روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

بحث سوم: روش شافعی /در زمینه‌ اثبات وجود خدا

بحث سوم: روش شافعی /در زمینه‌ اثبات وجود خدا

شافعی /یکی از امامان سلف صالح و یکی از راد مردانی که در مقابل علم کلام قد علم کرده، به شمار می‌آید. امام در این مورد روش سلف را پیموده که بر گرفته از قرآن و سنت است، اگر در این مورد از او پرسش به عمل می‌آوردند به آیات گذشته استدلال می‌فرمودند. ابو نعیم با سند خودش مناظره امام و بشر مریسی در حضور هارون رشید [۶۲۱]را اینگونه نقل می‌کند:

بشر گفت: به من بگو چه دلیلی بر وجود خدا واحد دارید؟

امام فرمود: ای بشر از علم اهل سنت چه می‌دانید تا با زبان و ادبیات اهل علم به تو سخن بگویم ؟ چون مجبورم به فراخور حال و به اندازه‌ی علمت پاسخ بدهم، دلیل بر خدا، تنها از خودش آورده می‌شود و هر دلیلی به سوی او بر می‌گردد، اختلاف اصوات و صور هر چند از یک اصل هستند، دلیل بر وحدت او است [۶۲۲].

همچنین عدم تناقص در همه اشیاء برای همیشه [۶۲۳]و چهار آتش روشن در یک بدن که با ترکیب هر چهار تا شخصیت آدم درست می‌شود دال بر وحدانیت او هستند [۶۲۴].

و چهار طبیعت مختلف و متضاد و چند شکل در جنبندگان که با هماهنگی هم، زندگی حیوان را منظم می‌کنند، دال بر وحدانیت پروردگار است [۶۲۵].

خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ١٦٤[البقرة: ۱۶۴]. ترجمه: «راستى که در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایى که در دریا روانند با آنچه به مردم سود مى‏رساند و [همچنین] آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبنده‏اى پراکنده کرده و [نیز در] گردانیدن بادها و ابرى که میان آسمان و زمین آرمیده است براى گروهى که مى‏اندیشند واقعا نشانه‏هایى [گویا] وجود دارد».

همه اینها دال بر وحدانیت و بدون انبازی خداوند هستند.

ابن عساکر با سندش از مزنی روایت می‌کند که گفته: وقتی شافعی /به مصر آمد، در حالی که شافعی /در مسجد نشسته بود، با خودم گفتم: اگر فردی باشد که مشکلاتم را در مورد توحید بر طرف کند به سویش می‌رفتم. سپس در مقابل امام زانو زدم و به او گفتم: در مورد توحید با خودم نجوا می‌کردم، که فردی از تو دانا‌تر را نمی‌شناسم، در مورد توحید چه می‌گویید؟

امام نگران شد و فرمود: می‌دانید کجا هستی؟

گفتم: من در مسجد فسطاط مصر پیش محمد بن ادریس شافعی /نشسته‌ام.

فرمود: وای به حالت تو، نمی‌دانید تو در لجنزار(تاران) در دریا قلزم که فرعون در آن غرق شد گیر افتاده‌اید [۶۲۶].

سپس گفت: بگو آیا رسول خداصبدان دستور داده؟

گفتم: نه.

فرمود: اصحاب در مورد آن سخن گفته‌اند؟

گفتم: نه.

فرمود: آیا می‌دانید در آسمان چند ستاره وجود دارد؟

گفتم: نه

فرمود: کدام یک از ستارگان آسمان را دیده اید و جنس طلوع و غروبش را می‌شناسید؟

گفتم: نه.

فرمود: آنچه تو می‌بینید جزء کوچکی است از مخلوقات خداوند، تو آنها را نمی‌شناسید، پس چگونه در مورد خالقش می‌خواهید بحث کنید و انتظار دارید آنرا درک کنید.

مزنی می‌گوید: سپس امام در مورد مسئله‌ی وضو از من پرسید، من در جواب، آن مسئله را به چهار بخش تقسیم کردم ولی اشتباه کردم و هیچ کدام را درست جواب ندادم. سپس به من گفت: تو در چیزی که هر روز پنچ دفعه بدان نیاز دارید اشتباه می‌کنید و علم آنرا رها کرده اید و در مورد خالق تکلف به خرج می‌دهید، اگر چنین چیزی به قلبت خطور کرد به سوی خدا برگرد و آیه ۱۶۳و ۱۶۴ سوره بقره را زمزمه کن:

﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٣ إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ ١٦٤

ترجمه: «و خداى شما، خداوند یگانه‏اى است، که غیر از او معبودى نیست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص است) در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‏هایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که عقل دارند و مى‏اندیشند!».

با آفریده‌ها بر آفریننده استدلال کن و از این تکلفات کلامی که عقلت به آنها نمی‌رسد دوری گزین.

گفتم: نابود شوم اگر دفعه‌ای دیگر به آن فکر کنم [۶۲۷].

