روش امام شافعی در اثبات عقیده

فهرست کتاب

بحث سوم: فضایل پیامبر ما محمد ص

بحث سوم: فضایل پیامبر ما محمد ص

شافعی /می‌گوید:

پیامبر صفرد منتخب خداوند است که‌ او را برای وحی و رسالت خویش انتخاب [۷۵۷]کرد و با گشودن در رحمتش [۷۵۸]او را بر تمام مخلوقات برتری داد، و آخرین پیام رحمت خویش را برای بشر به‌وسیله‌ی او [۷۵۹]به‌ پایان رساند، و آنچه‌ او بدان فرستاده‌ شده‌ بود تمام برنامه‌های پیامبران پیشین را فرا گرفته‌ بود [۷۶۰] [۷۶۱].

و در دنیا نام او را همراه نام خویش رفعت بخشیده‌ است [۷۶۲]و در قیامت کسی است که‌ شفاعت می‌کند و شفاعتش پذیرفته‌ می‌شود [۷۶۳].

[۷۶۴]و او پاکترین نفس بشر است [۷۶۵]و جامع تمامی اخلاقی است که‌ خداوند برای دین و دنیا بدان راضی است [۷۶۶]و دارای بهترین دودمان و قبیله‌ است [۷۶۷].

این شخصیت والا عبارت است از محمد بنده‌ و فرستاده‌ی خدا [۷۶۸].

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨ [التوبة: ۱۲۸]. ترجمه: «قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است ‏شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است».

و می‌فرماید:﴿لِّتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَا[الشوری: ۷]. ترجمه: «تا [مردم] مکه و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى».

و می‌فرماید:﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴]. ترجمه: «و خویشان نزدیکت را هشدار ده».

و می‌فرماید:﴿وَإِنَّهُۥ لَذِكۡرٞ لَّكَ وَلِقَوۡمِكَۖ وَسَوۡفَ تُسۡ‍َٔلُونَ ٤٤[الزخرف: ۴۴]. ترجمه: «و به راستى که [قرآن] براى تو و براى قوم تو [مایه] تذکرى است و به زودى [در مورد آن] پرسیده خواهید شد».

سپس شافعی /به‌ سند خویش از مجاهد /در مورد آیه‌ی:﴿وَإِنَّهُۥ لَذِكۡرٞ لَّكَ وَلِقَوۡمِكَۖ وَسَوۡفَ تُسۡ‍َٔلُونَ ٤٤[الزخرف: ۴۴]. نقل می‌کند که‌ گفته‌ است: گفته‌ می‌شود: مردها از چه‌ کسانی هستند ؟ جواب داده‌ می‌شود: از عرب هستند. گفته‌ می‌شود: از کدام عرب؟ پاسخ داده‌ می‌شود: از قریش ) [۷۶۹].

شافعی می‌گوید: آنچه‌ مجاهد در این مورد بیان داشته‌ در آیه‌ واضح و روشن دیده‌ می‌شود به‌ طوری که‌ نیازی به‌ تفسیر ندارد.

خداوند سبحان در انذار و بیم دهی قوم و خاندان نزدیک پیامبر صرا تخصیص داد و بعد از آنها تمام مردم را بدان احاطه‌ داد و با قرآن ذکر پیامبر صرا رفعت بخشید سپس آنگاه که‌ پیامبر صرا مبعوث نمود قوم او را برگزید.

پس فرمود:﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴]. ترجمه: «و خویشان نزدیکت را هشدار ده».

و برخی از مفسرین قرآن گفته‌اند: پیامبر صفرمود: ای فرزندان عبدمناف خداوند مرا فرستاد تا خویشاوندان نزدیکم را هشدار دهم و شما خویشان نزدیک من هستید [۷۷۰] [۷۷۱].

شافعی می‌گوید: خداوند رحمت خویش را بر محمد نازل گرداند هر اندازه‌ ذکر کنندگان نام او را ذکر کنند و غافلین از ذکر نام او غافل بمانند و بزرگترین و بیشترین و پاکترین صلواتی که‌ بر اولین و آخرین مخلوق خویش می‌فرستد شامل حال او گرداند و ما و شما را با فرستادن صلوات بر او پاک‌تر [۷۷۲]از هر کدام از امت محمد صگرداند که‌ بر او صلوات و رحمت و برکت می‌فرستد [۷۷۳].

شافعی می‌گوید: خدا از جانب ما بزرگترین پاداش خود را بر پیامبر ما ارزانی بخشد که‌ به‌ فرستادگانش در برابر کسانی که‌ به‌ سوی آنها فرستاده‌ شده‌ می‌دهد، خداوند به‌ وسیله‌ی او ما را از هلاکت نجات بخشید و ما را در ردیف بهترین امتی که‌ برای مردم بیرون آمده‌اند قرار داد [۷۷۴].

هر گونه‌ نعمت ظاهری و پنهانی که‌ به‌ ما می‌رسد و به‌ وسیله‌ی آن نصیبی از دین و دنیا را نایل می‌شویم و یا اینکه‌ باعث دفع مشکلاتی برای ما در دین و دنیایمان و یا در یکی از آنها می‌شود حتما محمد صسبب اساسی به‌ سوی آن خیر و هدایت کننده‌ به‌ سوی آن رشد بوده‌ و مدافعی بوده‌ دربرابر هلاکت و جاهای بدی که‌ مخالف رشد و ترقی بوده‌اند و متذکری بوده‌ در برابر اسبابی که‌ موجب هلاکت می‌شوند و مدام بر نصیحت و ارشاد و انذار پابرجا بوده‌ است، پس خداوند خیر و برکت خود را بر محمد و آل محمد نازل کن همان گونه‌ که‌ بر ابراهیم و آل ابراهیم نازل کرده‌اید همانا سزاوار ستایش هستی و بزرگواری [۷۷۵] [۷۷۶].

