تعریف توحید از منظر امام شافعی /
امام شافعی معتقد است: توحید عملی (الوهیت) عبارت از انحصار عبادت در حق خدا است، و این امر حقیقت توحید به شمار میآید، لذا هرکه بدان اعتقاد ورزد، حق خدا را ادا نموده است. چون شامل اعتراف به ربوبیت و پروردگاری خدا و ایمان به اسماء و صفات ایشان است، و معتقد است پیامبر خداصبخاطر اینگونه توحید بود به مبارزه با مشرکان برخواست وگرنه ایشان به تصحیح انحرافات کسانی اقدام نمیکرد که به ربوبیت خدا اعتقاد داشته و دچار انحراف نشده بودند.
و لذا وقتی یک نفرپیش امام مزنی، شاگرد ممتاز و برجسته امام شافعی رفت و پیرامون علم کلام ازوی سؤال کرد، گفت: من این علم را دوست ندارم و چنانکه امام شافعی از آن جلوگیری کرد، من هم از فراگیریش جلوگیری مینمایم، چون از ایشان شنیدم میگفت: درباره دانش کلام و توحید از امام مالک سؤال شد، در پاسخ گفتند: امکان ندارد گمان کنیم پیامبرخداصآداب قضای حاجت را به امتش یاد داده ولی قضیه توحید را به ایشان آموزش نداده باشد. توحید آن است که پیامبر خدا در توضیحش فرمود: «امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لااله الاالله» [۴۸۱]«به من فرمان داده شده تا اعتراف به یکتایی خدا با مردم مبارزه کنم». بنابراین، آنچه موجب حفظ جان و مال گردیده، توحید محسوب میشود [۴۸۲].
و معلوم و محقق است آنچه باعث نگهداشت جان مال میگردد، باور نداشتن به غیر خدا و ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند سبحان میباشد. موضعگیری امام مالکسنیز پرده از روی عمق ودقت بینش سلف پیرامون توحید مورد نظر پیامبران بر میدارد و امام شافعی، مزنی و دیگر ائمه نیز چنان راهی را پیمودهاند. بنابراین، دانش پیشینیان از طریق راویانی معتبر به دانش پیامبر خدا پیوند میخورد ولی اسناد و مدارک دانش پسینیان(خلف) به فلاسفه، صابئیها، یهودیان و مسیحیان برمیگردد، پس کدامیک از این دو دانش دارای اعتبار بیشتر و سزاوار دنباله روی است؟!.
[۴۸۱] این حدیث را: ابن عمر، ابوهریره، جابر، انس، نعمان بن بشیر، اوس بن حذیفه و طارق اشجعی روایت کردهاند و امام بخاری و مسلم نیز در صحیحین خود آن را آوردهاند و به حد تواتر رسیده است. صحیح بخاری ۱/۷۰ـ۷۱ مسلم ۲۱ـ۲۲ و سیر اعلام النبلاء ۱۰/۲۶ـ۲۷. [۴۸۲] سیر اعلام النبلاء ۱۰/۲۶.