بحث ششم: طلبیدن باران از ستارگان
روشن است که اسلام از شرک نهی کرده، و آتش سوزناک جهنم را به مشرکین نوید داده، و هر روزنهای که به شرک منجر میشود مسدود نموده، یکی از این روزنهها سوگند خوردن به غیر خدا و تعظیم و تمجید گورستان و ساختن گنبد و مساجد بر روی مقبرهها وروشن کردن فانوس میانشان میباشد.
به دنبال اینها نهی کردن از کلماتی که بوی شرک میدهند هر چند قائلین به آنها چنین هدفی هم نداشته باشند مثلاً در حدیث روایت شده که پیامبر صنهی فرموده که انسان بگوید: به سبب تقابل ستارگان بر ما باران بارید، چون ظاهراً باران باریدن به ستارگان نسبت داده میشود، که به ربوبیت خداوند خدشه وارد میسازد، و اگر ربوبیت را زیر سؤال نبرد، سببیت را برای چیزی ثابت میکند که سبب نیست در این حالت الوهیت پروردگار زیر سؤال میرود.
عرب دوران جاهلیت معتقد بودند باریدن نتیجه تقاطع ستارگان (سقوط یکی و طلوع دیگری) است و باریدن را به آن نسبت میدادند بنابراین میگفتند: تقابل ستارگان بر ما باران بارانید، به این حادثه نوء [۵۵۱]میگفتند چون سقوطش در مغرب زمین مصادف بود با طلوعش در مشرق زمین و در مشرق نوء روشنایی تولید میکرد.
رسول اکرم صاز این سخن نهی فرمود هر چند گوینده معتقد باشد که نفع و زیان دست پروردگار است، هدف از نهی تنها حمایت کردن از توحید و مسدود کردن دریچههای شرک است و بس.
از ابی مالک اشعری روایت شده که رسول خدا فرمود: «اربع في امتي من امر الجاهلیه لا یترکونهن: الفخر بالاحساب والطعن في الانساب واستسقاء بالنجوم والنیاحة» «چهار صفت و ویژگی جاهلی هستند که هرگز مردم آنها را ترک نمیکنند فخر کردن به نسب و تهمت زدن در آن و باران خواستن از ستارگان و نوحه گری بر مرده».
شیخ الاسلام میفرماید: یعنی همه مردم بعضی از اوصاف و امور جاهلی را رها نمیکنند ـ ملامت کردن آنهای که دنبال جاهلیت حرکت میکنند ـ در نتیجه هر امر و کار جاهلی در دین مذموم است، اگر معنی حدیث اینگونه نباشد نسبت دادن اینها به جاهلیت هیچ مفهومی ندارد، نسبت دادن آنها به جاهلیت دال بر مذموم بودنشان میباشد خداوند در آیه ۳۳ احزاب میفرماید:
﴿وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾[الأحزاب: ۳۳]. ترجمه: «مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید».
در آیه هم تبرج و هم وضعیت جاهلیت آن دوران ملامت میشود که مقتضی نهی مشابهت به آنها است [۵۵۲].
امام شافعی /میان دوهدف و انگیزه ـ از دو جمله: ستارگان سبب نازل شدن باران بر ما شدند با این اعتقاد که نفع زیان ازآن ستارگان است یا اعتقاد به اینکه نفع و زیان رسان تنها خدا است، هدفش از این جمله این است که بگوید هنگام تقابل ستارگان باران بارید ـ تفاوت ایجاد فرموده.
امام با سندش از زید بن خالد جهنی روایت کرده که پیامبر صدر حدیبیه برای ما نماز خواند، بعد از بارانی که شب بارید بود، وقتی نماز را تمام کرد، رو به مردم فرمود:
«هل تدرون ماذا قال ربكم؟ قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: قال: أصبح من عبادي مؤمنٌ بي، وكافرٌ، فأما من قال مطرنا بفضل الله ورحمته، فذلك مؤمنٌ بي كافرٌ بالكوكب، وأما من قال: مطرنا بنوء كذا وكذا، فذلك كافرٌ بي مؤمنٌ بالكوكب» [۵۵۳]«آیا میدانید که خدای شما چه گفت ؟ گفتند: خدا و رسولش آگاهترند، فرمود خداوند میفرماید: در میان بندگان من، کسانی مؤمن به من و کسانی کافر به من، شب را به روز میآورند؛ هرکس که بگوید: به فضل و بخشش خدا بر ما باران بارید، به من مؤمن و به ستاره کافر است و هر کس که بگوید: به سبب تقابل فلان ستاره، بر ما باران بارید، به من کافر و به ستاره مؤمن است».
امام میفرماید: پدر و مادرم فدایی رسول اکرم صباشد امی و عربی و فصیح است، کلام ایشان در برگیرنده این معانی است.
به نظر من اگر کسی بگوید: خداوند به فضل و رحمتش بر ما باران بارانید، این عین ایمان است چون معتقد است تنها خدا باران را میباراند و میخشکاند، اما اگر کسی بگوید: به سبب فلان چیز و فلان چیزـ چیزهای که مشرکین میگفتند ـ بر ما باران بارید، یعنی باریدن را به آن چیز نسبت دهد عین شرک و گمراهی است همانگونه که رسول خدا صفرمود. چون تغیر منزل ستارگان وقت است و وقت هم مخلوق مأمور پروردگار است، نه وقت و نه هیچ مخلوق دیگری توانایی چیزی ندارند.
اما اگر چنین بگوید ولی هدفش آن وقت باشد، سخن به این میماند که بگوید: در فلان ماه باران بارید، کفر به حساب نمیآید هر چند من دوست دارم که چنین لفظی به کار برده نشود، بلکه دوست دارم بگویند: در فلان وقت بر ما باران بارید.
