فروید
فروید بدون شک نابغه کمنظیری است!
نظریات او در روانشناسی تأثیر بزرگی بهجای گذاشت که از حدود مباحث روانی و تربیت و تعلیم گذشته به بسیاری ازجنبههای زندگی انسانی سرایت نمود: در ادبیات و هنر بهطور عموم و پزشکی و بازرگانی و دیگر جنبههای زندگیتأثیر گذاشت، ولی بزرگترین و شدیدترین اثر آن در زندگی اجتماعی است.
نظریه او درباره ضمیر باطن و در تفسیر جنسی جنبههای مختلف زندگی انسانی، در اروپا و آمریکا و سپس در شرق ازراه تقلید و واگیری! دگرگونیهای بزرگی پدید آورد.
و علیرغم پیدایش نظریات جدید در روانشناسی، مخصوصاً در آمریکا، نتیجه نظریه فروید همچنان به زور در افراد واجتماعات سرایت میکند و همچنان عامل بزرگ بسیاری از جنبشهای فکری، در اینجا و آنجا است!.
آری! این نبوغ بیمانند، آثار دور و درازی در افکار مردم داشت، ولی مفهوم طبیعت نبوغ این نیست که فروید در همهافکار و نظراتی که ابراز میداشت بر حق و صواب بود و یا این را اثبات نمیکند که او در تفسیر روان انسانیت، خطاهایاساسی بزرگی را مرتکب نشده است.
به نظریات او، مخصوصاً از جهت اصرار وی به اصالت بخشیدن مسئله جنسی در همه جولانگاههای زندگی و حیاتبشری، اشکالات و نقدهای زیادی وارد شده است.
در این خصوص گفتهاند که او تحت تأثیر بررسی نمونههای نادری که همیشه در جستجوی آنها بود، قرارگرفت و سپسبه غلط نتایجی را که از مطالعه حالات نادر و غیرعادی آنان بدست آورد، بر همه بشریت بهطوری یکنواخت تطبیقنمود، ولی نخستین ایرادی که بهحق بر او میتوان گرفت در اساس نظریه او است، یعنی در توجّه به انسان بهعنوان یکموجود زمینی مادی محض که مشاعر و عواطف او جز در موارد غیرعادی، از چهار دیواری عالم خاک بالا نمیرود.
در فصل سابق ــ نظریه مسیحیت ضمن اشاره کوتاهی خاطرنشان نمودم که فروید در نظریکه بهعنوان یک حیوانمادی به انسان میافکند، تحت تأثیر داروین قرار گرفته است، و در اینجا شایسته است که تا اندازهای به تفصیل آنبپردازیم:
عیب نظریه داروین در مطالب و تحقیقات علمی وی که در نوشتههایش به شرح و بسط آن پرداخت و یاران و پیروانشنیز از او پیروی کردند، نیست، بلکه عیب آن در نتایج و الهاماتی است که این نظریه از خود به جای گذاشت، و این آثارنه تنها در افکار عمومی مردم باقی ماند، بلکه از روزگار وی تاکنون، در تمایلات دانشمندان نیز بهجا مانده است.
بسیاری از عقاید او اثبات شده، اگرچه هنوز هم عدهای از دانشمندان همچنان به معارضه آن برمیخیزند، ولی مامتعرض این مباحث علمی نمیشویم و فقط فلسفه و عللی را که موجب پیدایش آن گشته و بعدها در تطبیق آن تأثیرگذاشته، متعرض میشویم.
این فلسفه، یک «واقعیت علمی و حقیقت شناخته شده و ثابتی» نیست که در سطحی عالی و مافوق سطح مناقشه وبحث قرارگیرد. بلکه آن فقط یک انگیزه شخصی و زاویه دید مخصوصی است که صاحبش بدان بازخواست خواهدشد، اگرچه موجب پیدایش حقایق اصیلی نیز شده باشد.
زیرا هیچ حقیقتی، حتی در میدان علوم تجربی هم به ذاته آنچنان که بسیاری از مردم تصور میکنند، مورد عمل واقعنمیشود. بلکه طریقه نمایش و عرضه حقیقت و وجهه مخصوصی که از آن در نظر است، به وی تأثیر بخشیده نتایج رابر آن بار میکند، و این حقیقت در میدان علوم و یا جامعه و زندگی تفاوت نمیکند.
البته این نکتهای است که شایستهدقّت و تحقیق زیادی است.
عنوان پر طمطراق «علوم تجربی» مخصوصاً ما مردم مشرق زمین را فریب میدهد و تصور میکنیم که آن آخرینحقیقت ثابت است و کسی که به مناقشه آن اقدام کند، فردی نادان و خرافی شناخته خواهد شد.
ما باید در ایمان به معلومات علمی حتی در مسائل علمی محض، مانند ریاضیات و طبیعی و شیمی، احتیاط کامل رارعایت نمائیم. زیرا میبینیم که علم هنوز در مراحل کودکی است و هر روز افقهای تازهتری در برابرش نمودار میشودو در نتیجه، معلوماتی را که دیروز بهعنوان آخرین حقیقت میشناختند و هیچگونه جدال و تأویل را در آننمیپذیرفتند. امروز بهطور کامل و کلی لغو میکنند.
هنوز مدت زیادی نیست که انیشتین گفت: قوانین نیوتن در جاذبه فقط در سطح کره زمین قابل تطبیق است، ولی برایجهان بزرگ هستی کافی نیست.
بنابراین، آن نیز فقط حقایق علمی کوچکی است نه حقایق مطلق، و در صورتیکه بخواهد در دایره وسیعتری تطبیقشود دچار نقض و اشکال خواهد شد.
امروز اسرار اتم کشف میشود، از بررسی آن نظریات زیادی در تفسیر هستی و زندگی، بوجود میآید که از پیش کاملاًمجهول بوده است و همراه آن پارهای از نظریات که دیروز بهعنوان آخرین نظریات علمی شناخته میشد، بهصورتخرافات و افسانهها جلوه خواهد کرد.
در صورتیکه در میدان علوم محض که بهطور کلی تابع تجربیات آزمایشگاهی است، وضع چنین باشد، پس ما حقخواهیم داشت در تلقی و دریافت نظریات روانشناسی و یا نظریاتی که مربوط به امور مجهولی است ــ که تاکنونآزمایش و تجربه در آن نفوذ نکرده احتیاط بیشتری بنمائیم. و شایسته است که ما را غرور به علم، فرانگیرد و نگوییم کهاین و آن، چنین و چنان! حقایقی است مطلق که قابل بحث و جدل نیست.