و بیهقی به‌ سند خویش از امام شافعی /روایت می‌کند که‌ گفته‌ است: خداوند خطاب به‌ پیامبرش صفرمود:﴿قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡ[الأحقاف: ۹]. «بگو من از [میان] پیامبران نودرآمدى نبودم و نمى‏دانم با من و با شما چه معامله‏اى خواهد شد».

سپس خداوند بر پیامبرش صنازل فرمود که‌ از گناهان گذشته‌ و آینده‌اش درگذشته‌ است، مراد قول خداوند است که‌ فرموده‌:﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَيَهۡدِيَكَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢[الفتح: ۱-۲].

ترجمه: «ما تو را پیروزى بخشیدیم [چه] پیروزى درخشانى * تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت‏خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند».

یعنی خداوند گناهان پیش از وحی و بعد از وحی او را می‌بخشد و او را از ارتکاب گناه نگه‌ می‌دارد، پس خداوند دانسته‌ که‌ پیامبر صکارهای مورد پسند او را انجام می‌دهد و اینکه‌ ایشان نخستین شفاعت کننده‌، شفاعت پذیرفته‌ شده‌ در روز قیامت و سردسته‌ی تمام مخلوقات است [۷۷۷].

حقیقتا [۷۷۸]از سخنان امام شافعی ظاهر گشت که‌ ایشان پیامبر ما محمد صرا بر تمام خلایق تفضیل می‌دهد و ایشان به‌ طور صریح این نظر خویش را ابراز داشته‌ است، همچنانکه‌ بیهقی از او روایت می‌کند که‌ گفته‌ است:

محمد فرستاده‌ی خدا بهترین مخلوق پروردگار جهانیان است.

و مردم با هم اختلاف نظر دارند برخی می‌گویند پیامبران بهترین مخلوق پروردگار هستند و برخی هم می‌گویند فرشته‌ها بهترین مخلوق پروردگارند.

و در مورد آدم و محمد هم اختلاف نظر وجود دارد که‌ کدام یک از آنها بزرگتر از دیگری است.

و در مورد بزرگی مکه‌ و مدینه‌ هم با هم اختلاف دارند

شافعی /می‌گوید: مکه‌ بهترین مکان است [۷۷۹].

و آنجه‌ شافعی بدان نظر داده‌ است چیزی است که‌ دلایلی بر آن دلالت می‌کند، همانند قول پیامبر صکه‌ می‌فرماید: من در روز قیامت سید فرزندان آدم هستم [۷۸۰].

اگر گفته‌ شود که‌ این حدیث را چگونه‌ با آن حدیث دیگر جمع می‌کنید که‌ پیامبر صفرموده‌ است: مرا بر موسی تفضیل ندهید) [۷۸۱].

در پاسخ می‌گویم: از سبب ورود حدیپ این مسئله‌ فهم می‌شود، ابوهریره‌ سمی‌گوید: یک نفر یهودی کالای خود را در بازار عرضه‌ می‌کند و می‌خواهد آن را بفروشد، و هنگامی که‌ در برابر چیزی به‌ او می‌دهند که‌ آن را نمی‌پسندد و بدان راضی نمی‌شود می‌گوید: نه‌ سوگند به‌ کسی که‌ موسی را برای تمام بشر انتخاب کرد به‌ این قیمت راضی نیستم، وقتی که‌ مردی از انصار آن جمله‌ را می‌شنود سیلی بر او می‌زند و می‌گوید: چرا می‌گویید سوگند به‌ کسی که‌ موسی را برای تمام بشر انتخاب کرده‌ در حالی که‌ پیامبر صمیان ما است، پس آن مرد یهودی خدمت پیامبر صمی‌رود و می‌گوید: ای ابوالقاسم من با شما عهد و پیمانی دارم و این در حالی است که‌ فلانی به‌ من سیلی می‌زند، پیامبر صاو را احضار می‌کند و می‌پرسد: چرا به‌ او سیلی زده‌اید؟ گفت: ای رسول خدا! ایشان در حالی که‌ شما میان ما هستی می‌گوید: سوگند به‌ کسی که‌ موسی را برای تمام بشر انتخاب کرده‌، پیامبر صطوری ناراحت می‌شود که‌ ناراحتی از صورتش نمایان می‌شود سپس می‌گوید: میان پیامبران تفضیل و برتری را قرار ندهید.

از این حدیث سبب نهی پیامبر صاز تفضیل و برتری قرار دادن میان پیامبران علیهم السلام فهمیده‌ می‌شود که‌ عبارت است از اینکه‌ اگر برتر شماردن میان پیامبران از روی تعصب باشد و یا اینکه‌ از باب تفضیل به‌ اسم خاص باشد کاری است که‌ پیامبر از آن نهی کرده‌، اما اگر به‌ شیوه‌ی دیگری بود آن جایز است، و می‌توان گفت: که‌ بنا به‌ دو شرط برتری میان پیامبران جایز است:

شرط نخست: اینکه‌ از روی تعصب و حمیت نباشد.

شرط دوم: اینکه‌ برتری به‌ طور عموم باشد و بدون تخصیص پیامبر معینی صورت گیرد.

زیرا این کار موجب جریحه‌ دار کردن پیامبر مشخصی نمی‌شود.

اگر گفته‌ شود که‌ برتری شماردن میان پیامبران به‌ دو شرط فوق جایز است پس آن سخن پیامبر صبه‌ چه‌ معنی است که‌ فرموده‌: (و من نمی‌گویم که‌ کسی از یونس بن متی برتر است).

و در روایت دیگری (شایسته‌ی هیچ کسی نیست که‌ بگوید من از یونس بن متی برتر هستم).

و در رویت دیگری (هیچ کدام از شما نگوید که‌ من از یونس بن متی برتر هستم).

