روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

خاتمه‌

خاتمه‌

الـحمد لله‌ الذي بنعمته‌ تتم الصالحات والصلاة والسلام علی من ختم الله‌ به‌ النبوات والرسالات وعلی آله‌ واصحابه‌.

و بعد..

من در پایان این مبحث خدا را شکر می‌گویم که‌ بدون هیچ حول و قوتی از جانب من بر من منت گذاشت این مبحث را به‌ اکمال رساند و از او می‌خواهم که‌ به‌ وسیله‌ی این کتاب به‌ من و سایر مسلمانان نفع و سود برساند. و حقیقت این است که‌ من در این مبحث سعی کرده‌ام که‌ آن را به‌ اختصار و دور از توسع و تأکید بر عقیده‌ی امام شافعی /و نمایش آن در حد توان بیان دارم، و در این جا برخی از نتایج و اموری را ذکر می‌نمایم که‌ در خلال تحقیق و جمع آوری عقیده‌ شافعی /بدان رسیدم. از جمله‌ نتایجی که‌ بدان دست یافتم نکات زیر می‌باشد:

نخست: شافعی /به‌ قرآن و سنت عظمت بخشیده‌ و آنها ر ا بزرگ داشته‌ است و در تمام مسایل دینی بر آنها اعتماد کرده‌ است.

دوم: از جمله‌ روش و مسلک شافعی این است که‌ به‌ ظاهر قرآن و سنت چنگ زده‌ و از روشهای اهل کلام دوری گزیده‌ است.

سوم: با وجود اینکه‌ شافعی /در لغت مهارت خوبی دارد اما هیچ رویتی از او نقل نشده‌ که‌ برخی نصوص را تأویل کرده‌ باشد و یا اینکه‌ به‌ دلیل مجاز بودن آن را رد کرده‌ باشد همچنانکه‌ کسانی که‌ صفات را رد می‌کنند ادعای چنین چیزی را می‌نمایند.

چهارم: بزرگداشت امام شافعی /سنت پیامبر صرا و استدلال ایشان به آن و اعلام اینکه‌ سنت در تشریع و قانون گذاری با قرآن مساوی است.

پنجم: استدلال به‌ خبر یک شخص عادل و ثابت در مسایل مربوط به‌ عقیده‌.

ششم: بدگویی امام شافعی در مورد علم کلام و پیروان آن و هشدار ایشان از نزدیک شدن به‌ آن و نهی از همنشینی با دانشمندان آن علم و دستور ایشان به‌ اصحاب و یارانش که‌ از آنها دوری کنند. و برخی از متکلمین تلاش کردند که‌ این بدگویی شافعی برای علم کلام را در کلام معتزله‌ و قدریه‌ و رافضه‌ منحصر نمایند، و من هم بر آن رد دادم و عمومیت بدگویی و ذم شافعی /را بیان داشتم که‌ شامل تمامی کسانی می‌شود که‌ علم کلام را به‌ عنوان منهجی در اثبات عقیده‌ به‌ کار می‌برند و تفاوت میان علم کلام بدعی و علم توحید شرعی را بیان کردم.

هفتم: امام شافعی /فرو رفتن و خوض در مسایل مربوط به‌ عقیده‌ را مکروه‌ می‌دانست، از ترس اینکه‌ مبادا با اشتباهات روبرو شود، زیرا این گونه‌ مباحث بسیار خطر آفرین هستند؛ و شافعی /به‌ اصحاب خود دستور می‌داد که‌ به‌ آنچه‌ در نصوص آمده‌ ایمان داشته‌ باشند ودر برابر آنچه‌ که‌ شارع از آن حرفی نزده‌ ساکت بمانند [۹۶۸].

هشتم: امام شافعی /مقام و منزلت عقل را نسبت به‌ شرع بیان داشته‌ و اعلام کرده‌ است که‌ عقل تابع شرع است و او را به‌ آن چشمه‌ای تشبیه‌ کرده‌ که‌ حد و حدودی دارد و در راستای آن توقف می‌شود عقل هم به‌ همین صورت است یعنی آن هم حد و حدودی دارد و در راستای آن توقف می‌شود.

نهم: امام شافعی /معتقد است که‌ ایمان عبارت است از قول و عمل و نیت و به‌ وسیله‌ی اطاعت و بندگی افزایش می‌یابد و به‌ وسیله‌ گناه و معصیت کاهش پیدا می‌کند و روی آن دلایلی را ذکر کرده‌ است و بر کسانی که‌ با مذهب سلف مخالفت کرده‌اند رد داده‌ است و برای دفاع از عقیده‌ سلف در این مورد مناظره‌هایی را برپا داشته‌ است.