بیهقی می‌افزاید: امام فرمود: اگر انسان به همه زیان‌ها مبتلا شود بهتر از این است که به علم کلام رو آورد.

بیهقی می‌گوید: تاران در بحر قلزم قرار دارد، می‌گویند: فرعون و قومش در آن مکان غرق شدند و نابود گشته‌اند [۶۲۸].

امام شافعی /از علم کلام خیلی بدش می‌آمد و جدل با اهل کلام را هم دوست نمی‌داشت، وقتی مزنی در مورد مسئله‌ای که از اهل شرک و ملاحده به ارث برده شده بود پرسید خیلی نگران شد و او را به راه شرع هدایت کرد و راهنمای داد. چون در چنین مسائل خطر ناکی خیلی‌ها گمراه شدند و گروه زیادی از علماء در این مورد لغزش کردند، اما راه قرآن بهترین و آسان‌ترین و سالم‌ترین راه از خطأ و اشتباه است. بدین علت امام او را به این راه هدایت فرمود. و در نهایت خطاب به او می‌فرماید: با آفریده‌ها بر آفریننده استدلال کن و از این تکلفات کلامی که عقلت به آنها نمی‌رسید دوری گزین.

از امام شافعی /روایت شده، فرموده: در راه غزه هفده نفر از زنادقه به استقبالم آمدند، گفتند: چه دلیلی را بر اثبات وجود خدا دارید؟

گفتم: اگر دلیل کافی و شافی بیاورم ایمان خواهید آورد؟

گفتند: بله

گفتم: برگ توت یک طعم و یک رنگ و یک بو دارد، کرم ابریشم آنرا می‌خورد و به ابریشم تبدیل می‌کند و زنبور عسل آنرا به عسل مبدل می‌گرداند و گوسفند با خوردن آن فضولات بیرون می‌ریزد، در حالی که جنس و نوع توت یکی است، اگر سخن شما را بپذیریم باید از شکم هر کدام یک چیز بیرون می‌آمد چون توت یک جنس و حقیقیت است باید حتماً به یک چیز هم مبدل گردد، نباید چیزهای متفاوت و حتی متضادی ایجاد شود، هر کس از این روش سر باز زند، از منقول خارج گشته و به بیابان و صحرا وارد شده، نگاه کن چگونه حالات تغییر می‌کنند پس چاره‌ای نداریم جز اینکه در مقابل سازنده توانا و چیره سر خم کنیم، خداوندی که گرداننده حالات و تغییره‌دهنده وضعیات است.

امام می‌فرماید: همه آنها گفتند: واقعاً عجیب‌ترین استدلال را ارائه دادید همه ایمان آوردند و بر ایمانشان استقامت نمودند [۶۲۹].

باز هم امام می‌فرماید: قلعه‌ی مستحکم و براقی (تخک مرغ) را دیدم که ظاهرش از نقره و داخلش از طلا ساخته شده بود و هیچ سوراخ و دریچه‌ای در آن وجود نداشت، دیوارهایش خیلی محکم بودند سپس دیوار را دیدم که شکاف برداشت و حیوان شنوا و بینا و آواز خوان از آن بیرون آمد، یقین پیدا کردم که این کار طبیعت نیست بلکه دست سازنده حکیمی پشت آن است. قلعه تخم و حیوان هم جوجه بود [۶۳۰].

همیشه امام به این ابیات تمثل می‌آوردند: فواعجباً کیف یعصی الالهام کیف یجحده الجاحدولله في کل تحریکــــــــةوتسکینة ابداً شــــــاهــدوفي کل شیء لــــه آیـــــة تدل علی انه واحــــــــد [۶۳۱] شگفتا چگونه خدا نافرمانی می‌شود، یا چگونه او را آنکار می‌کنند در حالی که در هر تحرک و سکون همیشکی شاهدی بر خدا یافت می‌شود، در هر چیزی بر او نشانه و آیتی است که بر وحدانیت خدا دلالت می‌کند.

خلاصه: امام شافعی /در این مورد روش سلف صالح را پذیرفته است و به شاگردانش هشدار می‌داد که از این روش هرگز خارج نشوند. می‌بینیم کلامش از هر بدعت و الفاظ مذمومی که اهل کلام آنها را به کار می‌بردند و کتاب‌ها را از آنها پر کرده‌اند مبرا و خالی است، این روش به اندازه‌ای بدیهی است که نیازمند استدلال و احتجاج نیست، هرکس که فطرتش فاسد شده و ما هم برای اثبات موضوع نیازمند استدلال باشیم قرآن ما را از پیروی اهل کلام و فلاسفه بى‌نیاز فرموده است، با این حال استدلال کلامی بعد از تلاش فروان، انسان را به هدف نمی‌رساند بلکه در نهایت از مذاهب گمراه و رد شده فلاسفه سر در می‌آورد [۶۳۲].

از خداوند منان طلب بخشش داریم.