و در روایت دیگری (شایسته‌ی هیچ پیامبری نیست که‌ بگوید من از یونس بن متی برتر هستم)

و در روایت دیگری (هرکس بگوید من از یونس بن متی برتر هستم دروغ گفته‌ است)

پاسخ:

این احادیث بر عموم دلالت می‌کنند یعنی شایسته‌ی هیچ کسی نیست که‌ بگوید من از یونس بن متی برتر هستم.

و سبب اینکه‌ پیامبر صتنها به‌ یونس ÷اشاره‌ کرده‌ به‌ این خاطر است که‌‌ یونس÷مرتکب گناه شده‌ است و پیامبر صبه‌ طور کامل بندگی را سپری نمود و مرتکب گناهی نشد، پس ترسید از اینکه‌ مبادا کسی گمان برد پیامبر صاز یونس بزرگتر است، زیرا پیامبر مرتکب گناهی چنان نشد که‌ مستوجب سرزنش و توبیخ خداوند شود و از آن گناه طلب مغفرت از خداوند نماید، زیرا فضل یونس به‌ نبوت و پیامبری بزرگ و عظیم است و اما گناهی که‌ مرتکب آن شد از خداوند خواست که‌ او را ببخشد و خداوند هم او را بخشید [۷۸۲].

و اما سخن پیامبر صکه‌ فرمود: (هر کس بگوید که‌ من از یونس بن متی برتر هستم دروغ گفته‌ است).

با وجود اینکه‌ پیامبر صبزرگتر از تمام پیامبران علیهم السلام است، در پاسخ آن می‌گوییم:

پیامبر صبهترین مردم است اما برتری شماردن به‌ اسم چیزی است که‌ از آن نهی شده‌ و ممکن نیست که‌ پیامبر آن را بگوید در حالی که‌ خود از آن نهی نموده‌، و این همانند قول خداوند است که‌ فرموده‌:﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ[الزمر: ۶۵]. ترجمه: «اگر شرک ورزى حتما کردارت تباه و مسلما از زیانکاران خواهى شد».

با وجود اینکه‌ پیامبر صمعصوم از شرک است، پس وعده‌ و وعید در اینجا برای توضیح سرنوشت کردار است و هر کس این کار را انجام دهد او دروغگو است [۷۸۳].

و ابن قتیبه‌ /گفته‌ است:

میان این احادیث هیچ گونه‌ اختلاف و تناقضی وجود ندارد، زیرا ایشان هنگامی که‌ می‌گوید (در روز قیامت من سید فرزندان آدم هستم ) می‌خواهد بگوید که‌ من در آن روز شهید و شافع برای امتم هستم، و هنگامی که‌ می‌گوید: (مرا بر یونس بن متی تفضیل ندهید ) می‌خواهد راه تواضع و فروتنی را بپیماید [۷۸۴].

اگر کسی بگوید: پیامبر صدر جواب آن شخصی که‌ گفت ای بهترین آفریده‌ شده‌! فرمود: بهترین آفریده‌ شده‌ ابراهیم است. ودر جواب آن شخص دیگری که‌ گفت: ای سید ما! فرمود سید خدا است. این سخن به‌ چه‌ معنی است: می‌گوییم:

این از جمله‌ی تواضع‌های پیامبر صو حرص و تقلاهای آن بزرگوار بر امتش است که‌ خواسته‌ هر گونه‌ راهی را بر امتش ببندد که‌ منجر به‌ افراط و تجاوز از حد آنها در مورد او بشود.

و آنچه‌ در مورد موسی و یونس گفته‌ می‌شود در مورد آدم و سایر پیامبرها گفته‌ می‌شود.

اما در مورد مسأله‌ی برتری شماردن میان پیامبران و فرشته‌‌ها علما با هم اختلاف نظر دارند و این اختلافی است که‌ فاقد هر گونه‌ ارزش و فایده‌ای است، ولیکن بدون اینکه‌ متعرض هیچ‌گونه‌ اختلافی شوم سخن ابن ابی العز حنفی را نقل می‌کنم که‌ در این مسئله‌ بسیار مفید و با ارزش است.

ابن ابی العز حنفی می‌گوید: مردم در مورد برتری شماردن میان صالحین و فرشته‌ها سخن رانده‌اند و نظریه‌ی برتری دادن پیامبران و صالحین بر فرشته‌ها به‌ اهل سنت و برتری دادن فرشته‌ها بر پیامبران و صالحین نسبت داده‌ می‌شود.

و پیروان اشعری در این مورد دو دسته‌ هستند: برخی از آنها پیامبران و صالحین را تفضیل می‌دهند، و برخی هم در این مسئله‌ توقف می‌کنند و هیچ سخنی را ارائه‌ نمی‌دهند، و از برخی از آنها نقل شده‌ که‌ به‌ تفضیل فرشته‌ها میل داشته‌اند، و همین نظریه‌ از غیر آنها از اهل سنت و برخی از صوفیها نقل شده‌ است.

و شیعه‌ گفته‌اند: جمیع ائمه‌ از جمیع فرشته‌ها برتر هستند.

و برخی از مردم در این مورد توضیحات دیگری را ارائه‌ می‌دهند.

و هیچ صاحب نظری نگفته‌ است که‌ فرشته‌ از برخی پیامبران نه‌ همه‌ی آنها برتر هستند.

حنفی می‌گوید: در واقع از سخن راندن در این مسأله‌ به‌ میل و رغبت هستم زیرا حامل ارزش و فایده‌ چندانی نیست و از آنچه‌ که‌ عنایت انسان هم بدان بستگی ندارد نزدیک است «من حسن اسلام الـمرء ترکه‌ ما لا یعنیه‌» [۷۸۵].

«از خوبی مسلمانی شخص این است که‌ کارهایی را ترک کند که‌ مورد عنایتش نیست و به‌ کارش نمی‌آید».

و شیخ ابوجعفر طحاوی /نه‌ به‌ صورت نفی و نه‌ به‌ صورت اثبات متعرض این بحث نشده‌ است. و ممکن است به‌ طور عمد سخن راندن از این بحث را ترک کرده‌ باشد.