دهم: امام شافعی /معتقد است اگر مرتکبین گناهان کبیره‌ از امت محمدصدر حال اصرار بر گناه بمیرند تحت مشیت الهی قرار می‌گیرند اگر خدا بخواهد آنها را می‌بخشد و اگر بخواهد آنها را تعذیب می‌دهد اما آنها برای همیشه‌ در آتش باقی نمی‌مانند.

یازدهم: امام شافعی /آن توحیدی را توضیح داده‌ است که‌ به‌ خاطر آن پیامبران را فرستاده‌ است و جن و انس را جهت تحقق آن خق کرده‌ است که‌ همان شهادت و گواهی دادن به‌ عبارت (لا اله‌ الا الله‌) است.

دوازدهم: امام شافعی /بر حمایت از این توحید حریص بوده‌ و به‌ این خاطر به‌ شدت از چیزهایی نهی کرده‌ است که‌ با آن توحید ناسازگار باشد؛ همانند ساختن بنا بر قبور و اتخاذ آن به‌ عنوان مسجد و از سوگند به‌ غیر خدا و گفتن عبارت (با قدوم فلانی باران باریده‌ شد و چنان و چنین شد ) و امثال اینها که نقضی در کمال توحید است نهی کرده‌ است.

سیزدهم: شافعی دلایلی را بر وجود خداوند ذکر کرده‌ است و در این باب منهج سلف را دنبال کرده‌ است و به‌ روش متکلمین روی نیاورده‌ است که‌ این بر حسن اعتقاد او و صلاحیت منهج سلف برای استدلال در این ابواب مهم دلالت می‌کند.

چهارده‌هم: در باب اسماء و صفات شافعی /تمام آن اسماء و صفات را به‌ نحوی که‌ شایسته‌ی مقام خداوندگار باشد و به‌ دور از تشبیه‌ و توصیف و شکل گیری و بدون تأویل و تمثیل و بر همان روش سلف به‌ اثبات رسانده‌ است و با نصوصی از قرآن و سنت روی آن استدلال کرده‌ است و برخی از صفاتی همانند صفت علو و استوا و وجه‌ و ضحک و یدین (دستها) را به‌ دلایل خود به‌ اثبات رسانده‌ و اعلام داشته‌ است هر آنچه‌ از خدا و رسولش به‌ اثبات رسیده‌ هر چند هم به‌ من نرسیده‌ باشد من بدان قایل هستم. و در باب اسماء و صفات ملاحظه‌ می‌شود که‌ سخنان شافعی /خالی از روش و عبارات و شبهات اهل کلام می‌باشد.

پانزدهم: در باب نبوات از نیاز مردم به‌ بعثت پیامبران و از حال و وضع آنها قبل از بعثت پیامبر صبحث کرده‌ و گفته‌ است قبل از بعثت پیامبر صدو اصل آنها را گرد هم می‌آورد:

نخست: کفر به‌ خدا

دوم: به‌ وجود آوردن چیزهایی که‌ خداوند بدان دستور نداده‌ است.

سپس از وجوب ایمان به‌ پیامبران و مقام و منزلت پیامبر ما محمد صمیان پیامبران بحث کرده‌ است و تأیید نموده‌ که‌ پیامبرصافضل پیامبران است.

شانزدهم: شافعی /اصحاب را بزرگ شمرده‌ و مقام آنها را رفعت بخشیده‌ است و آنها را در مقام شایسته‌ قرار داده‌ است و بر کسانی رد داده‌ که‌ از مقام و منزلت آنها می‌کاهد، و بر همان منهج سلف در اثبات خلافت خلفای راشدین قدم برداشته‌ است، نظر به‌ اینکه‌ با ابوبکر سپس عمر سپس عثمان سپس علی ششروع کرده‌ است و معتقد است که‌ عمـر بن عبدالعزیز خلیفه‌ی پنجم است.

هیفدهم: شافعی /ایمان دارد به‌ تمام آنچه‌ در مورد آخرت با نصوص ثابت شده‌اند، امثال عذاب و نعیم قبر و زنده‌ شدن و حساب و حوض و میزان و بهشت و جهنم و آن چه‌ به‌ آنها تعلق دارد به‌ تمام اینها ایمان دارد.