از عمر روایت شده که روز جمعه بر روی منبر فرمود: از منازل ثریا چیزی باقی مانده، عباس بلند شد و گفت: تنها هشت روز از آن باقی مانده، عمر دستها را به سوی آسمان بلند کرد و شروع کرد به دعا کرد مردم هم به دنبال او شروع کردند، هنوز از منبر پایین نیامده بود که آسمان شروع کرد به باریدن و زندگی دوبارهای به آنها بخشید و گیتی، جان گرفت [۵۵۴].
سخن عمر بیان کننده منظور ما است چون عمر میفرماید: چند روز از ثریا باقی مانده تا به آنها یاد دهد که باریدن باران وقت و زمان مخصوصی است که آنها تخمین زده بودند، همانگونه که یا گرفته بودند سرما و گرما هم دارای وقت معینی است. روایت شده که صبح روز بعد از بارش، بعضی از اصحاب گفتند توسط منازل بر ما باریده شد سپس آیه ۲ سوره فاطر را تلاوت کردند [۵۵۵]:
﴿يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَا﴾[فاطر: ۲]. «هر رحمتى را که خدا براى مردم گشاید بازدارندهاى براى آن نیست».
امام میفرماید: به من رسیده که عمر بن خطاب از سخن پیر بنی تمیم به خود لرزید و آشفته گشت، داستان از این قرار است عمر روز بعد که باران باریده بود بیرون رفت مرد بنی تمیمی را دید که بر عصایش تکیه داده و میگوید: دیروز مجدع [۵۵۶]خوب باران بارانید، عمر سخنش را انکار کرد چون باریدن را به مجدع نسبت داد [۵۵۷].
چکیده کلام امام شافعی /: هر کس بگوید: به سبب تقابل ستارگان بر ما باران بارانید و به نافع و زیان مند بودن ستاره معتقد باشد کافر است. ولی هرکس هدفش از این سخن وقت و زمان تقابل ستاره باشد، کفر به شمار نمیآید هر چند امام آنرا مکروه میداند.
بزرگان و فرزانه گان دین بر سخن امام اتفاق دارند که فقط اولی از دائره دین بیرون میرود اما قول به این سخن با در نظر گرفتن هدف دوم موجب کفر نیست.
فراموش نکنیم اینکه امام کفر را از نوع اول نفی میکند دال بر جوازش نیست، فقط دلالت بر شرک و کفر نبودن است همانگونه که خودش هم تصریح فرمود بدین سبب فرمود: من آنرا دوست ندارم.
بنابراین، اگر کسی بگوید: به سبب تقابل ستارگان باران بارید، دربرگیرنده سه حالت است.
۱ـ در حال گفتن به مأثر بودن ستاره ایمان داشته باشد، بدونه گمان این شرک در ربوبیت است.
۲ـ باریدن باران را به ستاره نسبت میدهد اما معتقد است که خداوند باران را بارانیده است ولی ستاره هم سبب بوده این عین اعتقاد مشرکینِِ دوران طلائی توحید است، قران در مورد آنها در آیه ۶۳ سوره عنکبوت میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ ٦٣﴾[العنکبوت: ۶۳]. ترجمه: «و اگر از آنان بپرسى چه کسى از آسمان آبى فرو فرستاده و زمین را پس از مرگش به وسیله آن زنده گردانیده استحتما خواهند گفت الله بگو ستایش از آن خداست با این همه بیشترشان نمىاندیشند».
این هم حرام است چون شرک خفی است و در حدیث رسول اکرم ص به آن اشاره شده است، رسول خدا آنرا امر جاهلی میداند و مهر بطالت بر آن زده و بدان هشدار داده و بیان فرموده که مدام در میان امت اسلامی باقی خواهد ماند.
رسول خدا به خاطر بستن دریجه فساد و دفاع و پاسداری از توحید بدان هشدار داده است.
۳ـ هدفش بیان وقت و زمان باریدن باران باشد، چنین چیزی شرک نیست و کفر به شمار نمیآید، اما خلاف اولی است چون لفظی مبهم و گنگ است که بوی شرک از آن بلند میشود، حدیث رسول اکرم صبر منع آن دلالت میکند پس باید به کار برده نشود [۵۵۸].
[۵۵۱] جمعش انواء است به معنی منازل ماه که بیست و هشت منزل دارد ، هر شب منزلی را طی میکند خداوند در سوره یس میفرماید:﴿وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ﴾[یس: ۳۹]. هر سیزده شب در مغرب زمین یک منزل پایین میآید مقابل آن در مشرق زمین یک منزل بالا میرود ، یک سال طول میکشد تا همه آن ناپدید شود. النهایه ۵/۱۳۳. [۵۵۲] تیسیر العزیز الحمید ۴۵۳. [۵۵۳] بخاری ۱/۳۵۱ و مسلم ۱/۸۳ حدیث را روایت کردهاند. [۵۵۴] مناقب بیهقی ۱/۳۰۳. [۵۵۵] الدر المنثور ۵/۲۴۴ میگویند: صحابه ابوهریره بوده. [۵۵۶] ستاره ای است از ستارگان ، عرب گمان میکردند که باران میباراند. لسان العرب ۳/۲۴۵. [۵۵۷] الام ۱/۲۵۲. [۵۵۸] به تیسیر العزیز الحمید ۴۵۱ و شرح السنة ۴/۴۲۱ و فتح المجید ۳۲۶ و فتح الباری ۲/۵۲۳ و المنتقی للباجی ۱/۲۳۵ و شرح صحیح مسلم ۲/۶۱ و التمهید ابن عبد البر ۱۶/۲۸۶ نگاه کنید.