و امام ابو حنیفه‌ بنا به‌ آنچه‌ در مآل الفتاوی ذکر کرده‌ از پاسخ این سوال توقف نموده‌ است، مسائلی در آن کتاب بحث شده‌ که‌ ابوحنیفه‌ به‌ طور قاطعانه‌ به‌ آنها پاسخ نداده‌ است و از جمله‌ی آنها اعلام تفضیل میان پیامبران علیهم السلام و ملائکه‌ است.

آنچه‌ بر ما واجب است این است که‌ به‌ ملائکه‌ و پیامبران ایمان داشته‌ باشیم و بر ما واجب نیست که‌ معتقد باشیم کدام یک از آنها بر دیگری برتر است، زیرا اگر این کار فر ما واجب می‌بود حتما آن را در نصی برای ما بیان می‌کرد، خداوند می‌فرماید:﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ[المائدة: ۳]. «امروز دین شما را برایتان کامل گردانیدم».

و می‌فرماید:﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا«و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است».

و هرگز گفته‌ نمی‌شود که‌ این مسأله‌ مانند سایر مسایل استنباط شده‌ از قرآن و سنت است، زیرا بنا به‌ آنچه‌ انشاءالله‌ بدان اشاره‌ می‌کنم دلایل در این زمینه‌ همسنگ و همطراز هم هستند.

و اما آنچه‌ مرا به‌ نوشتن این بحث حمل کرد این بود که‌ برخی از افراد جاهل و نادان را می‌بینم که‌ با سخنان خویش نسبت به‌ ملائکه‌ بى‌ادبی را نشان می‌دهند و در هر کویی و برزنی می‌گویند فرشته‌ی خدمتکار پیامبر ص، و یا اینکه‌ می‌گویند برخی از ملائکه‌ - مراد ملائکه‌ی موظف در برابر امور بشر - خدمت گذار بنی آدم هستند، و امثال این عبارتهایی که‌ مخالف شریعت و دور از ادب و احترام است اگر بنابر تعصب و حمیت برای جنسی بر جنس دیگر و کاستن مقام آن جنس باشد.

و این مسأله‌ به‌ هیچ وجهی همانند برتری شمردن میان پیامبران علیهم السلام نیست، زیرا در این مورد نص یافت می‌شود و آن هم قول خداوند است که‌ می‌فرماید:﴿تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ[البقرة: ۲۵۳]. ترجمه: «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم».

و می‌فرماید:﴿وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖ[الإسراء: ۵۵]. «و در حقیقت بعضى از انبیا را بر بعضى برترى بخشیدیم».

و خلاصه‌ی کلام اینکه‌ این مسأله‌ جزو مسائل اضافی است به‌ همین خاطر بسیاری از اصولیون تعرض آن نشده‌اند و از آن بحث نرانده‌اند. و خدا بهتر می‌داند [۷۸۶].

و همین دست کشیدن و فرو نهادن چیزی است که‌ از سخنان امام شافعی /در این مورد فهمیده‌ می‌شود بعد از اینکه‌ ایشان به‌ طور قطع پیامبرمان محمد صرا بر سایر مخلوقات تفضیل می‌دهد.

و از جمله‌ احترام و بزرگداشت امام شافعی برای پیامبر صاین است که‌ ایشان از بکارگیری هر گونه‌ کلماتی که‌ عدم تجلیل از آن نمایان می‌شد خودداری می‌کرد و آن را نمی‌پسندید. از همین قبیل است آنچه‌ بیهقی به‌ سند خویش از امام شافعی روایت کرده‌ که‌ فرموده‌ است:

سخن آن مرد را نمی‌پذیرفت که‌ می‌گفت: قال الرسولص(رسول گفت) بلکه‌ به‌ عنوان احترام برای پیامبر صمی‌گفت: قال رسول اللهص(رسول الله‌صگفت) [۷۸۷].

زیرا کلمه‌ی رسول عام است و برای هر فرستاده‌ شده‌ای استعمال می‌شود خواه رسول و فرستاده‌ی خدا باشد یا اینکه‌ فرستاده‌ی دیگری باشد.

اما اگر گفته‌ شد رسول خدا، این صفتی است مخصوص پیامبران خدا علیهم السلام و از جمله‌ی بزرگداشت پیامبر صاین است که‌ او را به‌ مقام رسالت توصیف نماییم.

و بیهقی از مزنی روایت می‌کند که‌ گفته‌: هیچ یک از علما را ندیده‌ام که‌ آن بزرگداشت را برای پیامبر صبه‌ کار برد که‌ شافعی /برای آن بزرگوار به‌ کار می‌برد، زیرا ایشان بسیار زیبا نام او را ذکر می‌کرد [۷۸۸].

و امام شافعی در مورد آیاتی که‌ به‌ پیامبر صداده‌ شده‌ می‌گفت: (خداوند هیچ گاه چیزی را به‌ پیامبری نداده‌ است مگر اینکه‌ بیشتر از آن را به‌ محمد ص.

عمرو می‌گوید: به‌ شافعی گفتم: خداوند بیشتر از محمد صرا به‌ عیسی ÷داده‌ است، زیرا عیسی مرده‌ را زنده‌ می‌کرد؟

شافعی گفت: قبل از اینکه‌ برای پیامبر صمنبر بسازند ایشان در کنار تنه‌ای خطبه‌ را ارائه‌ می‌داد اما هنگامی که‌ خواست بر منبر برود و از تنه‌ جدا شد آن تنه‌ برای پیامبرصنالید، پس این یعنی اینکه‌ بیشتر از عیسی به‌ پیامبر ما داده‌ شده‌ است [۷۸۹].

و در مناقب رازی می‌گوید: ناله‌ی تنه‌ بزرگتر از زنده‌ کردن مرده‌ است زیرا همیشه‌ زنده‌ کردن درخت بزرگتر از زنده‌ کردن مرده‌ می‌باشد [۷۹۰].

