تخفیف داده شود. امام بخاری و دیگران در حدیث انس بن مالک سلفظ علو را ذکر می‌کنند که می‌فرماید: «ثم علا به جبریل. فوق ذلك بمـا لا یعلمه الا الله حتی جاوز سدرة الـمنتهی... ثم هبط حتی بلغ موسی فأحتبسه » [۶۶۴]«سپس بالا رفت به جایی که تنها خدا می‌داند و تا از سدرة المنتهی گذشت.... سپس پایین آمد و موسی را ملاقات کرد».

این حدیث قوی ترین دلیل است برای اثبات بلندی مکان خدا بر همه مخلوقات.

۳ـ حدیث ابی سعید س: رسول خداصمی‌فرماید: «ألا تأمنونی وانا أمین من في السماء یأتینی خبر السمـاء مساء وصباحاً» [۶۶۵].

«آیا مرا امین نمی‌پنداری در حالی که کسی که در آسمان است مرا امین می‌دانید و صبح و شام خبر آسمان را به سوی من می‌فرستد».

احادیث فراوانی دیگری در این مورد روایت شده [۶۶۶].

همانگونه که دلائل سمعی بر این امر دلالت می نمایید دلایل عقلی نیز چنین هستند. ابن ابی العز حنفی /می‌گوید: بلند مکانی خدا با دلیل سمعی و عقلی و فطری ثابت شده است.

دلائل عقلی آن چند نوع هستند:

۱ـ علم بدیهی داریم به اینکه هر دو موجود نسبت به هم یا مانند صفت و موصوف هستند که صفت قائم به موصوف است یا یکی در ذات دیگری یا از هم جدا هستند، اولی باطل است و دومی چون لازمه‌اش این است خداوند محل پستی و کثافات باشد ـ خداوند از چنین چیزی پاک و مبرا است ـ و باید خط بطلان بر آن کشید در نتیجه تنها فرضیه سوم باقی می‌ماند که بگویم خداوند از مخلوقات جدا است چون غیر معقول است که گفته شود خداوند نه متصل به عالم است نه منفصل از آن.

۲ـ اگر بگویم: خداوند نه داخل جهان است نه خارج آن مقتضی نفی وجود خداوند است، چون یا خارج آن است یا داخل، دومی باطل است تنها گزینه اولی باقی می‌ماند پس باید خدا از جهان جدا باشد [۶۶۷].

دلیل فطری:

هر انسانی که خدا را می‌خواند دست‌ها را بالا می‌برد و قلبش رو به آسمان است و حتی چشمانش به طرف بالا خیره می‌شود، این وضعیت برای کوچک و بزرگ، دانا و نادان مساوی است، هیچ کس نمی‌تواند منکر آن باشد و بگوید قلبش به طرف راست یا چپ تمایل می‌کند.

لطیفه‌ای در این مورد از ابی جعفر همدانی روایت شده که در مجلس ابی معالی معروف به امام حرمین حضور پیدا کرد، امام در مورد نفی صفت سخنرانی می‌کرد و می‌فرمود: خداوند وجود داشت نه عرش بود نه چیز دیگر، خداوند بر همان جایی است که قبل از آفریدن آنها قرار داشت.

شیخ ابو جعفر می‌فرماید: ای استاد در این مورد برای ما بیان کن، چه حالتی است هنگام دعا کردن به ما دست می‌زند، چون هیچ عارفی نیست مگر اینکه در قلبش احساس طلب بالا دارد و هرگز متوجه طرف راست یا چپ خود نمی‌شود، چگونه آنرا مداوا کنیم، امام بر سر و صورت خود زد و گریه کرد و فرمود: هدانی مرا شگفت زده کرد [۶۶۸].

این چند ادله‌ای بود در مورد اثبات بلند مکانی خداوند بر مخلوقاتش که از روز روشن واضح‌تر است و نیازمند مناقشه و حاشیه گذاری نیست و برای افرادی که خداوند نور بصیرت بدانها بخشیده و از ترهات اهل کلام سالم مانده باشد، کافی و شافی است [۶۶۹].

[۶۵۹] به مختصر العلو ۸۰ نگاه کنید. [۶۶۰] شرح العقیدة الطحاویه ۲۸۸ و به کتاب اجماع الجیوش الاسلامیة ابن قیم هم نگاه کنید. [۶۶۱] مسلم ۱/۳۸۲ [۶۶۲] الاسماء و الثفات ۵۳۲ [۶۶۳] اجماع الجیوش الاسلامیة ۴۷. [۶۶۴] الجیوش الاسلامیة ۴۷ و مختصر العلو ۸۹. [۶۶۵] بخاری کتاب مغازی ۵/۱۱ و مسلم کتاب زکات ۲/۷۴۲. [۶۶۶] اجتماع الجیوش الاسلامیة ۴۷ و مختصر العلو ۸۱. [۶۶۷] شرح العقیدة الطحاویه ۲۹ و مجموع فتاوی ابن تیمیه ۵/۱۵۲. [۶۶۸] شرح العقیدة الطحاویة ۲۹۱. [۶۶۹] برای اطلاعات بیشتر به مجموع فتاوی ابن تیمیه جلد ۵ و اجتماع الجیوش الاسلامیة ابن قیم و مختصر العلو ذهبی و الاسماء و الصفات بیهقی ۴۹۷ نگاه کنید.