هیجدهم: و در باب قضا و قدر شافعی /عقیده‌ی اهل سنت و جماعت را تأیید نمود و مشیت خدا و مشیت بندگان را اثبات گرداند و مراتب چهارگانه‌ مشهور قضا و قدر را ذکر کرد و بر جبریه‌ و قدریه‌ که‌ آن را نفی می‌کنند رد نموده است.

نوزدهم: برای ما روشن گشت که‌ رساله‌ی «الفقه‌ الاکبر» که‌ آن را به‌ شافعی نسبت می‌دادند واقعیت نداشت و در واقع برخی از متکلمین متأخرشافعی مذهب آن رساله‌ را تألیف کرده‌اند.

بیستم: شافعی/معتقد است که‌ جز آنچه‌ نصوص بر آن دلالت می‌کند هیچ عمل دیگری از اعمال زندگان به‌ مرده‌ نمی‌رسد، پس بنابراین، نیابت در هیچ عمل دیگری همانند قرائت قرآن و امثال آن از کردارهای بدنی جایز نیست.

بیست و یکم: موضع گیری شافعی /در برابر فرقه‌هایی از امثال صوفیه‌ و قدریة و شیعه‌ که‌ در زمان او ظهور کردند به‌ طور کامل شناختیم و برای ما روشن گردید که‌ شافعی از تهمت تشیع مبری است و به‌ هیچ وجه‌ چنین تهمتی صحت ندارد، زیرا شافعی به‌ شدت بر آنها ایراد گرفته‌ است.

اینها مهم ترین اموری بودند که‌ در خلال تحقیق بر روی عقیده‌ این امام بدان رسیدم، و من در حالی که‌ این را می‌نویسم اعتراف می‌کنم که‌ نتوانسته‌ام در راستای اعطای حق در راستای این موضوع نمایم، زیرا این مبحث بسیار طولانی بود و تمام مسایل عقیده‌ را در بر داشت که‌ هر کدام از آن مسایل به‌ بحث مستقلی نیاز داشتند، اما امید دارم که‌ هر چند به‌ اختصار هم باشد در راستای اظهار عقیده‌ این امام موفق شده‌ باشم و به‌ قول مشهور آنچه‌ جملتا درک و فهم نشود جملگی هم نباید ترک و رها شود.

و من هنگامی که‌ این مبحث را به‌ پایان می‌رسانم کلمه‌ای را خطاب به‌ تمامی منتسبین به‌ آن امام بیان می‌دارم و می‌گویم: در راستای امامشان از خدا بترسند و چیزی از عقاید خویش را بدون مدرک و دلیل قاطع به‌ امام شافعی نسبت ندهند و همانند آنهایی نباشند که‌ چکیده‌هایی در عقیده‌ تألیف کنند و آن را به‌ امام نسبت دهند در حالی که‌ امام از آن بری است.

همچنانکه‌ آنها را دعوت می‌کنم که‌ در عقیده‌ این امام و سایر ائمه‌ی سلف تدبر نمایند و از آنها پیروی نمایند، زیرا آنها بهترین کسانی هستند که‌ به‌ خصوص در این مسایل مهم به‌ آنها اقتدا می‌شود، زیرا سلامت و نجات در دنیا و آخرت در پیروی کردن از آنها یافت می‌شود.

رحمت خدا بر سلف باد، چه‌ فهم عمیق و چه‌ فقه‌ دقیقی داشتند و چه‌ تکلیف اندکی را بیان می‌داشتند، و رحمت خداوند بر امام شافعی /باد و خداوند به‌ جای مسلمانان بهترین پاداش را به‌ او بدهد و ما و او را همراه آن کسانی حشر نماید که‌ بر نعمت خود را بر آنها ارزانی بخشیده‌ است از امثال پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین و آنها چه‌ دوستان خوبی هستند.

وصلی الله‌ علی نبینا محمد وعلی آله‌ وصحبه‌ وسلم تسلیمـا کثیرا، سبحان ربك رب العزة عمـا یصفون وسلام علی الـمرسلین والحمد لله‌ رب العالـمین.

[۹۶۸] کراهت در اینجا شامل حالتی می‌شود که‌ خوض در مسایل بنا به‌ روش اهل کلام و یا بدون علم و دانش و یا پیروی از اصول اهل کلام باشد ، اما اگر بنا به‌ روش و مسلک سلف باشد هیچ گونه‌ کراهتی ندارد، و امام در اصول حقیده‌ سخنان زیادی را بیان داشته‌ است همچنانکه‌ بدان اشاره‌ کردیم.