[۷۵۷] در حدیث آمده‌ که‌ واثله‌ بن اسقع می‌گوید: شنیدم که‌ پیامبر صمی‌گفت: «خداوند کنانه‌ را از فرزندان اسماعیل انتخاب کرد و از فرزندان کنانه‌ قریش را انتخاب کرد و از میان قریش بنی هاشم را انتخاب کرد و در میان بنی هاشم مرا برگزید». مسلم ۴/۱۷۸۲. و در روایت دیگری ابوهریره‌ س‌ نقل می‌کند که‌ پیامبرصفرمود: من در بهترین قرن از قرنها از زمان آدم فرستاده شده ام. رواه البخاری ۳/۱۳۰۵ شماره۲۳۶۴. [۷۵۸] مثل اینکه‌ مراد ایشان قول خداوند است که‌ می‌فرماید:﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ[الأعراف: ۱۵۶-۱۵۷]. ترجمه: «و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند و زکات مى‏دهند و آنان که به آیات ما ایمان مى‏آورند مقرر مى‏دارم * همانا که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مى‏یابند پیروى مى‏کنند [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏دهد و از کار ناپسند باز مى‏دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد». و از جمله‌ احادیثی که‌ بر این معنی دلالت می‌کند: حدیث جابر بن عبدالله‌ ب : پیامبر صفرمود: اعطیت خمسا لم یعط..... پنج چیز به‌ من داده‌ شده‌ که‌ به‌ هیچ کدام از پیامبران قبلاز من داده‌ نشده‌ است: به‌ اندازه‌ی طول یک ماه راه دشمن از من می‌ترسد، تمام زمین برای من به‌ عنوان مسجد قرار داده‌ شده‌ پس هر کدام از امت من در هر جای زمین نماز بگذارد نمازش صحیح است ، و غنایم جنگی برای من حلال شده‌ در حالی که‌ برای هیچ کسی قبل از من حلال نبوده‌ است ، و شفاعت هم به‌ من عطا شده‌ است ، و هر کدام از پیامبران قبل از من به‌ سوی یک قوم و ملت خاص فرستاده‌ می‌شدند اما من به‌ سوی تمام مردم به‌ طور عموم فرستاده‌ شده‌ام) بخاری ۱/۱۲۸. و در روایت دیگری ابوهریره‌ س‌ نقل می‌کند که‌ پیامبرصفرمود: با شش چیز بر سایر پیامبران برتری داده‌ شده‌ام: الفاظ رسا به‌ من داده‌ شده‌ است ، ترس و هراس را در روحیه‌ی دشمن نسبت به‌ من ایجاد کرده‌ است ، و غنایم جنگی برای من حلال شده‌ است ، و تمام زمین برای من به‌ عنوان مسجد قرار داده‌ شده‌ ، و به‌ سوی تمام مردم به‌ طور عموم فرستاده‌ شده‌ام و پیامبران با من به‌ پایان رسیدند). مسلم ۱/۳۷۱. [۷۵۹] خداوند متعال می‌فرماید:﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[الأحزاب: ۴۰]. ترجمه: «محمد پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است». و از ابوهریره‌ س نقل شده‌ که‌ پیامبر صفرمود: وضع من با پیامبران پیشین شباهت به‌ وضع کسی دارد که‌ ساختمان بسیار زیبا و قشنگی را بسازد ولی در گوشه‌ای از آن جای یک آجر خالی و ناقص باشد وقتی که‌ مردم به‌ دور این ساختمان زیبا دور می‌زنند از زیبایی آن تعجب می‌نمایند ، می‌گویند: چرا جای این آجر خالی است ؟! من به‌ منزله‌ی همان آجری هستم که‌ آن ساختمان را تکمیل می‌نماید و من آخر پیامبران هستم. [۷۶۰] خداوند می‌فرماید:﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا[سبأ: ۲۸]. ترجمه: «و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم». و در احادیثی که‌ بیان داشتیم همین مفاهیم به‌ واضح دیده‌ می‌شد (مسلم ۱/۳۷۱ ) [۷۶۱] " الرسالة " ۱۲. [۷۶۲] شافعی /در اینجا اشاره‌ می‌کند به‌ آیه‌ی﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ ٤[الشرح: ۴]. ترجمه: «و نامت را براى تو بلند گردانیدیم». شافعی به‌ سند خویش از مجاهد نقل می‌کند که‌ در مورد آیه‌ی فوق گفته‌ است: خداوند فرموده‌ است: ای محمد نام من برده‌ نمی‌شود مگر اینکه‌ نام شما هم ذکر می‌شود (اشهد ان لا اله‌ الا الله‌ و اشهد ان محمدا رسول الله‌). شافعی: می‌گوید: مراد این است که‌ هنگام ایمان آوردن و برخاستن اذان نام پیامبر همراه نام خدا ذکر می‌شود و ممکن است نام او هنگام تلاوت قرآن و انجام عملی صالح و دوری از معصیت ذکر شود. " الرسالة " ۱۶. بیهقی در " الدلائل " از قتاده‌ نقل می‌کند که‌ فرموده‌ است: خداوند نام پیامبر صرا در دنیا و آخرت بلند کرده‌ است ، زیرا هر خطیب و گواهی دهنده‌ و موذنی ندا سر می‌دهند و می‌گویند: اشهد ان لا اله‌ الا الله‌ و اشهد ان محمدا رسول الله‌) دلائل النبوة ۷/ ۶۳ ، الدر المنثور ۸/۵۴۸- ۵۵۰. [۷۶۳] همین نکته‌ در حدیث مشهور در مورد شفاعت آمده‌ است (پس نزد من می‌آیند ، من هم آنگاه می‌روم ، و از پروردگارم اجازه‌ می‌خواهم ، به‌ من اجازه‌ داده‌ می‌شود ، هنگامی که‌ پروردگارم را می‌بینم در برابر او به‌ سجده‌ در می‌آیم ، تا هر اندازه‌ که‌ خدا بخواهد در حالت سجده‌ باقی می‌مانم ، سپس خداوند می‌فرماید: ای محمد ! سرت را از سجده‌ بردار ، هر چه‌ می‌خواهی درخواست کن ، خواسته‌هایت پذیرفته‌ می‌شود و شفاعت کن شفاعتت قبول خواهد شد) بخاری ۶/۲۶۹۷ ، مسلم ۱/۱۷۵- ۱۸۷. و در حدیث ابوهریره‌ س آمده‌ که‌ پیامبر صفرمود: در روز قیامت من سید فرزندان آدم هستم و نخستین کسی هستم که‌ از قبر بیرون آورده‌ می‌شود، و نخستین شافع هستم و نخستین کسی هستم که‌ شفاعتش پذیرفته‌ می‌شود). مسلم ۴/۱۷۸۲ [۷۶۴] " الرسالة " ۱۲-۱۳. [۷۶۵] در صحیح مسلم باب برتری پیامبر ماصبر تمام خلایق. و امام مسلم به‌ سند خویش از ابوهریره‌ نقل می‌کند که‌ گفته‌ پیامبرصفرمود: «انا سید ولد آدم یوم القیامة...» «در روز قیامت من سید فرزندان آدم هستم» مسلم ۴/ ۱۷۸۲ ، ترمذی ۴/۳۷۰ ، ابوداود ۴۶۷۳ و علت اینکه‌ سید بودنش را تنها به‌ روز قیامت منحصر می‌کند این است که‌ سیادت وارزشمندی آن در روز قیامت ظاهر می‌شود و کسی که‌ در آن روز بزرگ جلوه‌ داده‌ شود بزرگ بودن او در جاهای دیگر از باب اولی است. [۷۶۶] نصوصی که‌ بر زیبایی اخلاق پیامبر صدلالت می‌کنند در واقع بسیار فراوان هستند ، از جمله‌ قول خداوند که‌ می‌فرماید:﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤[القلم: ۴]. ترجمه: «و راستى که تو را خویى والاست». و از جمله‌ حدیث انس که‌ می‌گوید: اخلاق پیامبرصاز همه‌ زیباتر و نیکوتر بود.) دلائل النبوة " نوشته‌ی بیهقی ۱/۳۱۲ ، و هنگامی که‌ از عائشه‌ سوال می‌شود که‌ اخلاق پیامبر چگونه‌ بود؟ در جواب گفت: اخلاق پیامبر عبارت بود از همان اخلاقی که‌ قرآن از آن بحث می‌کند) مسلم ۱/۵۱۲. به‌ محاضره‌ شیخ عبدالمحسن العباد در مورد اخلاق پیامبر ص) مراجعه‌ شود. [۷۶۷] فضل و بزرگی خاندان پیامبر صچیزی است واضح و روشن، ایشان از طایفه‌ی هاشم و از قبیله‌ی قریش هستند و دارای دودمانی بزرگتر از تمام مردم میباشند. در صحیح مسلم از حدیث واثله‌ بن اسقع آمده‌ که‌ می‌گوید از پیامبرصشنیدم که‌ می‌گفت:: ان الله‌ اصطفی کنانة....... خداوند کنانه‌ را از فرزندان اسماعیل انتخاب کرد و از فرزندان کنانه‌ قریش را انتخاب کرد و از میان قریش بنی هاشم را انتخاب کرد و در میان بنی هاشم مرا برگزید) مسلم ۴/۱۷۸۲ ، زادالمعاد ۱/۷۱. [۷۶۸] بنده‌ و فرستاده‌ی خدا: در این عبارت دور بودن امام شافعی /از بدعت و افراط در ذات پیامبر صملاحظه‌ می‌شود ، زیرا ایشان تنها با کلماتی از پیامبرصتمجید نمودند که‌ برای آن بزرگوار به‌ اثبات رسیده‌ است سپس تمجید را با بیان مقام حقیقی او نزد خدا به‌ پایان رساند که‌ محمد بنده‌ خدا است تا مقام او را بسیار بلند نکرده‌ باشد و و به‌ دنبال آن گفت محمد فرستاده‌ی خدا است تا از مقام او نکاهیده‌ باشد ، و در حدیث صحیح آمده‌ که‌ پیامبرصفرمود: ( در مدح من مبالغه‌ و زیاده‌ روی نکنید ، آنگونه‌ که‌ نصرانیان در مدح عیسی بن مریم مبالغه‌ و زیاده‌ روی کرده‌اند ، بدون شک من یکی از بندگان خدایم ، پس بگوئید او بنده‌ خدا و رسول خدا است ). بخاری. ابن ابی العز حنفی در شرح عقیده‌ طحاوی ۱۴۹ می‌گوید: بدان که‌ به‌ کمال رسیدن مخلوقات در گرو تحقق بخشیدن به‌ بندگی برای خداوند است ، و بنده‌ هر اندازه‌ بیشتر برای تحقق بندگی تلاش نماید کمال او بیشتر می‌شود و درجه‌ او فزونی می‌یابد و هر کس گمان برد که‌ بنده‌ به‌ وجهی از بندگی بیرون می‌آید و بیرون رفتن از بندگی برای انسان مایه‌ی کمال است او از گمراه ترین مردم به‌ حساب می‌آید و مردم را گمراه می‌کند ، خداوند متعال می‌فرماید:﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦[الأنبیاء: ۲۶]. ترجمه: «و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده منزه است او بلکه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند». همراه با بسیاری از آیات دیگر ، و خداوند پیامبر خویش را در بزرگترین مقام به‌ اسم عبد ذکر کرده‌ است﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ[الإسراء: ۱]. و﴿وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ يَدۡعُوهُ[الجن: ۱۹]. ﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ ١٠[النجم: ۱۰]. و﴿ وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا[البقرة: : ۲۳]. و با این ویژگی در دنیا و آخرت استحقاق تقدیم بر مردم را کسب