[۶۲۱] ابو نعیم در الحلیه ۹/۸۳ و بیهقی در المناقب ۱/۳۹۹. [۶۲۲] یعنی ادات صدا و کلام در انسان از زبان و دو لب و حلق و حنجره و تارهای صوتی و توانای که برای پرت هوا تشکیل شده در هر انسانی مثل هم هستند با این وجود اختلاف فراوانی در آن دیده می‌شود حتی میان پدر و پسر اختلاف وجود دارد. پزشکان در این دوران می‌گویند: اختلاف صوت مانند اختلاف سر انگشتان است، پس چه کسی جز خداوند منان این همه صداها و این تفاوت دقیق و شگفت انگیز را ایجاد کرده است. و اختلاف صور به این معنی است که آفرینش آدم از خاک بوده و فرزندان او از نطفه، و با این حال ما تشابهی میان آنها در این دنیا نمی بینیم هر چند که فرزندان از یک پدر و مادر باشند. خداوند در سوره روم به این اصل اشاره می‌فرماید:﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ مَنَامُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُكُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ ٢٣[الروم: ۲۲]. «و از نشانه‏هاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانه‏هایى است». [۶۲۳] یعنی انسان با وجود این همه تغیر و تبدیل از حالی به حال دیگر ، ابتداء نطفه بود سپس به علقه تبدیل شد و بعد از تغیرات فراوان به بچه ای مبدل گشت سپس جوان و بعد از آن پا به پیری می‌گذارد و در زندگی دچار انواع بیماری و سلامتی و چاقی و لاغری و غیره می‌شود ، با این همه تغیر انسان همان است در صوت و صورت تغیری نمی‌کند. مناقب رازی ۱۰۹. [۶۲۴] آتش اول: حرارتی است که هنگام قضاء شهوت بر انسان تأثیر می‌گذارد. آتش دوم: حرارت غضب که هنگام خشم زبانه می‌کشد. آتش سوم: آتشی که هنگام غذا خوردن روشن می‌شود و غذا را هضم می‌کند. آتش چهارم: آتش غریزه است که در قلب ایجاد می‌شود و بر زندگی تأثیر فراوانی دارد. این چهار نوع آتش است که ماهیت آنها با هم مختلف است و در یک بدن جمع می‌شوند و بر صفات و طبیت مخصوص خود باقی می‌مانند. همه آنها در بدن انسان مخفی هستند و تا وقت لازم ظهور نمی‌کنند. سپس همه آنها با وجود اختلاف و تباین برای ایجاد مصلحت انسان و سلامت جسد هماهنگ عمل می‌کنند. مناقب بیهقی ۱.۴۰۰ و مناقب رازی ۱۰۹. [۶۲۵] حیوانات از چهار عنصر خاک و آب و هوا و آتش درست شده‌اند..هر کدام از اینها ضد و مغایر هم هستند جمع آنها در یک بدن نیازمند قدرت و چیرگی فراوانی هستند. رازی ۱۱۱. بیهقی می‌گوید: خداوند در قرآن تبدیل نفس از حالتی به حالت دیگر بیان کرده تا بر سازنده و مبدلش استدلال کند. سوره نوح آیه ۱۴:﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا ١٤«شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید. و حال آنکه شما را مرحله به مرحله خلق کرده است». و در آیه مؤمنون آیه ۱۲ تا ۱۵:﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِينٖ ١٢ ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِي قَرَارٖ مَّكِينٖ ١٣ ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ ١٤ ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ١٥[المؤمنون: ۱۲-۱۵]. ترجمه: «و ما انسان را از عصاره‏اى از گِل آفریدیم؛ سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن [رحم‏] قرار دادیم؛ سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه‏اى دادیم؛ پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است! سپس شما بعد از آن مى‏میرید». انسان اگر به خود فکر کند می‌بیند خلقت تدبیر شده ای دارد و به صورت‌های گوناگون در می‌آید... متوجه می‌شود که خودش از نقص به کمال حرکت نکرده چون نمی‌تواند در خودش چیزی ایجاد کند یعنی به عقل خود رشد دهد یا اعضای به خود بیفزاید پس نتیجه می‌گیریم که انسان ضعیف است خودش نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد بلکه باید سازنده و مبدلی وجود داشته باشد. الاعتقاد ۴۲ و ۴۳. [۶۲۶] کثیف‌ترین جای دریا قلزم است. [۶۲۷] تبین کذب المفتری ۳۴۲ و به السیر ۱۰/۲۶ تا ۳۲ نگاه کنید [۶۲۸] المناقب ۱/۴۵۸. [۶۲۹] مفید العلوم قزوینی ۲۵. [۶۳۰] مفید العلوم ۲۶. نمونه این داستان از امام احمد هم روایت شده است به عقیدة المسلمین بلیهی ۱/۱۲۴ نگاه کنید. [۶۳۱] مناقب بیهقی ۲/۱۰۹. [۶۳۲] مجموع فتاوی ۲/۱تا ۲۴.