کرد، و به‌ همین خاطر در روز قیامت وقتی که‌ بعد از انبیا علیهم السلام از مسیح ÷طلب شفاعت می‌شود می‌گوید: به‌ سوی محمد بروید ، زیرا او کسی است که‌ خداوند از گناهان گذشته‌ و آینده‌اش درگذشته‌ است) متفق علیه‌. پس با تکمیل کردن بندگی برای خدا این مقام و مرتبه‌ برای او حصول پیدا کرد. [۷۶۹] تفسیر طبری ۲۵/۷۶ ، شعب بیهقی حدیث شماره‌ ۲۲ از شعبه‌ چهارده‌ ، الدر المنثور ۷/۳۸۰. و طبرانی در " الکبیر ۲/۲۵۶ " و ابن جریر در " التفسیر ۱۱/۴۶ " از ابن عباس س در مورد آیه‌ی فوق روایت کرده‌اند که‌ گفته‌ است: این آیه‌ برای شما و قومت شرف و بزرگی است. الدر المنثور ۷/۳۸۰ [۷۷۰] شیخ احمد شاکر : می‌گوید: (این حدیث را با این لفظ از هیچ کتابی از کتب سنت نیافتم و به‌ گمان من این حدیث از جمله‌ی تعبیرات شافعی است و برخی از مفسرین قرآن گفته‌اند که‌ این عبارت حدیثی نیست که‌ با اسناد نزد او روایت شده‌ باشد ، بلکه‌ از جمله‌ی احادیثی است که‌ بر زبان مفسرین نقل می‌شود همانند آن احادیثی که‌ در کتب فقه‌ و اصول بر زبان فقها و اصولیون نقل می‌شود واهل علم به‌ حدیث بسیاری از این نوع احادیث را نمی‌شناسند. آری بخاری و مسلم و کسانی دیگر نیز حدیث ابو هریره‌ را روایت کرده‌اند که‌ می‌گوید: وقتی که‌ خداوند آیه‌ی﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴]. را نازل کرد پیامبر صبلند شد و فرمود: ای جماعت قریش ! نفس و جان خودتان را باز خرید نمایید و آن را نجات دهید ، من نمی‌توانم به‌ هیچ وجه‌ شما را از خدا بى‌نیاز نمایم ، ای طایفه‌ی عبدمناف! من نمی‌توانم بدون خواست خدا به‌ شما سودی برسانم، ای عباس بن عبدالمطلب من نمی‌توانم برای تو فایده‌ای داشته‌ باشم) مسلم ۱/۷۶. فتح الباری ۸/۳۷۶ ، الدر المنثور ۵/۹۵-۹۸. اما در هیچ کدام از این گونه‌ روایتها چیزی دیده‌ نمی‌شود که‌ موافق آن لفظ باشد که‌ پیامبر صبه‌ آنها گفته‌ باشد (و شما خویشان نزدیک من هستید). " الرساله‌ " حاشیه‌ صفحه‌ی ۱۵. [۷۷۱] " الرساله‌ " ۱۳- ۱۵ و این قسمت از کلام شافعی : بیان و توضیحی است برای بزرگی و عظمت منت خداوند بر بندگانش به‌ طور عموم و بر عرب و قریش به‌ طور خصوص به‌ بعثت پیامبر صآنگاه که‌ آنها را بعد از گمراهی و ضلالت به‌ وسیله‌ی او هدایت داد و بعد از فقر آنها را به‌ وسیله‌ی او توانگر گرداند و بعد از ذلت به‌ آنها عزت بخشید . [۷۷۲] این گونه‌ توسل یکی از انواع توسل مشروع است که‌ عبارت است از کمک گرفتن از خدا به‌ وسیله‌ی عمل صالح ، و کتاب و سنت بر مشروعیت کمک گرفتن به‌ وسیله‌ی عمل صالح دلالت می‌کنند ، از جمله‌: خداوند می‌فرماید:﴿ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٦[آل‌عمران: ۱۶]. همان ترجمه: «کسانى که مى‏گویند پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار». و می‌فرماید:﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٥٣[آل‌عمران: ۵۳]. ترجمه: «پروردگارا به آنچه نازل کردى گرویدیم و فرستاده[ات] را پیروى کردیم پس ما را در زمره گواهان بنویس». و می‌فرماید:﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ١٢٧[البقرة: ۱۲۷ترجمه: «و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى خانه [کعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى». و آیات در رابطه‌ با توسل بسیار فراوان هستند. و در سنت هم احادیثی امثال حدیث مشهور غار که‌ در بخاری و مسلم و... آمده‌ و احادیث دیگری نیز ذکر شده‌اند. اما انواع مشروع دیگر توسل عبارت است از: طلب یاری از خداوند با توسل به‌ اسما و صفات خداوند. و طلب یاری از خداوند با توسل به‌ دعای مرد صالح زنده‌ای که‌ توانایی دعا کردن برای شما را دارد. به‌ کتابهای زیر مراجعه‌ شود: قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیله‌ " نوشته‌ی شیخ الاسلام ، " و التوصل الی حقیقة التوسل " نوشته‌ی محمد نسیب رفاعی ، " التوسل " نوشته‌ی محمد بن ناصر البانی. [۷۷۳] " الرساله‌ " ۱۶. [۷۷۴] خداوند متعال می‌فرماید:﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٠٣[آل‌عمران: ۱۰۳]. ترجمه: «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت‏خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید اینگونه خداوند نشانه‏هاى خود را براى شما روشن مى‏کند باشد که شما راه یابید». و می‌فرماید:﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ[آل‌عمران: ۱۱۰]. «شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‏اید به کار پسندیده فرمان مى‏دهید و از کار ناپسند بازمى‏دارید و به خدا ایمان دارید». [۷۷۵] " الرساله‌ " ۱۶-۱۷ [۷۷۶] شافعی : اشاره‌ می‌کند به‌ عظمت فایده‌ی پیروی از پیامبر ص، به‌ این معنی هر کس به‌ طور کامل از پیامبر صپیروی نماید در دنیا و آخرت از گمراهی و ضلالت در امان مانده‌ است، پس هر گونه‌ خیری که‌ برای ما حاصل می‌شود و هر گونه‌ شری که‌ از ما دفع می‌شود به‌ سبب پیروی ما از پیامبرمان محمد صاست، و نصوص در رابطه‌ با وجوب چنگ زدن به‌ سنت پیامبرصو هشدار از به‌ وجود آوردن بدعت بسیار فراوان هستند، بلکه‌ حتی کتابهای جداگانه‌ای در این رشته‌ نگاشته‌ شده‌اند از جمله‌ کتاب " الاعتصام " نوشته‌ی شاطبی و... ، خداوند متعال می‌فرماید:‌﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣[الأنعام: ۱۵۳]. «و [بدانید] این است راه راست من پس از آن پیروى کنید و از راه‏ها [ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مى‏سازد پیروى مکنید اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است باشد که به تقوا گرایید». و می‌فرماید:﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا[المائدة: ۳]. «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم». و پیامبرصدر حدیث عرباض بن ساریه‌ می‌گوید: حقیقت این است اگر کسی از شما زنده‌ بماند اختلافات زیادی را می‌بیند، پس بر شما واجب است که‌ سنت من و سنت خلفای راشدین بعد از من را دنبال کنید ، به‌ آنها چنگ فرا زنید و با دندانهای آسیابتان آنها را محکم بگیرید و بپرهیزید از اینکه‌ امور تازه‌ و نو را به‌ وجود بیاورید ، زیرا هرگونه‌ بدعتی گمراهی است) ترمذی /۲۶۷۶ و گفته‌ حدیثی است حسن و صحیح ، ابوداود / ۶۴۰۷، ابن ماجه‌ /۴۲-۴۴ ، احمد / ۴/۱۲۶. [۷۷۷] این آیه‌ دلیلی است بر اینکه‌ پیامبرصچیزی از غیب نمی‌داند مگر آنچه‌ خداوند به‌ او یاد می‌دهد، زیرا علم غیب مخصوص خداوند است. خداوند متعال می‌فرماید:﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ[الجن: ۲۶-۲۷]. ترجمه: «داناى نهان است و کسى را بر غیب خود آگاه نمى‏کند * جز پیامبرى را که از او خشنود باشد». و می‌فرماید:﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ ٣٤[لقمان: ۳۴]. «در حقیقت‏خداست که علم [به] قیامت نزد اوست و باران را فرو مى‏فرستد و آنچه را که در رحمهاست مى‏داند و کسى نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد و کسى نمى‏داند در کدامین سرزمین مى‏میرد در حقیقت‏خداست [که] داناى آگاه است». و خداوند متعال در حین بیان حال پیامبرصمی‌فرماید:﴿ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُ[الأعراف: ۱۸۸]. «و اگر غیب مى‏دانستم قطعا خیر بیشترى مى‏اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى‏رسید». اما خداوند بر هر کدام از پیامبرانش که‌ بخواهد منت می‌گذارد و برخی از امور غیبی را به‌ عنوان احترام و تأییدشان به‌ آنها خبر می‌دهد. به‌ این دلیل ام المومنین عایشه‌ ل می‌گوید: و هر کس به‌ شما خبر داد که‌ پیامبرصغیب را می‌داند بدان که‌ او دروغ گفته‌ است زیرا خداوند می‌فرماید: (لا یعلم الغیب الا الله‌) بخاری: کتاب " التوحید " ۶/ ۲۶۸۷. و از جمله‌ غیبهایی که‌ خداوند به‌ پیامبرش خبر داد اینکه‌ خداوند از گناهان گذشته‌ و آینده‌ی او درگذشته‌ است ، و این از جمله‌ی احترام خداوند برای پیامبرش صاست. و به‌ این خاطر است که‌ عیسی در روز قیامت می‌گوید: به‌ سوی محمد بروید ، زیرا او کسی است که‌ خداوند از گناهان گذشته‌ و آینده‌اش درگذشته‌ است) این کفته‌ها ردی است بر اهل بدعت و خرافات ، آنهایی که‌ گمان می‌برند اولیاهایشان از همان ابتدا توانایی بر علم غیب دارند و آگاهیهایی بر لوح محفوظ دارند. [۷۷۸] البیهقی ۱/۴۲۴. [۷۷۹] مناقب بیهقی ۱/۴۲۲. [۷۸۰] امام مسلم ، کتاب " الفضائل " ۴/۱۷۸۲. [۷۸۱] بخاری ۳/۱۲۵۱ شماره‌ ۳۲۲۷ ، مسلم ۴/۱۷۴۳ شماره‌ ۲۳۷۳. [۷۸۲] به‌ کتاب " شرح العقیدة الطحاویة " ۱۶۲-۱۶۴ نگاه کنید. [۷۸۳] فتح الباری ۶/۴۵۲. [۷۸۴] تأویل مختلف الحدیث ۱۱۶. [۷۸۵] امام احمد ۱/۲۰۱ ، ترمذی ۲۳۱۷ ، ابن ماجه‌ شماره‌ ۴۰۲۴. [۷۸۶] شرح العقیدة الطحاویه‌ ۳۰۱-۳۱۱ با اختصار [۷۸۷] مناقب بیهقی ۱/۴۲۵. [۷۸۸] همان منبع. [۷۸۹] همان منبع ۱/۴۲۶. [۷۹۰] مناقب رازی ۱۲۹ ، و به‌ مناقب ابن ابی حاتم ۸۲ و الحلیة ۹/۱۱۶ نگاه کن.